Search
Close this search box.

ورود / ثبت‌نام

درآمدی بر هنر درمانی و تأثیر هنر بر سلامت روان

نوشته

فهرست مطالب

کسی را سراغ دارید که تا به حال یکبار هم اثری از هنر در زندگی او نبوده باشد؟ همه‌ی ما روزی به صفحه‌ی بزرگ سینما خیره مانده‌ایم و یا دقایقی مجذوب یک تابلوی نقاشی شده‌ایم یا حتما تجربه کرده‌ایم که موسیقی برایمان راه نجاتی باشد. پیش آمده که بعد از دیدن یک نمایش تئاتر ساعت‌ها به آن فکر کنیم یا با همراهانمان در موردش حرف بزنیم. بیشتر ما در کودکی مدادرنگی به دست گرفته‌ایم، خیلی از ما زدن سازی را تجربه کرده‌ایم و بسیاری از ما لذت رقصیدن را چشیده‌ایم.

در این مطلب به هنر درمانی، تاریخچه‌ی آن و تأثیر هنر بر سلامت روان می‌پردازیم. با مجله تجربه زندگی همراه باشید.

هنر درمانی

هنر می‌تواند شفا بخش باشد یا از دردی بکاهد و مهم‌تر از آن وسیله‌ای برای ابراز، رشد و شناخت باشد. هنر به عنوان ابزاری لطیف و دوست داشتنی و البته سرشار از شگفتی همچون پنجره‌ای رو به حیات هوایی تازه‌تر برایمان به ارمغان می‌آورد.

یکی از مهم‌ترین و با ارزش‌ترین ابعاد هنر آزادی و رهایی است هنرمند با خارج شدن از قید و بند ها خلق می‌کند و با اثرش چیزی را بیان می‌کند که شاید پیامی از سمت ناهشیارش باشد. رها کردن احساسات سرکوب شده می‌تواند از طریق هنر تبدیل به اثری ماندگار شوند.

شخص می‌تواند با تجربه‌ی شاخه‌های مختلف هنر، خشم، غم، شادی و ترس‌هایش را بروز دهد.

ما هیچگاه از هنر فاصله نداشته‌ایم چه آن زمان که انسان‌های نخستین با نقاشی روی غارها پیام‌هایی را می‌رساندند چه حالا که از موسیقی، طراحی، مجسمه سازی، سینما، تئاتر و شاخه‌های گسترده‌ی هنریِ دیگر به این منظور بهره می‌گیرند.

 

هنر چه تأثیری بر روان انسان می‌گذارد؟

آلن دوباتن و جان امسترانگ در کتاب «هنر همچون درمان» هفت عملکرد هنر را این‌چنین بیان می‌کنند:

 

درآمدی بر هنر درمانی و تأثیر آن بر سلامت روان

 

1. به یاد آوردن: شاید در توضیح این عملکرد عکس‌های خانوادگی یا دوستانه بهترین مثال باشد. حتما بخشی ار سوگ از دست دادن یک عزیز با ماندگاری عکسش بر روی طاقچه ی خانه ابراز می شود. هنر کمک می‌کند چیزهایی را که دوست داریم اما فانی هستند،حفظ کنیم و به یاد آوریم.

پیشنهاد مطالعه: فرآیند سوگ و کمک به شخص سوگوار

2. امید: محبوب ترین نوع هنر، هنر شاد، زیبا و دلپذیر است. نقاشی از یک طبیعت بی‌نظیر یا کودکان خندان می‌تواند به غریزه‌ی زندگی کمک کند و امید ببخشد. در گذشته از هنر برای نشان دادن آن چیزی که ایده آل و آرزوی شخص بود استفاده می‌شد و آن را برای دیگران به نمایش می گذاشت تا آنها نیز لبخندی بزنند و چه شگفت انگیز و قابل تامل است که انسان ها بسیار آرزوی مشترک دارند.

مشکلات امروزی بیش از حد به گوش ما می‌رسند و ما نمی‌توانیم در برابر بعضی از آن‌ها کاری انجام دهیم. شاید هنر امید بخش بتواند راه نجاتی از این ناتوانی در برابر مشکلات باشد. بسیاری از آثار هنری صرفا زیبا نیستند بلکه از آرمان‌ها و ایده آل‌ها حرف می‌زنند.

3. اندوه: هنر به ما کمک می‌کند تا با موفقیت بیشتری رنج بکشیم. موفقیت از این جهت که ما معمولا با رنج در جنگ هستیم با اینکه ناگزیر تجربه اش خواهیم کرد. صلح با رنج و درد توسط هنر امکان‌پذیرتر خواهد بود؛ اینکه هنرمند دست به قلم می شود و از غم می نویسد، همان لحظه ای است که احتمالا بین او و بخشی سخت از درونش، آشتی رخ داده است. هنر تنها جایی است که خبری از سرکوب نیست و فرد می‌تواند آزادانه رنجش را ابراز کند.

4. ایجاد توازن: هنر می‌تواند به شکل اغراق شده‌ای تصویر آن چیزی باشد که نداریم و این تعادل را بر قرار کند. مثلا فردی را در نظر بگیرید که شغل پراسترسی دارد و روزانه در یک محیط پر سر صدا کار می‌کند، دیدن یک تصویر از سکوت پهناور یک دشت می‌تواند به تعادل حالش کمک کند.

5. خودشناسی: اینکه چطور خودمان را درک کنیم مهم است. مواقعی که از خودمان آگاه نیستیم؛ به عبارتی احساسات، رفتارهای تکراری غیر سازنده، تردیدها، آرزوهایی داریم که به طرز عجیبی درهم آمیخته‌اند و هیچکدامشان در تعریف‌های ساده نمی‌گنجند. با آثار هنری مواجه می‌شویم که انگار قلابشان به بخشی از درون ما گیر می‌کند؛ بخشی که هیچگاه به صورت کامل تجربه و بیانش نکرده‌ایم.

6. رشد: ممکن است اثری هنری، مانند بسیاری از اتفاقات زندگی، ما را آزار دهد یا مثلا یک اثر مهم و ارزشمند هنری برایمان حوصله سر بر یا چندش آور باشد و یا خشمگینمان کند. تمام این احساسات شخصی از بخشی از تجربیات کودکی ما و آنچه در زندگی دیده و شنیده‌ایم نشات می‌گیرد؛ تحمل میلی که در ناخودآگاه به چیزی داریم یا ترسی ناشناخته و هزاران احساس بیان نشده، می تواند در مواجه‌ی هنری آسان‌تر باشد.

هنر به ما این فرصت را می‌دهد که با احساساتمان مواجه شویم و در مقابل آن‌ها با مقاومت برخورد نکنیم، دیدگاه‌های متفاوت را ببینیم و بشنویم و از این راه، دنیای ما بزرگ‌تر شود. این نقطه‌ی مهمی در رشد فردی به حساب می‌آید.

7. قدردانی: یکی از موضوعات ما برای در آرامش نبودن، ناتوانیمان در درک لحظه و توجه به جزییات است گاهی در رنجیم چون نمی‌توانیم امکانات و داشته‌های اطرافمان را با تازگی ببینیم. بخشی از این مشکل به خاطر فرآیند عادت کردن است که گاهی به ما کمک می‌کند که مثلا رانندگی را بدون فکر و روتین انجام بدهیم ولی در موقعیت‌هایی می‌تواند مانع این شود که از داشته‌ها لذت ببریم.

هنر با پر رنگ کردن جزییات و با به تصویر کشیدن آنها به ما کمک می‌کند قدردان‌تر باشیم. شما می‌توانید در بسیاری از آثار مهم هنری متوجه اهمیتی که خالق اثر به جزییات داده است و تاثیر این جزییات در زیبایی کلی اثر شوید و این در زندگی روزمره پیام مهمی را به شما می‌دهد.

هنر و روانکاوی

فروید در بررسی آثار داویینچی و میکل آنژ و دیگر هنرمندان، رابطه‌ی بین هنر و روانکاوی را توضیح داد. او هنر را به عنوان بالاترین، پخته‌ترین، جامعه‌پسند ترین و زیباترین مکانیسم روانی مطرح کرد. منظور او را به طور خلاصه می‌توان این‌گونه بیان کرد که: هنرمند می تواند خواسته های سرکوب شده، امیال غیر قابل دسترس و خشم های آسیب زننده ای را به صورت یک اثر هنری بروز داده و انرژی آن را تبدیل به یک تصویر ارزشمند، موسیقی شگفت انگیز یا یک شعر تاثیر گذار و یا دیگر اشکال هنر کند. این موضوع در واقع تعبیر او از هنرمندان است که به کمک والایش لیبیدوی خود را در چیزی صرف می‌کنند که برای جامعه هم فوایدی دارد.

پیشنهاد مطالعه: والایش در هنر و روانکاوی

 در اینجا اگر بخواهیم گذری کوتاه به مکانیسم‌های دفاعی و والایش داشته باشیم، می‌توانیم بگوییم همگی ما با اضطراب‌های درونی و ناهشیاری روبه‌رو هستیم که بخشی از روان ما با استفاده از مکانیسم‌های دفاعی در برابر این اضطراب‌ها، احساسات ناخوشایند و تهدید کننده به ما کمک کند.

در واقع مکانیسم‌های دفاعی شروع تمدن هستند؛ این مکانیسم‌ها انسان را در برابر خواسته‌های آنی و غیر قابل ارضای بخش ناخودآگاهش و جدال آن با پدر، مادر، قانون و جامعه ایمن می‌کنند تا رفتارهای به ظاهر مخربش جامعه پسند شود. البته که قابل ذکر است در فرایند درمان‌های روانکاوی و تحلیل، به مرور و با اصول و تخصص به فرد فرصت این داده می شود که در مورد این اضطراب‌ها، افکار، خواسته‌ها و احساسات سرکوب شده که با مکانیسم‌های دفاعی پوشانده شده است، صحبت کند و با ترس از آن مواجه شود.

پیشنهاد مطالعه: معرفی کتاب تمدن و ملالت‌های آن

در برخی درمان‌ها فرد هدایت می شود تا به جای استفاده از مکانیسم‌های دفاعی ناپخته از مکانیسم‌های دفاعی پخته‌تری استفاده کند. فروید ورزش کردن، متخصص شدن، هنرمند بودن و بسیاری از کارهای سازنده انسانی را در جهت همین مکانیسم‌های دفاعی رشد یافته بیان می‌کند.

شاید باید این نکته را در نظر داشته باشیم که شخص از مکانیسم های دفاعی همانطور که از نامش مشخص است دربرابر حمله ای دست به دفاع میزند اما آیا این حمله واقعی است؟ چه چیزی از ناخداآگاه آنچنان حمله میکند که هر فرد باید در مقابل خودش از خودش دفاع کند؟ به همین علت است که در فرایند تحلیل اگر با زبان و کلام و تداعی ها بتوانیم به عمقی دست بیابیم باید سراغ این حملات برویم تا شاید بعدها به مرور دست از صرف انرژی برای دفاع برداریم.

موضوع والایش بحث مفصل تری است که در اینجا گذری به آن زدیم چون هنر وظیفه خطیری در همکاری با این مکانیسم دفاعی ایفا می‌کند. صحنه‌ای که یک کارگردان برای نمایش اثرش می‌سازد، موسیقی که نوازنده بداهه همچون یک گفتگو میان خودش و ساز ارایه می‌دهد، مجسمه ای که هنرمند با انگشتانش گل را نوازش می‌کند و هزاران نوع ابراز هنری دیگر هرکدامشان می‌تواند ابرازی از ناخودآگاه باشد.

در ادامه‌ی یادداشت تفکیکی میان هنر به عنوان مکانیسم دفاعی والایش و هنر به عنوان درمان ایجاد می‌کنیم.

تاریخچه‌ی هنر درمانی

تاریخچه‌ی هنر درمانی به چندین دیدگاه مختلف باز می‌گردد. اولین دیدگاه برگرفته از هنر برای کودکان است. فرانتس سیزک اتریشی در حدود سال 1900 اعتقاد داشت که کودکان در هنر آزادانه احساسات خود را ابراز می‌کنند.

 

فرانتس سیزک هنر درمانی
فرانتس سیزک

 

دیدگاه دوم از روانپزشکی سرچشمه می‌گیرد. در سال 1922 هانس پرینزهورن با استفاده از هنر نقاشی بیماران روانی در تیمارستان کتاب هنرمندی بیماران روانی را به چاپ رساند. دیدگاه سوم آدریان هیل اولین شخصی بود که اصطلاح هنردرمانی را به کار برد.

و در نهایت هنر درمانی در سال 2002 به ثبت قانونی رسید.

هنر درمانی عبارت است از به کار گیری ابزار هنری مختلف که بیمار بتواند از طریق آن اظهار وجود کند تا با مسایل و نگرانی‌هایی که او را به محیط درمانی کشانده کنار بیاید. درمانگر و مراجع در تلاش برای درک هنری محصول این فرآیند، با هم مشارکت می‌کنند.

وجه مشترک تمامی درمانگران هنری، توجه به برقراری ارتباط به صورت غیر کلامی و فرآیندهای خلاقانه و نیز فراهم آوردن محیطی امن و قابل اعتماد است که افراد در آن احساسات قوی خود را بشناسند و ابراز کنند.

هنر درمانی برای بسیاری از افراد کاربرد دارد؛ چه آنها که با مشکلات بسیار جدی و مختل کننده‌ای دست و پنجه نرم می‌کنند و چه آنها که فقط می‌خواهند با استفاده از هنر، به عنوان یک وسیله خود و احساسات شان را بشناسند. به قول یک شرکت کننده در جلسه هنردرمانی: این کار نیاز به توانایی یا ناتوانی خاصی ندارد.

امروزه هنردرمانی طرفداران بیشتری پیدا کرده است و هنردرمانگران در محیط‌های گوناگون فعالیت می‌کنند؛ از بخش بیماران بستری در بیمارستان تا افرادی که برای رشد شخصی در گروه درمانی و یا درمان‌های فردی با هنردرمانی همراه می‌شوند.

هنر درمانی می‌تواند برای طیف وسیعی از افراد کارساز باشد، از کودکان با اختلالات خاص مانند: طیف اختلالات اتیسم، لالی انتخابی و بیش فعالی یا کودکانی که تروماهای شدیدی از جمله جدایی از والدین یا تعرض جنسی را تجربه کرده‌اند تا کودکانی که مشکلاتی در زمینه برقراری ارتباط دارند.

در بزرگسالان نیز برای گروه‌های معتادان و بستری، سالمندان، افراد با شخصیت‌های گوناگون، زوج‌ها و خانواده‌هایی که مشکلات ارتباطی در آنها وجود دارد یا افرادی که دچار اضطراب و افسردگی هستند تا کسانی که می‌خواهند رشد فردی در زمینه کاری یا ارتباط داشته باشند.

هنردرمانگران در حیطه‌های نظری از جمله روانکاوی (فروید، یونگ، کلاین و …) یا انسانگرایی یا روانشناسی گشتالت، درمان‌های راه حل مدار، روانشناسی شناختی و … فعالیت می‌کنند و با توجه به مراجع یا گروه مراجعان و فعالیتی که انتخاب می‌شود از رویکردهای مختلف استفاده می‌کنند.

اینکه همه‌ی افراد در کودکی با هنر سرو کار داشته‌اند به مراجعان کمک می‌کند تا بخشی از احساسات تجربه شده کودکی را تکرار کرده و با برداشتن محدودیت‌ها و متذکر شدن این نکته که لازم نیست اثر هنری حرفه‌ای خلق کنند، می‌توانند در هنر درمانی با استفاده از ابزار احساساتشان را بروز داده و بعد به کلام در بیاورند.

این نکته بسیار مهم است که قرار نیست در هنر درمانی مراجعین تبدیل به هنرمندی حرفه‌ای شوند یا هنرمند حرفه‌ای باشند فقط کافیست از ابزار هنری برای بروز خودشان استفاده کنند.

این درمان مخصوصا برای کسانی که از نظر کلامی مشکلی دارند یا ضعفی نشان می‌دهند بسیار کارساز است چون ابزار هنری به آنها فرصت بروزی ساده‌تر را می‌دهد همچنین آنهایی که در کنترل هیجانات و احساساتشان مشکل دارند نیز در این درمان کم کم تعادل را تجربه می‌کنند. یعنی می‌توان گفت هرکسی که نمی‌تواند حرف بزند و احساسش را ابراز کند و هرکسی که بیش از حد حرف می‌زند و ابراز احساسات می‌کند، می‌تواند با هنر درمانی به تعادل بیشتری برسد.

 

درآمدی بر هنر درمانی و تأثیر آن بر سلامت روان

 

افراد در هنر درمانی آثاری خلق می‌کنند که با توصیف آنها می‌توانند با ابعاد ناهشیار روان خود روبه‌رو شوند. البته باید به این نکته اشاره کنیم که تنها نتیجه کار نیست که اهمیت دارد بلکه فرآیند انجام فعالیت نوع برخورد افراد با ابزار هنری، انتخاب هایشان در فرآیند فعالیت و احساساتی که تجربه و توصیف می‌کنند نیز از اهمیت زیادی برخوردار است. پس این نکته مهم وجود دارد که در نهایت ابزار هنری در جلسات کمک میکند که تداعی‌ها و زبان فرد نیز ابراز بیشتری داشته باشد.

از انواع هنر درمانی می‌توان تئاتر درمانی، موسیقی درمانی، شعر درمانی، رقص درمانی و… را ذکر کرد که هر کدام به نحوی می‌توانند به مراجع کمک کنند تا احساساتش را بروز دهد.

هنر درمانی به صورت فردی و گروهی انجام می‌گیرد و در هر دوی این نوع درمان‌ها ارتباط نقش مهمی دارد چه ارتباط میان درمانگر و درمانجو چه ارتباط میان افراد یک گروه که موجب می شود فرد بازنمایی ارتباط‌های شخصی اش را با آنها تجربه کند.

چند مورد هنر درمانی

دنی کودک 9 ساله برای درمان لالی انتخابی به درمانگر مراجعه کرده است. او فقط در خانه و مدرسه زمانی که بداند مادر یا پدرش هستند حرف می‌زند و در مهمانی‌ها، پارک‌ها و تمامی مکان‌های دیگری که می‌رود کاملا بی‌کلام است او در اوایل جلسات هنردرمانی حرف نمیزند و مشارکت بسیار کمی دارد بعد از گذشت چند جلسه نقاشی های درهم برهمی می‌کشد که فقط در آن رنگ قرمز و سیاه استفاده می‌شود و هرجایی که میکشد در حال آتش گرفتن است.

کم کم درمانگر او را در حرکت‌های هنری فعالانه‌تر همراه می‌کند تا از او می‌خواهد با استفاده از کلاژ (چسباندن عکس یا تکه هایی از یک مجله بر روی صفحه ای خالی و ساختن تصویری جدید با استفاده از تکه هایی کاغذ) بگوید او برای چه اینجاست. کودک می‌گوید «چون حرف نمیزنم». بعد از بین تصاویر مجله تصویر مردی را بریده و کنار توپی می‌چسباند.

بعد از جلسات متوالی  و ارتباطی که شکل می‌گیرد به دنی کمک می‌کند در فعالیت‌های هنری فعال‌تر باشد. درمانگر بالاخره متوجه می‌شود یکبار که در کودکی دنی بدون پدر و مادرش به خانه‌ی عمویش رفته وقتی در حال بازی بوده عمو شروع به دعوا با اهالی خانه و دنی می‌کند و او را به شدت کتک می‌زند. از آن پس دنی که دچار شک شده، دیگر حرف نمی‌زند. هنر درمانی برای دنی فضای امنی را فراهم می‌کند تا با استفاده‌ از ابزارهای فراوانی که دارد، تجربه تلخش را بیان کند.

مورد دیگر در مورد  دختری 28 ساله است که به تازگی طلاق گرفته و معتقد است همه چیز را درباره خودش می‌داند، هیچ مشکلی ندارد و بیشترین احساسی که بروز می‌دهد خشم است. او با همراهی مادرش که معتقد است به درمان نیاز دارد به مرکز درمانی آمده و خودش می‌گوید درد‌های جسمانی آزارش می‌دهند.

او انعطاف خیلی کمی به خرج می‌دهد مقاومت زیادی دارد و اصلا نمی‌خواهد چیزی را بروز دهد. در زمان جلسات از ابزار‌هایی استفاده می‌کند که قابلیت کنترل بیشتری دارند، مانند مدادهای نوک تیز. در نهایت در یکی از جلسات وقتی مجبور است با آبرنگ به عنوان ابزاری مهار نشدنی تصویر یک زن را بکشد کلافه شروع به کشیدن کرده و در نهایت وقتی از او خواسته شد اثرش را توصیف کند، گفت «او یک زن بدقلق، کله شق و ترسیده است دستهایش شبیه بچه‌هاست و پاهایش توان تحملش را ندارند.» او در توصیف احساسش در مورد تصویر و آبرنگ و بیرون آمدن از خطوط متوجه عدم انعطاف و مقاومت همیشگی‌اش و در عین حال احساس ضعف و ناتوانیِ خودش می‌شود.

در ادامه جلسات دردهای جسمانی او نیز در آثارش مشخص می‌شود او مدام تصاویری از ضعف را می‌سازد و وقتی از او می‌خواهند با خمیر یک مجسمه بسازد او از چیزی که ساخته است توصیف می‌کند که این یک مجسمه پر از درد و کوفتگی است که انقدر فشار تحمل کرده که له شده است. در آن جلسه در ادامه توصیف ساخته‌اش می‌تواند گریه کند و بگوید این خود منم که همه‌ی بدنم از فشار درد می‌کند، این کلامی است که تا قبل از هیچ وقت به زبان نمی‌آورد و تلاش می‌کرد تا قوی و توانمند باشد.

در مثالی دیگر در یک گروه تئاتر درمانی از پسری می‌خواهند که قاب خانواده‌اش را با انتخاب افراد و جابه‌جایی آن‌ها به کمک اعضای گروه بسازد و احساساتش را بیان کند. او با قرار دادن خودش جدای از اعضای خانواده و تنها در کنار پدر توانست از سوگ از دست دادن پدر و احساساتش درباره عدم تعلق به خانواده صحبت کند. او می‌گوید: این منم که تنها نقطه‌ی اتصالم به خانواده‌ای که هویتم را می‌سازند از دست داده‌ام و حالا تنها و بی‌کس گوشه‌ی تصویر می‌افتم.

در آخر باید بنویسم که تجربه هر فرد در مواجهه با یک اثر هنری متفاوت خواهد بود. شخص آن اثر را با تمام گذشته و آینده‌ی خودش، با تمام ضعف‌ها و آرزوهایش،  تمام خلاها و داشته‌ها و نداشته‌هایش می‌بیند. در جلسه هنر درمانی وارد دنیایی می‌شوید که خودتان هم در مورد برخوردتان با ابزار هنری، انجام فعالیت گروه، ایفای نقش و خلاقیت خود و مهم‌تر از آن حرف‌هایی که در مورد برخوردتان با آن تجربه داشتید، شگفت زده خواهید شد و این همان کلام ناخودآگاهی است که معمولا صدایش را نمی‌شنویم.

نوشته

تبسم ارجمند

اشتراک گذاری

مطالب مشابه

رمز و راز آنچه پشت درب بسته اتاق روان­‌درمانی می­‌گذرد، مدت‌هاست که افراد بیرون از اتاق را مجذوب خود کرده است. جای تعجب نیست که دنیایی که در آن اسرار، مشکلات، احساسات و تابوها با یک غریبه به اشتراک گذاشته می‌­شود، شیفتگی و کنجکاوی را بر‌انگیزد.
در جامعه‌ای که رشد و پیشرفت اصلی‌ترین ارزش آن است، ایده‌ی قطعیت در هویت و عدم نیاز به تغییر، معمولا مورد استقبال قرار نمی‌گیرد. به عبارت دیگر، انسان‌ها به سختی توانایی ابراز جمله‌ی «من به تغییر نیاز ندارم» را دارند.
فیلم آخرین ملاقات فروید (Freud’s Last Session)، به کارگردانی متیو براون، تازه‌ترین فیلم این کارگردان و محصول سال ۲۰۲۳ است. این فیلم را می‌توان از جمله تلاش‌های هالیوود برای بازنمایاندن فرایند پیچیدهٔ روانکاوی به مخاطب عامه یا به عبارتی دیگر، استفاده از روانکاوی و چهره‌های شاخص آن، برای جلب مخاطب به شمار آورد.

نوشته

نظرات

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر