کودک در حال بقل کردن مادر خوب درحالی که مادر بد را در آینه پروجکشن کرده

مادر خودشیفته و تأثیر او بر فرزندان

نوشته

تایید و تحسین فرزندان و یا فقدان آن، یکی از فاکتور‌های اصلی فرزندپروری صحیح است. اما بعضی از مادرها در این زمینه کوتاهی می‌کنند. حال باید با این مشکل چه کرد؟

فهرست مطالب

تایید و تحسین فرزندان و یا فقدان آن، یکی از فاکتور‌های اصلی فرزندپروری صحیح است. اما بعضی از مادرها در این زمینه کوتاهی می‌کنند. حال باید با این مشکل چه کرد؟

بعضی والدین آن قدر اغراق آمیز و خارج از اندازه بر کودک اعمال قدرت می‌کنند که کودک فضایی برای رشد و پیدا کردن خود نمی‌یابد.

آیا شما با یک مادر خودشیفته سر و کار دارید؟

  • ابراز علاقه یک مادر خودشیفته غیرقابل پیش بینی است و به میزان کنترل پذیری فرزند و آشفتگی مادر بستگی دارد.
  • مادران خودشیفته در برابر نیاز‌های فرزندانشان، صبوری یا همدلی چندانی از خود نشان نخواهند داد.
  • کودکان بزرگسالی که مادری خودشیفته داشته‌اند، می‌توانند بر رفتارهای مادر خود غلبه کنند و با درک این موضوع که آنها به اندازه کافی خوب هستند، در جهت درمان اضطراب و افسردگی خود قدم بردارند.

معمولاً تجربه والدین از فرزندان خود، چیزی نیست جز نسخه خودشیفته خودشان. البته بسیاری از والدین دست از سر این گونه رفتارهای خودشیفته پرورانه برمی‌دارند؛ چرا که هدف از تربیت بچه های سالم این است که آنها بتوانند خود واقعی شان را به عنوان یک شخصیت مستقل به رسمیت بشناسند.

با این وجود همه کودکان این فرصت را به دست نمی آورند تا با شخصیتی مستقل بزرگ شوند و خود واقعی‌شان باشند. سبک فرزند پروری مادر خودشیفته می‌تواند باعث از دست رفتن این فرصت کودکان شود.

«مادر به نوزاد در آغوش خود نگاه می‌کند، نوزاد نیز به صورت مادر خود چشم می‌دوزد و تصویر خودش را در مرکز چشمان مادرش مشاهده می‌کند. اما این به شرطی است که مادر در وجود فرزندش یک موجود خاص و منحصر به فرد، کوچک و ناتوان را ببیند و  انتظارات، ترس‌‌ها، و اهداف خود را برای آینده کودکش نگه نداشته باشد. چرا که در این صورت، کودک خودش را در چهره مادر پیدا نخواهد کرد، بلکه تصویری از نقشه‌های آینده مادرش را می‌بیند. این کودک خود واقعی اش را در آینه چشمان مادر پیدا نخواهد کرد و تا پایان عمر بیهوده به دنبال این آینه خواهد بود.»

دونالد وودز وینیکات

مادر خودشیفته چگونه است؟

حداقل در نظر عموم، او همواره برنده است.

ایده آل و مطلوب به نظر رسیدن، موفقیت در عرصه زندگی و کار، و داشتن خانه و خانواده، به سادگی قدم زدن و پیاده روی در پارک نیست. هیچ کس ادعا نمی‌کند که به راحتی می‌توان به این دستاوردها رسید. تنها یک نفر در زندگی شما وجود خواهد داشت که ظاهر این اهداف را طوری جلوه می‌دهد که انگار همچون آب خوردن است: او کسی نیست جز مادرتان!

او زنی است که مورد تحسین همه واقع می‌شود، ممکن است یک قاضی، وکیل، پزشک یا یک معلم باشد. می‌تواند دستیار فیزیوتراپیست یا جزء قدرت‌های پشت پرده کلیسا یا کنیسه. او به راحتی بین مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی و هوش اجتماعی اش تعادل ایجاد می‌کند و این به گونه‌ای است که دیگران را متعجب می‎‌سازد. از نظر آنها، او یک زن فوق العاده است.

اکثر مردم نمی دانند که این زن فوق العاده با خود یک راز دارد. او نیز مانند هر کس دیگری در این دنیا دارای نقص‌هایی است. هیچ کس مظهر کمال نیست و در مورد حالت‌های این مادر، باید گفت که او درگیر خودشیفتگی است.

دنیای خارج ممکن است او را در آغوش بگیرد و تحسین کند، اما شما مادر را به عنوان فردی خود رای، سرد و بی محبت و کسی که به راحتی عصبانی شده و همیشه حق با اوست، می شناسید. ممکن است دوستان و همکارانش او را دوست داشته باشند، اما آنها مادری را که شما می‌شناسید، نمی‌شناسند. شما هر از گاهی عشق مادرانه را تجربه خواهید کرد، اما زمان آن غیرقابل پیش بینی بوده و به این بستگی دارد که  کاملا تحت کنترل مادرتان بوده و او را عصبانی، ناراحت یا آزرده نکرده باشید.

اکثر بچه ها تصمیم می گیرند که هر طور شده، مادرشان را راضی و خوشحال کنند و امیدوارند که در نتیجه آن هر چیز خوبی که می‌توانند را به دست آورند.

موفقیت مترادف خودشیفتگی نیست

بیایید صادق باشیم. اکثریت قریب به اتفاق افراد موفق خودشیفته نیستند، و قرار نیست که برون گرایی، از افراد والدین بدی بسازد. از نظر روانشناسی، فرد خودشیفته برای جلب توجه ساخته شده است و این توجهات می‌تواند معطوف کاریزما و جذابیت، زیبایی، هوشمندی یا جایگاه مالی شخص شود. ممکن است که بسیاری از مردم به این شکل باشند اما تنها برخی از آنها دارای ویژگی های خودشیفتگی هستند. ولی تفاوت در اینجاست که افراد سالم برای تربیت و بزرگ کردن فرزندان، رویه‌شان را تغییر می‌دهند.

  • مادران سالم به خانه می‌آیند و فرزندان خود را حمایت می‌کنند ولی آنها را کنترل نمی کنند.
  • مادران خودشیفته حتی در خانه نیز همچنان به جلب توجه و کنترلگری نیاز دارند.

اگر شما مادری خودشیفته داشتید، ضعف اساسی رفتار او این است که نسبت به نیازهای فرزندانش در زمینه فعالیت‌هایی که مستلزم استقلال و تلاش زیاد است، صبوری یا همدلی چندانی نداشته است. این موارد در تربیت فرزندان نقش کلیدی دارند.

این می تواند برای کودک در حال رشد گران تمام شود!

کودکان نیاز دارند که دیگران را از خود راضی نگه دارند

به عنوان یک کودک، شما به راحتی متوجه نخواهید شد که اعتماد به نفس مادرتان شکننده است. همیشه حق با اوست زیرا او نیاز دارد که همواره حق با او باشد. هر چیزی که او بگوید باید بدون چون و چرا انجام شود. رفتار والدین در دوران کودکی اینطور است.

مراجع از مادر خودشیفته خود شاکی است

شما مطابق میل آ‎نها رفتار می‌کنید، زیرا برای آن آموزش دیده‌اید. به عنوان یک کودک 9 ساله، شما با مادرتان مخالفتی نمی‌کنید، زیرا مانند بسیاری از بچه‌های مدرسه ای می‌خواهید که تا جای ممکن مهربانی و محبت را دریافت کنید. با همه‌ی این تفاسیر، او ممکن است بخاطر فراموش کردن تکالیف، شلوغ‌ کاری یا اذیت کردنش با کارهای مختلف، از دست شما عصبانی شود. این باعث می‌شود که فکر کنید همه‌‌ی این‌ها تقصیر شماست و به همین علت در حضور او مضطرب می‌شوید.

بعد از آنکه کمی بزرگتر می‌شوید، بچه‌های دیگر و نوع ارتباطشان با والدین خویش را می‌بینید، آگاهی شما همچنان تکامل می‌‌یابد و متوجه می‌شوید که رفتار مادر شما فاقد حمایت طبیعی مادرانه است.

کارلی مک براید، وبلاگ نویس Psychology Today اینگونه شرح می‌دهد:

«افراد خودشیفته احساسات واقعی خود را نمی‌شناسند. آنها همین احساسات ناشناخته را به دیگران منتقل می‌کنند و قادر به همدلی با آنها نیستند. آنها نمی‌توانند خود را جای شما بگذارند و احساس یا درک کنند که یک مسئله چگونه بر شما تأثیر خواهد گذاشت. آنها فقط می‌توانند متوجه شوند که آن  مسئله چگونه بر شخص آنها تأثیر می‌گذارد. آنها به انتقاد و مورد قضاوت واقع شدن بیش از حد حساس هستند، اما دائماً دیگران را مورد انتقاد و قضاوت قرار می‌دهند.»

مادر شما به خانه می آید و نیازمند جلب توجه است. اگر خواسته اش را برآورده نکنید، او توهین یا پرخاشگری می‌کند. او خسته و عصبانی است. او این توجه را به روش خودش می‌خواهد و بهتر است که احساسات شما با احساسات او هماهنگ باشد. فقط اگر یکبار دیگر کلمه «نمک نشناس» را از زبان مادرتان بشنوید، قطعا از دستش فریاد خواهید کشید. اما اغلب اوقات این کار را نمی‌کنید.

باید منتظر بمانیم تا خشمش فروکش کند. اگر به مقابله با او بپردازید، او جوری رفتار خواهد کرد تا پیروز میدان شود. بسیاری از والدین معمولی نیز با فرزندان خود بر سر قدرت دچار کشمکش‌ می‌شوند، اما والدین خودشیفته حتما باید پیروز شوند. این رفتارها هم ناامید کننده هستند و هم ترسناک.

مادر خودشیفته گیر دادن به پسر خود

نهایتا در حالی بزرگ می‌شوید که همه چیز روی نوک انگشت مادرتان می‌چرخد، و دائما امیدوارید که او حال و احوال خوبی داشته باشد و مضطرب هستید که مبادا مورد خشم او قرار بگیرید.

همه‌‌ی اینها باعث استیصال و درماندگی شما خواهد شد، بنابراین فکر می‌کنید بهتر است که بچه خوبی (از نظر او) باشید.

مادر خودشیفته باعث بی‌ثباتی فرزندان است

کودکانی که با یک مادر خودشیفته بزرگ می‌شوند، به طور مداوم در معرض آسیب‌های روانی خواهند بود. شما متوجه می‌شوید که این افراد از روش‌هایی مانند پس زدن و نادیده گیری یا خشم و عصبانیت، برای کنترل شرایط استفاده می‌کنند. پدر شما نیز برای کنار آمدن با او، یا به همراهی اش می‌پردازد و یا مدت زیادی است که او را رها کرده است

برخی از ویژگی های یک مادر خودشیفته به شرح زیر است:

  • مادری که دارای تعاملات اجتماعی است، در خانه تبدیل به یک مادر کنترل‌گر می‌شود. او دیگر آن زنی نیست که حداقل در نگاه دیگران لبخند دائمی بر لب دارد. او تحقیر می‌کند، انتقاد می‌کند و به شکل‌های مختلف این را به شما القا می‌کند که مطابق خواسته‌ها و استانداردهای او نیستید.
  • اگر در لحظه خواسته او را برآورده نکنید، کاری می‌کند که شما احساس شکست و ناتوانی کنید. مادر شما در سوء استفاده از احساسات شما مهارت خاصی دارد. او فکر می‌کند که نیاز‌ها و خواسته‌هایش در اولویت قرار دارند. پس اگر تمایلاتش را برآورده نمی کنید آماده باشید؛ چرا که قرار است با انتقادها یا پرخاشگری‌هایش شما را آزار دهد. اگر هم به انجام خواسته هایش تن دادید و حالا منتظر تایید یا تشکر هستید، خیالتان راحت باشد، حالا حالا ها باید منتظر بمانید…
  • او به راحتی ناراحت می‌شود و ادعا می کند که برای شما کارها و از خود گذشتگی‌های زیادی را انجام داده است. اگر خواسته‌هایش را برآورده نکنید، سرخورده می شود و از جمله کلیشه ای «تو من را دوست نداری، چون اگر دوست داشتی، چیزی که من می خواستم را انجام می دادی» استفاده می‌کند؛ یا به سادگی شما را متهم می‌کند که به او بی‌توجهی کرده و برایش ارزش قائل نیستید و در نهایت می‌گوید که به عنوان یک مادر از او قدردانی نمی‌کنید. او ممکن است شما را به طور ناخوشایندی با شخص دیگری که با مادرش «بسیار خوب و بهتر» رفتار می‌کند، مقایسه کند.
مادر خودشیفته در حال دعوا کردن فرزندان خودش
  • او در خلوت خود لجباز، یکدنده و خود رای است و مردم را با حرف‌ها و ایراداتش به رگبار می‌بندد، اما در ملاء عام سخاوتمند و مهربان است. مامان باید در حضور همه خوب به نظر برسد، حتی اگر خیلی هم به آنها علاقمند نباشد. او کاریزماتیک است، به همه لبخند می زند و حتی با آنها صحبت می‌کند و این در حالی است که انتقادات و عیب جویی‌هایش را برای خانه ذخیره می‌کند.
  • او از شما ایراد می گیرد و وقتی آن‌ را اصلاح کنید، به سختی شما را تایید می‌کند. برای ابراز پشیمانی، جمله «متاسفم مامان» هرگز برای او کافی نخواهد بود و هیچ وقت نمی توانید بفهمید که برای راضی کردن او، باید از چه روشی برای عذرخواهی استفاده کنید.
  • به جای اعتماد به نفس دادن به شما، وجودتان را پر از اضطراب و نگرانی می‌کند. حتی اگر کاری را انجام دهید که شایسته تشویق و تحسین باشد، او به شما احساس بی لیاقتی و ناکافی بودن می‌دهد. همه ما، به ویژه در اوایل زندگی و کودکی، به تایید و تحسین نیاز داریم. یک مادر خودشیفته می تواند شما را وادار کند تا در هر کاری که انجام می دهید دچار عدم اعتماد به نفس باشید.
  • جهان حول او می چرخد. مادر شما همواره باید در مرکز توجه باشد. او همواره توقع دارد که دیگران برایش کاری انجام دهند، همواره می‌خواهد که مورد ستایش قرار گیرد و انتظار دارد که شما همه موارد فوق و حتی موارد دیگر را برایش فراهم کنید.

پیامدها

پیامدهای حاصل از بزرگ شدن توسط یک مادر خودشیفته می تواند نا‌محسوس یا چشمگیر باشد و اغلب بر بزرگسالی فرد تأثیر می‌گذارد. ممکن است که نه مادر و نه کودک تا آن زمان متوجه این موضوع نشوند. به یاد داشته باشید که کودکان باید از دوران اولیه کودکی خود تقلید کرده و الگوبرداری کنند و نحوه این الگوبرداری بر شخصیت ما در بزرگسالی تأثیر می‌گذارد.

فرزندان پسر مادران خودشیفته

پسران و دخترانِ مادران خودشیفته هر دو باید با کمبود حمایت مادرانه، که تربیت آنها از آن محروم بوده، کنار بیایند. برای فرزندان پسر، راه حلی برای بهبود وضعیت وجود دارد: شما در کودکی، شدیدا به دنبال دریافت تأیید و تحسین از مادر خود بودید و کاملا ناخواسته خودتان را به میل و اراده او گره می زدید. حتی این نوع عملکرد، ممکن است باعث شده باشد که به شما برچسب “پسر مامانی” زده شود، زیرا شما تمام خواسته‌های مادرتان را فقط برای جلب رضایت او انجام داده اید و همه‌ی این موارد به ندرت به ارتقاء کیفیت رابطه شما و او کمک کرده است.

هدف شما جلب رضایت دیگری بوده است و اکنون توانایی درک نیازهای خود را ندارید. ممکن است ارتباط عاطفی شما در آینده نیز به یک زن خودخواه و خودشیفته ختم شود، زیرا این تنها چیزی است که شما از زن‌ها یاد گرفته‌اید. همین شما را از پای در خواهد آورد.

احتمال دیگر این است که با مادر خود همانندسازی کنید و خودتان نیز به خودشیفتگی تمایل پیدا کنید. شما به موفقیت دست می‌یا‌بید، مامان راضی و خوشحال است (زیرا شما در نظر او خوب جلوه می کنید) و فرض می کنید که سایر زن‌ها نیز باید شما را تحسین کنند. اما همدلی مورد نیاز برای داشتن روابط خوب چطور؟ مشکل در همین‌جا نهفته است.

مادر خودشیفته در حال سرزنش کردن فرزند خود

فرزندان دختر مادران خودشیفته

مانند فرزندان پسر، دخترِ یک مادر خودشیفته نیز همدلی مادرانه‌ای را که سزاوار هر کودکی است، دریافت نمی‌کند. مادر می خواهد که در مرکز توجه‌ها باشد، کسی که در نگاه همه مطلوب و خواستنی است و شما به وسیله‌ای برای ارضای نیاز او به خودنمایی تبدیل می شوید. آیا شما به اندازه کافی زیبا و باهوش هستید؟ آیا شما خیلی چاق یا خیلی لاغر هستید؟ موهایتان چطور است؟

برای افزایش سردرگمیتان باید بگوییم که یک مادر خودشیفته حتی ممکن است با شما رقابت کند، مخصوصاً به دلیل جوانی، جذابی و فریبایی شما. متاسفانه دردسر شما دو برابر شد.

مادرتان بارها و بارها به شما می‌گوید که مادر محشری است. اکثر کودکان داستان‌های مادرانشان را باور می‌کنند یا به سادگی تصمیم می گیرند که او را نپذیرند. این مورد خیلی پرهزینه خواهد بود چرا که عمیقاً به عزت نفس شما آسیب می‌زند. شما به خاطر کسی که واقعا هستید تأیید نشده اید؛ در عوض، شما سرتان را در مقابل قضاوت‌های او خم کرده اید یا تلاش کرده اید که او را راضی و خوشحال نگه دارید. زمانی که سعی می کنید فردیت خود را به رسمیت بشناسید، با یکدیگر دعوایتان خواهد شد. گاهی اوقات، دعوا بهترین راه‌حل است!

فرزندان مادر خودشیفته درحال شکایت از رفتار های مادران خود

این آسیب روانی به شما وارد شده است. ممکن است با خودشیفتگی مادرتان همذات پنداری کنید و خودتان نیز خودشیفته شوید. مهم نیست که در آینده چقدر ثروتمند یا زیبا شوید، در هر صورت شما به شدت نیاز به دریافت تایید خواهید داشت و ظرفیت تایید‌ طلبی‌‌تان هرگز پر و لبریز نخواهد شد. منشأ عشق به خودتان، در احساسِ عشق والدینتان به شما خلاصه شده است. این صدمه ای است که جبران آن مشکل خواهد بود.

از طرفی، مادران خودشیفته می‌توانند از فرزندانشان دخترهایی بسازند که دارای مهرطلبی شدید بوده و همواره سعی می‌کنند که خوشایند اکثر افراد بوده و همه را راضی نگه دارند. آنها بیش از حد به دیگران سرویس می‌دهند و اغلب به ارتباط با مردانی که قدرشان را نمی دانند بسنده می‌کنند و به همین ترتیب در جوانی‌شان نیز نا‌کام خواهند بود. چنین خانم‌هایی اغلب وقتی بالغ شده  و بچه دار می شوند، به درمان رو می‌آورند. آنها ممکن است افسرده یا مضطرب به نظر برسند، اما در اصل این تصور وجود دارد که آنها آنچه را که واقعا به آن نیاز دارند دریافت نمی کنند؛ و نیاز آنها چیزی نیست دریافت تایید.

مواجهه بر مادر خودشیفته

مواجهه با یک مادر خودشیفته، به دلیل تأثیرات ماندگاری که می تواند روی شما بگذارد، آسان نیست. اما مصون ماندن از صدمات او و فائق آمدن بر رفتارهای مخرب او ممکن است. به افراد دیگری که در دور و اطراف شما هستند مثل پدر، معلمان مدرسه، حتی خواهر و برادر یا دوستانتان نگاه کنید و ببینید که آنها چطور از شما به خاطر خود واقعی‌تان و چیزی که هستید قدردانی می‌کنند.

برای فهمیدن درباره پدر خودشیفته مقاله پدر خودشیفته و تاثیر او بر فرزندان را در مجله بخوانید.

مامان را همانطور که هست بپذیرید.

قرار نیست که همه مادرانِ خودبین، قطعا دچار خودشیفتگی باشند. برخی فقط تمایل به خودشیفتگی دارند، اما در هر صورت این مورد روی کودکان تاثیر خواهد گذاشت. با کنار آمدن با نواقص و کاستی‌های مادر خود، می‌توانید خود را از دام این تاثیرات رها کنید. دانش قدرت است و با کسب آگاهی می‌توانید بیشتر به خود کمک کنید.

مادر شما بهترین کاری را که می‌توانسته برایتان انجام داده و تا آنجا که در توانش بوده، شما را دوست داشته اما بستر مناسبی را برای رشد و پیشرفت شما فراهم نکرده است. اکنون شاید به عنوان یک فرد بالغ، شما خود را پوچ، وابسته یا افسرده می‌بینید. این وظیفه خودِ خودِ شماست که آنچه اتفاق افتاده است را بررسی کنید، اضطراب یا افسردگی خود را درمان کنید و قدردانی عمیق تری نسبت به خود و دیگران داشته باشید.

فقط به یاد داشته باشید که شما همواره برای او به اندازه کافی خوب بوده‌اید. اگر او متوجه آن نشده، مشکل خودش بوده است. سعی کنید این مورد را به خودتان ربط ندهید.

فرزندان مادر خودشیفته درحال صحبت کردن باهم دیگر

مادر خودشیفته از عینک روانکاوی

از منظر روانکاوی، رابطه‌ی میان مادر و کودک بستر اولیه‌ی شکل‌گیری روان فرد را می‌سازد، و هرگونه اختلال در این رابطه می‌تواند تأثیرات عمیقی بر سازمان روانی کودک برجای بگذارد. مادران خودشیفته، در ادبیات روانکاوی، اغلب به عنوان والدینی توصیف می‌شوند که کودک را نه به عنوان سوژه‌ای مستقل، بلکه به عنوان ابژه‌ای در خدمت نیازهای نارسیسیستیک خود تجربه می‌کنند. در این نوع رابطه، مادر به‌جای پاسخ‌دهی به نیازهای واقعی کودک، از او برای ترمیم تصویر آسیب‌دیده‌ی خویش یا تثبیت احساس ارزشمندی استفاده می‌کند. به همین دلیل، کودک باید از تمنای خودش دست بکشد تا «آیینه‌ی خوبی» برای مادر باشد—آیینه‌ای که خشم، نارضایتی، تفاوت یا استقلال را منعکس نکند.

این پویایی می‌تواند به شکل‌گیری «خود کاذب» (False Self) بینجامد؛ مفهومی که وینیکات برای توصیف ساختاری دفاعی به‌کار می‌برد که در آن کودک، خود اصیلش را پنهان می‌کند تا با انتظارات محیط انطباق یابد. در رابطه با مادر خودشیفته، این پنهان‌کاری نه‌تنها سازوکاری برای بقا، بلکه نوعی «بودن در چشم دیگری» است که ریشه در نیاز به دیده‌شدن، تأیید و عشق مشروط دارد. در بزرگسالی، افراد رشد‌یافته در چنین محیطی ممکن است با احساسات مزمن شرم، پوچی، گسست از خویشتن، و ناتوانی در تنظیم روابط صمیمانه مواجه شوند.

درمان روانکاوی، با تمرکز بر لایه‌های ناهشیار تجربه و بازخوانی روابط اولیه در انتقال و انتقال متقابل، امکان درک عمیق‌تری از این الگوهای ناپیدا فراهم می‌آورد. در فرایند درمان، درمانجو کم‌کم فرصت می‌یابد تا مرزهای از‌دست‌رفته‌ی خود را بازیابد، سوگواریِ آنچه هرگز دریافت نکرده را آغاز کند، و از بند هم‌آمیختگی با مادری که هرگز نمی‌توانست «او را ببیند»، رهایی یابد. چنین فرآیندی آهسته، دردناک و در عین حال حیاتی است؛ راهی برای بازیافتن خودِ اصیل در آینه‌ای که این بار، پاسخ‌گو و پذیراست.

سخن سردبیر:

خواندن درباره‌ی مادران خودشیفته کار ساده‌ای نیست؛ نه برای کسی که تنها کنجکاو است، و نه برای کسی که زخم‌هایش را در سطرسطر این متن بازمی‌یابد. ما در این مقاله کوشیدیم تصویری دقیق، همدلانه و صادقانه از پدیده‌ی پیچیده‌ی مادران خودشیفته ارائه دهیم. اما اگر این نوشته برای شما چیزی بیش از یک متن بود—اگر در خلال آن لحظاتی سکوت کردید، به فکر فرو رفتید، یا احساسات قدیمی در شما بیدار شدند—شاید زمان آن باشد که به خودتان فرصتی تازه بدهید.

زندگی با مادر خودشیفته می‌تواند اثراتی عمیق و ناپیدا بر روان ما بگذارد. گاهی سال‌ها طول می‌کشد تا بفهمیم بسیاری از تردیدها، اضطراب‌ها یا احساس گناه‌هایی که هر روز با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کنیم، ریشه در همان رابطه‌ی اولیه دارند. این شناخت، هرچند دردناک، می‌تواند آغازی برای رهایی باشد.

در این مسیر تنها نیستید—و واقعاً هم تنها نیستید—تراپی می‌تواند همراهی امن، آگاه و بدون قضاوت برایتان باشد. دعوت می‌کنیم اگر در لابه‌لای این خطوط، رگه‌ای از خودتان را پیدا کردید، فرصتی را به خودتان بدهید تا با یک تراپیست گفت‌وگو کنید. نه برای تغییر گذشته، که برای بازپس‌گرفتن آینده.

همچنین اگر موضوع خودشیفتگی در مادران و تأثیری که بر فرزندانشان می‌گذارند جالب است، پیشنهاد می‌کنم به فیلم‌ها و تحلیل‌ آن‌ها در لینک زیر سر بزنید:

تحلیل روانشناختی فیلم قوی سیاه

معرفی فیلم معلم پیانو

منابع

منبع1

نوشته

نوشته

غزل برازنده

اشتراک گذاری

مطالب مشابه

نظرات

6 پاسخ

  1. من تو سی و هفت سالگی فهمیدم که مادرم ، اختلال شخصیت خودشیفته داشته و باعث شده من هیچ رشد و پیشرفتی تو زندگی نداشته باشم . یه موجود وامونده بدبختی شدم . الان هم یه ساله باهاش حرف نمی زنم و تمام فامیلاشو که همیشه می کوبید رو سرم ، از خونه مون روندم. نه ازدواج کردم ، نه شغلی دارم . تو خونه نشستم . تا روزی هم که بمیره ، باید اینطوری زندگی کنه . من الان سی و نه سالمه ، و الان که فهمیدم من اصلا آزاد نبودم و عمرم هم گذشته ، خشم دارم . خونه مونو به قیمت خیلی کم فروخت و دیگه نتونست بخره. ما رو مستاجر هم کرد . از پدرم هفت سال پیش طلاق گرفت بعد شد شاه خونه. برادرم خودکشی کرد . اصلا انگار نه انگار بچه ش مرده . چنان با قهقهه می خنده که من تعجب می کنم . حتی وقتی یه مادری برای بچه مرده ش گریه می کنه باور نمیکنم میگم داره نقش بازی می کنه . وقتی داشت خونه رو می فروخت من اصلا شک نکردم که ممکنه اشتباه کنه و اینطوری بیچاره و آواره کوچه ها کنه ، چون تمام عمرم گفته بود فقط من بلدم ، من واردم ، من می تونم ، نه کس دیگه ای ولی با چند تا اتفاق شبیه این ،فهمیدم مادرم یه موجود دروغینی هست که تمام مدت فیلم بازی می کرده و خودش رو مهم و دانا نشون میداد ، در حالی که خیلی هم نفهم و خودرای بوده . متاسفانه ما خیلی چیزا رو اعم از عمرمون، خونه مون ، برادرمون رو به خاطر بیماری روانی مادر که چه عرض کنم ، به این آدما نمیشه مادر گفت ، از دست دادیم .

  2. دوست خوب مجله تجربه زندگی، بابت تجربه بدی که داشتید متاسفیم و ممنون که بهمون اعتماد کردید و این تجربیات رو با ما به اشتراک گذاشتید.
    اگر نیاز به کمک و همراهی داشتید، همواره می‌تونید روی مرکز تجربه زندگی حساب کنید و با ما تماس بگیرید.

  3. سلام من مایلم باشما گفتگوی تلفنی داشته باشم اگر ممکن است.در شیکاگو‌امریکا زندگی میکنم🙏🙏

  4. سلام و وقت بخیر میتونید از طریق لینک درخواست تراپی، درخواست خودتون رو ثبت کنید

  5. من هم تازگی که 19سالم شد متوجه شدم ماد من به شدت خودشیفته هستش حتی حاضر مارو بخاطره خودش قربانی کنه از بچگیم می‌گفت تو باید مراقبت باشی و بهم توجه کنی هیچوقت نذاشت ارتباط خوبی با پدرو داشته باشم یا پدرم با ما پیش ما غیبت پدرم رو میکرد و پیش پدرم غیبت ما رو خواهرم به خاطرش افسرده و کبود اعتماد به نفس و خود زنی پیدا کرد و به اولین خواستگار تن داد تا از خونه بره خواهرم بخاطر مامانم هیچوقت ندونست استعدادش چیه و بعد ازدواج خودش رو پیدا کرد خدارو شکر زندگیه خوبی داره از بچگی مامانم با بابام دعوا های شدید می کرد و می گفت شما باید ازم دفاع کنید و بخاطرم کتک بخورید حالا پدرم اصلا دوست نداره بیادخونه و داره واسه کار می‌ره عراق خدارو شکر رابط ما با پدرمون خوب شده و همه مون به خودشیفتگی مادرم پی بردیم مادرم همیشه پیش همه خودش رو مقدس مهربان و پاک نشون میده ولی مارو هیولا من بخاطرش استراب شدید و تخیلات ناسازگار پیدا کردم و حالا ساعت ها بیرون خونه درس می خونم مادرم کلی پول بزور از بابام میگیره و همش برای خودش و دیگران خرج می کنه از بچگی مارو مجبور کرد آشپزی کنیم تمیز کاری و مهمانوازی کنیم درحالی که خودش هیچ کاری نمیکنه می گفت ما باید بهش برسیم و بهش محبت کنیم اگه این کارو نکنیم دخترای بقیه از ما بهتر هستن یا ما رو کتک می زد و با اینکه هیچ کاری نکردیم بیخود به ما فوش جنسی و رکیک میده با اینکه هیچ مشکلی نداری صورت و اندام مارو مسخره می کنه و حتی یکبار با محبت مارو صدا نزده پنج ساله که داداش دارم و من همش مراقبش هستم و کار های خانه رو انجام می دم اون نزاشت هیچ دوستی داشته باشم تا که برده اون بشم اصلا بهمون حق انتخاب نمیده و حریم خصوصی براش هیچ معنایی ندارد همیشه هم میگه من مریضم شما درک نمی کنید و مارو خطا کار نشون میده و به داداش کوچیکم می که اینا جنده هستن باید کتکشون بزنی متأسفانه چون برای داداشم کادو های گرون مسخره و بهش نه نمیگه داداشم به حرفاش گوش می‌کنه و زیر سلطه اون و اونم همراه با مامانم به ما فوش میده مادر من دیوانست زود خودتون رو از دست آدم های خودشیفته نجات بدید و مخصوصاً اگه اون مادرتو ن باشه متاسفانه نمی تونید براشون کاری کنید چون حرف کسی جز خودشون براشون مهم نیست و فقط شما صدمه می بینید

  6. با سلام مدتی هست در زمینه روانشناسی و روانکاوی تحقیق و مطالعه دارم هرچه بیشتر میدونم بیشتر افسرده میشوم از خوندن ذهن آدم های منفی به ستوه آمده ام آدم هایی که که فقط یک اسم برای پاک کردن رد پای شومشان در بهم زدن آرامش دیگران نقش داشته اند و هی دنبال مقصر می‌گردند با اینکه ازشون دور هستم و نمی‌خواهم چشم تو چشم هیچ کدومشان باشم صداها را می‌شنوم خداروشکر هیچ گونه مصرف قرص و توهم زا ندارم امیدوارم هرچه زودتر همه صداهای توی سرم خاموش شود و صدای مردم آزار نشنوم همون جور که آدم هایی را میبخشم خداوند هم توفیق دهد آنها هم آدم را ببخشند اگه صاحب حق هستند اگرم نه توی سرم و اطرافم نجواها و صداهاشون را نشنوم خداوند چنان غرق خوشبختی نماید اینچنین ها را که مثل شخصی که به ملاقات خدا می‌روند از من و اطرافیانم بدور باشند فقط خدا می‌تواند از قدرت بنده ها بدور هست

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر