نوشتن و اثر آن بر زندگی و سلامت روان

نوشته

نوشتن، هنر چیدن کلمات کنار همدیگر است. آن‌هم به‌گونه‌ای که برای خودمان و دیگران قابل‌فهم باشد. اگر نوشتن نبود، باید در حسرت دانستن می‌ماندیم.

فهرست مطالب

نوشتن، هنر چیدن کلمات کنار همدیگر است. آن‌هم به‌گونه‌ای که برای خودمان و دیگران قابل‌فهم باشد. اگر نوشتن نبود، باید در حسرت دانستن می‌ماندیم. زندگی برای هیچ‌کدام‌مان رونوشت دیگری ندارد و خوب می‌دانیم که همگی یک‌بار بیشتر فرصت زیستن نداریم. کیست که شاه مصراع سعدی را نداند که «عمر برف است و آفتاب تموز».

اگر ذره‌ای کنجکاو باشیم که دیگران چطور زندگی کرده‌اند، کافی است به دنیای کتاب‌ها سرک بکشیم. آنجا کلمه‌ها صف‌کشیده‌اند تا سرگذشت انسان‌ها را روایت کنند، از تلخی‌ها و شیرینی‌ها بگویند و ما را با جهان ناشناخته‌ها آشنا کنند. بیایید اسمش را بگذاریم «موهبت نوشتن»؛ که اگر نبود حتماً بخش مهمی از زندگی ما تغییر می‌کرد. در غیاب نوشتن، هرگز مرهمی به نام شعر به وجود نمی‌آمد، قصه‌ها در نطفه خفه می‌شدند و گذشته در همان گذشته باقی می‌ماند.

رقصیدن با کلمات به روایت سلمان اختر

 

نوشتن و تاثیر آن بر زندگی و سلامت روان

 

سلمان اختر، روانکاو، در مقاله «رقصیدن با کلمات» درباره نوشتن می‌نویسد:

پاسخ دو کلمه‌ای به این سؤال که «چرا می‌نویسم؟» این است: «برای لذت. بله، من فقط به این دلیل می‌نویسم که به من لذت می‌دهد». این روانکاو مشهور، از شش نوع لذتی نام می‌برد که از نوشتن نصیب‌مان می‌شود. «نوشتن راهی برای ابراز عشق، نفرت، انتقام، حسادت، آموزش پدرانه و لطافت برادرانه است».

تمام این لذت‌ها از طریق فرآیندی اتفاق میفتند که فروید در سال 1908 بیان کرد و نامش را والایش یا تصعید گذاشت. درست زمانی که سائق‌های جنسی و پرخاشگری با فشار هرچه‌تمام‌تر می‌خواهند خودشان را به صحنه برسانند، سرکوبی راه‌شان را سد می‌کند. آنها اما همچنان پرقدرت هستند و چاره‌ای ندارند یا همان‌طور که هستند ابراز شوند یا با تغییر شکل بتوانند سانسورچی ناخودآگاه را دور بزنند. هیچ‌کدام از ما برای کسی که دعواهای خیابانی را راه میندازد هورا نمی‌کشد، اما بی‌شک حاضریم برای بوکسوری که مدال طلا می‌آورد ایستاده کف بزنیم! وجه مشترک هر دو پرخاشگری است؛ اما این کجا و آن کجا؟!

والایش به‌عنوان یک مکانیسم دفاعی کمک می‌کند تا سائق‌ها شکل جامعه‌پسند و لذت‌بخشی پیدا کنند و نتایج اجتماعی مفیدی داشته باشند. حالا فرد می‌تواند با تخلیه بخشی از سائق، آن را تخلیه و احساس لذت کند. در سوروسات این لذت، دیگران هم سهیم هستند. نوازنده‌ای که در ارکستر می‌نوازد، شنونده‌ها را هم بی‌نصیب نمی‌گذارد. موسیقی گوش‌نواز می‌تواند همه را به وجد بیاورد. چاقوی بُرنده انتقام می‌تواند در دستان جراحی زبده قرار بگیرد و به‌جای کشتن، جان دوباره‌ای به بیمار بدهد. کسی چه می‌داند شاید رئیس بانک، انگیزه‌های صرفه‌جویی‌اش را پشت بانکداری قایم کرده باشد!

نوشتن راهی برای حفظ انسجام و اعتمادبه‌نفس

آنچه به زبان آوردنش غیرممکن است در نوشتن مجال ظاهرشدن پیدا می‌کند. پرده شرم کنار می‌رود و ناگفتنی‌ها برملا می‌شوند. مزیت نوشتن است که فاصله‌ها را خط می‌زند و به کمکش می‌توانیم آموزش بدهیم، حرف بزنیم، سرگرم کنیم، بخندانیم و…

از نظر سلمان اختر شما می‌توانید در زمین نوشتن، «وحدتی درون‌روانی» را تجربه کنید. گویی با نوشتن است که جمع‌کردن تکه‌های پراکنده‌مان کنار هم و رسیدن به انسجام امکان‌پذیر می‌شود.

اگر دوست دارید نام‌تان در یادها بماند، حتماً مسیر نوشتن را امتحان کنید. حتا گمنام‌ترین نویسنده‌ها هم این شانس را دارند که اسم‌شان سر زبان‌ها بیفتد؛ دیر و زود دارد اما سوخت‌وسوز ندارد! نوشتن می‌تواند مانند ماشین تولید شهرت، ثروت و قدرت عمل کند. البته هیچ‌کدام‌شان در مدتی کوتاه اتفاق نمیفتند.

سلمان اختر می‌نویسد که «در بسیاری از کارها مثل ورزش، بازی‌های ویدئویی و… خوب نیستم اما نوشتن مرا حفظ می‌کند. موضوعی را در نظر می‌گیرم (مثلاً بخشش، پشیمانی، مهاجرت)، می‌بینم چه سؤالاتی در مورد آن مرا آزار می‌دهد، در مورد آنها فکر می‌کنم، در درون خود و اطرافیان خود به دنبال پاسخ می‌گردم، داستان و شعر مربوط به آن را می‌خوانم، از ادبیات روانکاوانه کمک می‌گیریم و بعد می‌نویسم».

وقتی در طول این مسیر به سؤال‌های ذهنی‌مان پاسخ بدهیم توانسته‌ایم چراغ حل مسئله را روشن کنیم. از این اتفاق نباید به‌سادگی گذشت، چون حالا اعتمادبه‌نفس ما هم افزایش پیدا می‌کند زیرا موفق شدیم روی تکه‌های مبهم پازل، نورافکنی بیندازیم و اصل قصه را کشف کنیم.

شاید فکر کنید برای نوشتن خیلی زود است و حتماً باید عمرتان تمدید شود تا تجربه‌هایتان ارزش خوانده شدن داشته باشند؛ اما جالب است که بدانید آلبرکامو، کتاب بیگانه را در 19 سالگی‌اش نوشته است! عجیب نیست، چون نویسندگان جوان‌تری هم هستند.

ارنست همینگوی، رمان‌نویس و روزنامه‌نگار، می‌نویسد «نویسنده‌ای که از رفتن به اعماق سیاهی‌ها و کشف سویه‌های رنج‌آلود آدمی فرار می‌کند، هرگز نمی‌تواند شادی و مسرت و لذت عشق را به‌درستی به تصویر بکشد». بیایید به همینگوی اعتماد کنیم. امروز می‌دانیم که با ابزار نوشتن می‌توانیم بهتر و راحت‌تر با هیجان‌های ناخوشایندمان روبرو شویم، بی‌آنکه کسی بخواهد تنبیه یا سانسورمان کند. پس چه‌بهتر که حتا باوجود ترس، با دریای رنج‌هایمان مواجه شویم.

اگر می‌خواهید ایده‌های معرکه‌ شما نابود نشوند، سرگذشت زندگی‌تان در یادها باقی بماند، با زخم‌های خود مواجه شوید و… برای کلمه‌ها فرش قرمز پهن کنید و بگذارید نوشتن الهام‌بخش شما باشد!

در ادامه‌ی مطلب از تأثیرات نوشتن بر زندگی و سلامت روان به قلم خانم میرزاده می‌خوانیم:

نوشتن چگونه می‌تواند در زندگی به کمک‌تان بیاید؟

نوشتن اهداف مختلفی ازجمله برقراری ارتباط با دیگران، روشی برای خودشناسی و ارتباط با خویش، دارد.

نوشتن و تاثیر آن بر زندگی و سلامت روان

در این متن تلاش کرده‌ایم درباره نوشتن و آثار آن در سلامت جسمی و روان‌شناختی بنویسیم.

نوشتن درباره مشکلات و احساسات

در کنار روان‌درمانی، تمرین بهشیاری و همچنین توجه به دیدگاه دیگران درباره ما و مشاهده عینی رفتار خود به‌عنوان منابع موثق خودشناسی، روشی کاربردی، ساده و بی‌نیاز از معلم برای خودشناسی وجود دارد. برخلاف روانکاوی و تمرین بهشیاری که نیاز به تخصص و مربی دارد، این روش می‌تواند در زندگی روزمره به‌عنوان یک روش کارآمد خودشناسی به کار گرفته شود.

پیامدهای ارتباط نوشتاری با خود

اغلب مطالعاتی که درباره پیامدهای نوشتن افکار و احساسات عمیق خود انجام‌شده، به‌صورت آزمایشگاهی بوده است. معمولاً شرکت‌کنندگان را در همه مطالعات، به دو یا سه گروه زیر تقسیم می‌کردند تا درباره تجارب آسیب‌زای خود بنویسند:

یک گروه باید فقط احساسات و هیجان‌های خود را حین نوشتن خالی کنند. گروه دیگر باید فقط درباره واقعیت‌های رخداده درزمینه‌ تجربه‌ آسیب‌زای خود بنویسند، و گروه سوم باید هم درباره واقعیت‌ها و هم احساسات خود بنویسند. در چنین پژوهش‌هایی همه گروه‌ها به مدت 15 الی 20 دقیقه و برای چهار روز متوالی در یک اتاق مناسب و در تنهایی شروع به نوشتن موارد خواسته‌شده می‌کردند. دستورالعمل گروه آزمایشی –گروه سوم- به این صورت بود:

«هنگامی‌که به اتاقک نوشتن وارد شدید و در بسته شد از شما می‌خواهیم که پیوسته به نوشتن درباره ناراحت‌کننده‌ترین تجارب و ضربه‌هایی که در کل زندگی‌تان داشته‌اید بپردازید. نگران درستی جملات و رعایت قواعد دستوری در نوشته خود نباشید. می‌خواهیم که عمیق‌ترین افکار و احساسات خود را درباره تجارب مهم و ناراحت‌کننده‌تان بنویسید.

راجع به هرچه که مایلید بنویسید اما نوشته شما باید درباره مسائلی باشد که با کسی به‌طور مفصل راجع به آنها صحبت نکرده‌اید. خود را رها کنید و اجازه دهید افکار و احساسات عمیق خود را هنگام نوشتن لمس کنید. به‌عبارت‌دیگر، درباره آنچه برایتان اتفاق افتاده، احساسی که نسبت به آن اتفاق داشته‌اید و احساسی که حالا نسبت به آن دارید بنویسید. می‌توانید در هر جلسه درباره یک تجربه آسیب‌زای خاص بنویسید یا کل جلسات را به یک تجربه اختصاص دهید. انتخاب موضوع نوشتن در هر جلسه کاملاً در اختیار شماست».

پژوهش‌های انجام‌شده در این زمینه نشان داد: نوشتن در افرادی که در گروه سوم قرار گرفتند اثر عمیقی گذاشت. بسیاری از افراد در حین نوشتن می‌گریستند. برخی در طول چهار روز آزمایش دائماً به موضوع نوشته‌های خود فکر می‌کردند، اغلب پس از نوشتن احساس خستگی شدید می‌کردند و موضوع اصلی نوشته‌هایشان اغلب به ابعاد حزن‌انگیز زندگی انسانی اختصاص داشت.

مطالعات انجام‌شده، نشان داد نوشتن افکار و احساسات خود درباره تجارب مهم و ناراحت‌کننده‌ زندگی، میزان مراجعه به پزشک را به‌شدت کاهش می‌دهد. یک ماه پیش از آزمایش مذکور، تفاوت محسوسی میان گروه‌ها در مراجعه به پزشک وجود نداشت، اما تا شش ماه پس از اجرای آزمایش میزان مراجعه به پزشک در گروهی که افکار و احساسات عمیق خود را می‌نوشتند 50 درصد کاهش یافت. درواقع افراد گروه‌های دیگر، یک و نیم برابر بیش از گروه مورد اشاره، به مرکز درمانی دانشگاه مراجعه کردند.

نوشتن افکار و احساسات عمیق خود در پیشگیری از بروز بیماری‌های جسمانی نقش مؤثری دارد. افزون بر این، اعضای گروهی که افکار و احساسات عمیق خود را می‌نوشتند نسبت به آینده خوش‌بین‌تر بودند و وضعیت خلقی بهتری به نسبت گروه‌های دیگر داشتند.

مطالعات دیگری نیز اثر مستقیم ارتباط برقرار کردن با افکار و احساسات عمیق خود از طریق نوشتن، بر عملکرد سیستم دفاعی بدن را نشان دادند. یافته‌ها دراین‌باره نشان داد که نوشتن عمیق‌ترین افکار و احساسات درباره رویدادهای آسیب‌زا تا شش هفته سبب عملکرد سریع‌تر و بهتر لنفوسیت‌ها (گروهی از سلول‌های سفید خون) در برابر باکتری‌ها و ویروس‌ها می‌شود.

تغییرات روان‌شناختی و فیزیولوژیک در حین نوشتن

هنگامی‌که فردی شروع به نوشتن یا صحبت کردن درباره افکار و احساسات عمیق خود می‌کند تجربه رها کردن رخ می‌دهد. سرعت نوشتن یا حرف زدن فرد در این وضعیت بالا می‌رود. در این حال معمولاً موضوع‌های متعارض یکدیگر را فعال می‌کنند. این امر سبب نوشتن یا حرف زدن درباره احساسات دوسوگرایانه می‌شود.

افراد به‌ندرت واژه‌هایی همچون «واقعاً» و «حقیقتاً» را به کار می‌برند و معمولاً بدون اینکه احساس کنند باید بر اصالت و صداقت نوشته خود تأکید کنند، افکار و احساسات خود را افشا می‌کنند. به علاوه اینکه در حین تجربه رها کردنِ خود هنگام نوشتن یا صحبت کردن ممکن است فرد حس زمان و مکان را از دست بدهد و غرق کاوش در افکار و احساسات عمیق خود شود. فراموش نکنید که این نه غرق شدن در افکار  احساسات، که غرق شدن در «کاوش» در افکار و احساسات است.

افشای افکار و احساسات عمیق خود با کاهش پاسخ هدایت پوستی (تعریق دست‌ها) و در مقابل، افزایش ضربان قلب و فشارخون همراه است. درعین‌حال، مدتی پس از تجربه رها کردن خود در حین نوشتن یا حرف زدن فشارخون و ضربان قلب کاهش می‌یابد. فعالیت امواج مغزی نیمکره‌های چپ و راست در حین اعتراف به افکار و احساسات عمیق خود همگن‌تر می‌شوند. این حالت حاصل ترکیب و پردازش درهم‌تنیده اطلاعات زبان‌شناختی و هیجانی یک تجربه در هنگام نوشتن یا بیان گفتاری آن است. به‌بیان‌دیگر، در این فرآیند انسجام پردازش‌های هشیار و ناهشیار تسهیل می‌شود.

کارکردهای روان‌شناختی ارتباط نوشتاری با خود

هنگام نوشتن به‌منظور هماهنگی میان سرعت فکر و سرعت دست، فرآیند اندیشه کندتر می‌شود. در این حالت، فرد افکار و احساسات خود را از منظری وسیع‌تر مشاهده می‌کند و ارتباط میان عناصر رویداد و افکار و احساساتی را که رویداد در او ایجاد کرده است، بهتر درک می‌کند.

نوشتن سبب تغییر نظر درباره خود و رویدادها نیز می‌شود. هنگامی‌که فرد پیوسته افکار و احساسات خود را درباره یک مسئله می‌نویسد، درگیری هیجانی وی با مشکل به‌تدریج کم‌رنگ می‌شود. درنتیجه می‌تواند مسئله را از منظری وسیع‌تر مشاهده و عوامل پیچیده آن و احساسات همخوان با رویداد را درک کند.دیدن مسئله از منظری وسیع‌تر و کم‌رنگ شدن درگیری هیجانی زمینه‌های تغییر دیدگاه فرد نسبت به تجارب خود را فراهم می‌سازد.

نوشتن مکرر افکار و احساسات عمیق خود درباره رویدادهای ناراحت‌کننده، از شدت واکنش هیجانی ما نسبت به آن رویداد می‌کاهد و درنتیجه می‌توانیم مسئله را از منظری وسیع‌تر ببینیم و بدون اینکه ارزیابی‌مان آغشته به عواطف و احساسات باشد، علت و پیامدهای مسئله را تحلیل کنیم.

یکی از معیارهای عمده درک یک پدیده، توانایی بیان کلامی یا توضیح آن است. اگر نتوانید چیزی را به فردی دیگر توضیح دهید احتمالاً خودتان هم آن را درک نکرده‌اید. بیان یک تجربه یا ترجمه آن به زبان نحوه بازنمایی و شناخت آن را در ذهن ما تغییر می‌دهد. زبان در سازمان‌دهی و ساده کردن درک تجارب، نقشی اساسی دارد. هرچه فرد افکار و احساسات خود را درباره یک رویداد بیشتر بنویسد توصیفی که در نوشته‌های خود از رویداد ارائه می‌کند، کوتاه‌تر و خلاصه‌تر می‌شود. این امر نشانه‌ای از حل شدن ناراحتی‌های همخوان با رویداد یادشده است.

بنابراین نوشتن افکار و احساسات عمیق خود با تعمق شناخت از خود و رویدادهای زندگی همراه است. ساختار دادن به تفکر درباره خود و رویدادها، کند شدن فرآیند اندیشه، دیدن تجارب خود از منظری وسیع‌تر و درک عناصر و ارتباط رویدادها، کاهش درگیری هیجانی با مسائل، ساده کردن درک تجارب خود، و درنهایت کمک به حل مسائل زندگی همگی از کارکردهای نوشتن افکار و احساسات عمیق خود است.

روش ارتباط نوشتاری سازنده با خود

در نوشتن افکار و احساسات نکاتی را باید در نظر گرفت که رعایت آنها، نوشتن را اثربخش‌تر و ارتباط شما را با خود سازنده‌تر می‌کند.

موضوع نوشته‌ها چه باید باشد؟ لازم نیست حتماً درباره مهم‌ترین تجارب آسیب‌زای زندگی‌تان بنویسید. بهتر است موضوع نوشته شما مسائلی باشد که در حال حاضر با آنها روبه‌رو هستید. اگر دائماً درباره رویداد و یا تجربه‌ای فکر می‌کنید یا درباره آن خواب می‌بینید، نوشتن درباره آن راه‌گشا خواهد بود.

اگر مسئله‌ای وجود دارد که می‌خواهید با کسی درمیان بگذارید اما می‌ترسید شرمنده یا تنبیه شوید بهتر است آن را نیز به کاغذ منتقل کنید. موضوع نوشته  شما هر چه باشد باید هم کاوش در آنچه که اتفاق افتاده و هم احساس شما به رویداد را شامل شود. سعی کنید خود را رها کنید و عمیق‌ترین احساسات خود را در حین نوشتن لمس کنید. از خود بپرسید که چه حال و احساسی نسبت به مسئله ‌دارید و چرا چنین احساسی به شما دست داده است؟

کی و کجا باید بنویسید؟ هر وقت که مایل بودید یا احساس کردید لازم است بنویسید. تصور نکنید نوشتن درباره تجارب مهم حتماً باید به‌صورت منظم یا با فراوانی زیاد صورت گیرد. خیلی از افراد عادت دارند اتفاقات روزانه خود را در دفتری بنویسند. چنین نوشتنی یک فرآیند خودشناسی نیست، زیرا این نوشته‌ها توأم با بیان افکار و احساسات عمیق خود نیستند.

ضمن اینکه باید تعادل را در نوشتن افکار و احساسات رعایت کرد. نباید از نوشتن به‌عنوان جایگزینی برای عمل کردن یا وسیله‌ای برای فرار از مشکلات استفاده کرد.

مکان نوشتن نیز به وضعیت شما بستگی دارد. مطالعات نشان داده‌اند هر چه مکان نوشتن اختصاصی‌تر باشد بهتر است. سعی کنید اتاقی را انتخاب کنید تا در حین نوشتن کسی مزاحم شما نشود و فاقد صدا، نور، یا بوی مزاحم باشد.

پس از نوشتن با نوشته خود چه کنید؟ توصیه می‌شود نوشته‌ها را نزد خود نگه‌دارید، اما اگر مایل بودید می‌توانید نوشته خود را از بین ببرید. ولی هیچ‌گاه با قصد نشان دادن نوشته  خود به دیگران افکار و احساساتتان را روی کاغذ نیاورید. چنین قصدی موجب می‌شود ذهن شما از آغاز با چنین جهت‌گیری خاصی شروع به نوشتن کند. بهتر است تنها برای خودتان بنویسید تا ذهن شما (خودآگاه و ناخودآگاه) مجبور به توجیه مسائل نشود.

اگر از نوشتن بیزار بودید چه کنید؟ آیا جایگزینی هست؟ پژوهش‌ها نشان داده‌اند ضبط کردن صدای خود اثری مشابه نوشتن دارد. نوشتن فقط نیاز به مداد و کاغذ و یک مکان آرام دارد اما حرف‌زدن نیازمند دستگاه ضبط‌صوت و مکانی است که بتوانید در آن با صدای بلند صحبت کنید. چه حرف زدن با ضبط‌صوت و چه نوشتن، بهتر است هر دو به‌صورت مداوم حداقل برای 15 دقیقه انجام شوند.

ارتباط با خود چه از طریق نوشتن و چه صحبت در ضبط‌صوت نیاز به تمرین دارد. رها کردن و افشای ابعاد خصوصی و پنهانی خود، همیشه و در همه افراد به‌سادگی محقق نمی‌شود.

چه احساسی در حین و پس از نوشتن به شما دست می‌دهد؟ ممکن است بلافاصله پس از نوشتن احساس افسردگی و غمگینی کنید. این احساسات معمولاً پس از یک یا چند ساعت ناپدید می‌شوند. در موارد نادری ممکن است یک یا دو روز ادامه یابند. درعین‌حال افراد زیادی نیز پس از نوشتن احساس شادی و رهایی را گزارش کرده‌اند. کاوش در عمیق‌ترین افکار و احساسات خود، داروی هر دردی نیست. نوشتن سبب می‌شود درک بهتری از احساسات، افکار و موقعیتی که در آن قرار دارید داشته باشید. نوشتن به شما این توانایی را می‌دهد که مشکلات زندگی خود را از منظر بالاتر و با وسعت نظر بیشتری ببینید.

منبع: کتاب «من به روایت من»، نوشته دکتر نیما قربانی، نشر بینش نو

نوشته

پارسا میرزایی

اشتراک گذاری

مطالب مشابه

این مقاله تأملی در باب ظرفیت و مشکلات برقراری و حفظ روابط عاشقانه و پرشور است و بر اساس نتایج سال‌ها کار تحلیلی با مراجعان مختلف نوشته شده است.

نوشته

این جستار با استفاده از پارادایمی روانکاوانه سعی بر روشن‌کردن رفتارها و تعاملات راس و ریچل در سریال «دوستان» و همچنین نحوه‌ی علاقه‌مند شدن آنها به یکدیگر را دارد.
از نظر زیگموند فروید، عشق صرفاً پیوند رمانتیک دو روح نیست، بلکه نمایشی پیچیده از نیروهای روانی است که ریشه در عمیق‌ترین خواسته‌ها و ترس‌های ما دارند.

نوشته

نظرات

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر