فیلم مرشد، ساختهی «پائول توماس اندرسون» روایتی است از تقلای آدمیزاد برای فرار از تجربهی درد؛ یا در حقیقت، مواجهه با واقعیت دردناک زندگی.
محال است ویترین کتابفروشیها را ببینید اما عنوانهای جذاب روانشناسی شما را سمت خودشان نکشند؛ و چه کسی است که دلش نخواهد با کمترین هزینه، آسانترین و سریعترین راه به مقصد «حال خوب» برسد؟
در ادامهی این مطلب، گاهشمار زندگی "ژاک لکان" را به همراه آلبوم تصاویری که دخترش "جودیت میلر" جمع آوری کرده است، مطالعه میکنید.
انیمیشن soul داستان یک معلم موسیقی معمولی به نام جو است که یک پیشنهاد کاری خوب از سمت گروهی که آرزویش را داشته، دریافت میکند.
خاصیت جذاب «فیلم» این است که دارد از یک شخصیت شاید خیالی در آن طرف دنیا در نیویورک میگوید اما مخاطب خودش را در خاطرهای از گذشته و کودکی در حیاط خانهی خودشان در تهران پیدا میکند.
تنها چیزی که از روانشناسی و فلسفه یاد گرفتم این بود: قبل از مطالعه فکر میکنیم که جوابی برای سوالهایمان پیدا خواهیم کرد. اما در پایان جوابی در کار نیست، بلکه فقط پرسشها برایمان باقی میماند.
زنی در عمق کابوس شبانهاش، درد را بیشتر از چیزی که قبل از آن تجربه کرده بود، حس می کند و بعد از بیداری تصمیم میگیرد گیاهخوار شود.
در رویا اتفاقات گذشته (چند سال یا چند دقیقهی پیش) به آن شکل که ما آرزو داریم ادامه پیدا میکند. محتویات رویا مثل تداعی آزاد و لغزش زبانی مهم است چرا که اطلاعات پنهانی از ما را با خود دارد.
به احتمال برای شما هم پیش آمده است که هنگام گفتگو یا سخنرانی کلمهای را به اشتباه در جمله بیان و بعد سریع آن را اصلاح کردید. اشتباهی که از قضا در آن جمله معنا میداد.