ورود / ثبت‌نام

درباره خشم و تفاوت آن با پرخاشگری

نوشته

فهرست مطالب

تقریباً همه ما زمانی که واژه خشم را می‌شنویم، تصاویری منفی در ذهنمان مجسم می‌کنیم. ولی آیا خشم به همان نسبت که به آن جبهه گرفته می‌شود منفی است؟ آیا راهکار درستی است که به محض ظهور خشم جلوی دهان آن را بگیریم و در اتاقی تاریک پنهانش کنیم؟ اگر خشم به عنوان عامل محرک وجود نداشت، جامعه از چه تغییرات مثبتی بی‌بهره می‌ماند؟

ما انسان‌ها تجربه‌های نسبتاً مشترکی از سد و دیوار ساختن در برابر تجربه و ابراز هوشیارانه خشم داریم؛ مثلاً ممکن است از رفتار یا حرف دوستمان خشمگین شده باشیم اما زمانی که با او دیدار می‌کنیم، بیش از گذشته او را در آغوش بگیریم و به او ابراز محبت کنیم و یا اینکه بدون بحث و مشاجره، رابطه خود را با او قطع کنیم. اما ما نمی‌توانیم خشم را درون خود مدفون کنیم.

خشم دفن نمی‌شود، بلکه به آتش زیر خاکستر مبدل می‌شود و پس از مدت‌ها، خواه هفته‌ها یا سال‌ها، نهایتاً این خشم با نیرویی چندبرابر شعله‌ور می‌شود و  خود فرد یا اطرافیان وی را از درون آتش می زند. از این رو اگر جلوی تجربه هوشیارانه خشم گرفته شود، خشم به این راحتی‌ها قصد رفتن نمی‌کند و مدت‌ها پس از رویداد مسبب، خشم همچنان تأثیرگذار خواهد بود و در روان انسان سکنی می‌گزیند.

«بخشی از پریشانی تو ناشی از یک خشم مدفون شده است. چیزی در تو است، نوعی ترس و کم‌رویی که اجازه ابراز خشمت را نمی‌دهد. به جای آن به فروتنی‌ات می‌نازی؛ نوعی پاکدامنی اجباری برای خود پدید آورده‌ای، احساسات را در عمق مدفون می‌کنی و چون دیگر خشمی را تجربه نمی‌کنی، تصور می‌کنی یک قدیسی.»

  اروین یالوم

خشم چیست؟

خشم یکی از عناصر مهم تعیین‌کننده سلامت روان است، زیرا خشم تجربه‌ای بیان نشده و متداول است و معمولا هر آنچه باید بیان شود و بیان نشده بماند، آدمی را آزار می‌دهد. خشم یکی از سخت‌ترین انواع وضعیت‌های ناتمامی است که آدمی تجربه می‌کند. اشخاص خشمگین به بن‌بست رسیده‌اند و به قول پرلز همه درها به رویشان بسته شده است و نه راه پیش دارند و نه راه پس؛ نه می‌توانند به پیش بروند و با خشم به مقابله بپردازند و نه می‌توانند آنچه را که ناراحتشان کرده فراموش کنند. در نتیجه راهگشای آشکار، بیان و تجربه خشم است. بیان خشم تنها راه رهایی از بن‌بست و تسکین احساس گناهی است که از خشم ناشی می‌شود.

علل و ریشه‌های خشم و تفاوت آن با پرخاشگری

خشم یک احساس پیچیده است که هم به صورت هیجانی و هم جسمانی تجربه می‌شود؛ احساس جریان نوعی گرما و انرژی در بدن به همراه تراکم انرژی در گردن، شانه‌ها و بازوها و عضلات آرواره که شخص را برای عملی پرخاشگرانه آماده می‌کند. زمانی هیجان خشم به سراغ فرد می‌آید که تهدیدشدگی یا تجاوز به حریم شخصی را احساس کند.

به طور کلی ابراز هیجان‌ها از جمله خشم می‌تواند سازنده و سالم باشد، و یا غیرسالم و مخرب. خشم هیجانی منفی نیست و نباید از آن گریخت، چراکه هیجانات مشکل‌زا نیستند. این دفاع در برابر آن‌هاست که مشکل‌ساز می‌شود و افرادی که خشم خود را با شیوه‌های درست ابراز می‌کنند، عمیقاً احساس مثبت آزادی را از درون وجودشان حس می‌کنند و تجربه آن به ‌نوعی احساس قدرتمندی و تسلط می‌انجامد.

خشم اگر واقع‌بینانه نگریسته شود، هم دارای اثرات مخرب مانند آسیب زدن به خود و دیگران است و هم تأثیرات سازنده‌ای نظیر ابراز احساسات، برقراری و تداوم روابط مطلوب و همچنین حفظ نقش و جایگاه خود بین اطرافیان را در پی دارد. در اکثر موارد، علت اصلی خشم ناکامی است؛ ناکامی در واقع حالت و شرایطی است که فرد به هر دلیلی نتوانسته است به خواسته خود برسد و یکی از ملموس‌ترین ناکامی‌ها، مورد بی‌توجهی و بی‌اعتنایی قرار گرفتن است. از آن رو که خشم اغلب با اضطراب پیوند می‌خورد و تداعی می‌شود، معمولاً به شیوه‌های دفاعی ابراز می‌شود.

برخی افراد از تجربه این هیجان اضطراب‌برانگیز اجتناب می‌کنند، بدین طریق که آن را درونی کرده و در نتیجه افسرده می‌شوند. بعضی دیگر آن را در قالب به عمل درآوردن آن به شیوه‌های مخرب تخلیه می‌کنند. در هر دو حالت، این تجربه خشم نیست که مشکل‌آفرین می‌شود، بلکه اشکال از شیوه‌های دفاعی ابراز آن است؛ مهم این است که خشم شفاف و صحیح ابراز شود نه اینکه به آن پیچ ‌و خم داده شود و به عنوان مجوزی برای انجام رفتارهای پرخاشگرانه و تهاجمی تلقی شود.

تفاوت خشم با خصومت و پرخاشگری

پرخاشگری یک رفتار است که هدف آن صدمه زدن به افراد و یا اموال است و می‌تواند به صورت سوء استفاده کلامی، تهدید کردن و یا اعمال آسیب‌زننده باشد. اما خشم یک احساس است که الزاماً به پرخاشگری منجر نمی‌شود، بنابراین یک فرد ممکن است خشمگین شود، اما الزاماً رفتار پرخاشگرانه نداشته باشد.

خصومت به مجموعه‌ای از نگرش‌ها و قضاوت‌های برانگیزاننده رفتارهای پرخاشگرانه اطلاق می‌شود. به طور کلی خشم به هیجان، خصومت به نگرش و پرخاشگری به رفتار منتسب می‌شود. خشم حالت هیجانی است که می‌تواند زیربنای خصومت و پرخاشگری باشد.

نشانه‌های بروز خشم

در زمان بروز خشم، بدن در حالت انگیختگی و آماده باش قرار می‌گیرد. این فعالیت‌ها معمولاً با یک سری تغییرات فیزیولوژیک و روانی همراه است. معمول‌ترین این نشانه‌ها عبارتند از افزایش ضربان قلب، گشاد شدن مردمک چشم، انقباض عضلات بدن، افزایش سرعت تنفس، بی‌حسی و کرختی، لرزش صدا و غیره. البته باید توجه داشت که این علائم در همه افراد یکسان پدیدار نمی‌شود.

شیوه‌های ابراز خشم

خشم به صورت پرخاشگری فیزیکی و کلامی، خصومت، مخالفت، انتقاد، احساس رنجش، بارها درباره چیزی حرف زدن، دوری و اجتناب از مسائل و افراد ابراز می‌شود. گرچه خشم هیجان طبیعی و گاه مفید است، اما خطرهایی نیز به همراه دارد. وقتی خشم خارج از کنترل و مخرب باشد، می‌تواند به مشکلاتی در کار، روابط بین فردی و کیفیت زندگی منجر شود.

در این بخش به چهار شیوه معمول و آسیب‌زای بروز خشم اشاره می‌کنیم:

پرخاشگری منفعل: خودداری از تشویق یا توجه و مهربانی، فراموش کردن یا زیر پا گذاشتن تعهدات، خودداری از برخورد یا رفتار دوستانه، دست زدن به اقداماتی که فرد می‌داند طرف مقابلش را عصبانی می‌کند.

طعنه‌زنی: مسخره کردن یا به زبان آوردن سخنانی کنایه‌آمیز در مورد دیگران، بیان کردن رازهای مخفی آزاردهنده یا تحقیر کردن شخص جلوی دیگران، استفاده از لحن یا رفتاری که حاکی از تنفر و یا ناخشنودی باشد.

خشم سرد: قهر کردن یا کنار کشیدن خود برای دوره‌های زمانی متعدد، خودداری از رفتار دوستانه، انکار و کتمان اشتباهات و همچنین خودداری از گفت‌وگوهای عاطفی.

پرخاشگری: بالا بردن صدا، ناسزا گفتن یا به زبان آوردن کلمات توهین‌آمیز، نفرین کردن، سرکوفت زدن، داشتن افکار یا تصوراتی از صدمه زدن به افراد یا اموال آن‌ها و کتک زدن را می‌توان در دسته پرخاشگری به‌حساب آورد.

خشم همیشه مانند یک طوفان بروز پیدا نمی‌کند؛ این احساس مانند دیگر احساسات در زندگی روزمره ما جاری است و از عوامل بیرونی هم تأثیر می‌پذیرد و تشدید یا تضعیف می‌شود. در ادامه مطلب به چند عامل روزمره تأثیرگذار بر خشم می‌پردازیم.

تأثیر خستگی افراد بر احساس خشم

بسیاری از افراد با مشکل کم‌خوابی دست‌وپنجه نرم می‌کنند. حدود یک‌چهارم بزرگسالان بریتانیایی گزارش کرده‌اند که از مشکل بی‌خوابی رنج می‌برند و همین امر منجر به بروز خشم و عصبانیت در آن‌ها می‌شود. از آنجا که خشم می‌تواند کیفیت خواب را تضعیف کند، تا همین اواخر مشخص نبود که آیا اختلال خواب باعث افزایش احساس خشم می‌شود یا خیر. با این حال، در سال 2018، زلاتان کریسان و گرت هیسلر نتایج یک مطالعه آمریکایی را که به بررسی تأثیر بالقوه کاهش 2 تا 4 ساعته خواب شبانه نرمال یک فرد در طول دو شب پرداخته است، گزارش کرده‌اند. تیم تحقیقاتی پروژه مذکور، این گروه را به همراه گروه دیگری از افراد که روال خواب منظمشان حفظ شده بود (به طور متوسط حدود هفت ساعت خواب در شب) را به آزمایشگاه آوردند. این افراد در معرض تحریکات مختلفی همچون صدای مهیب خش‌خش تلویزیون قرار گرفتند. گروه افرادی که دارای محدودیت در زمان خواب خود بودند، به طور قابل توجهی بیش از افراد گروه دیگر عصبانی و خشمگین شدند.

شواهدی وجود دارد که خطرات احتمالی تهدیدکننده افراد جوان را آشکار می‌سازد. یک مطالعه استرالیایی روی نوجوانان سالم نشان می‌دهد که وقتی خواب شبانه آن‌ها را به پنج ساعت در شب برای پنج شب از هفته محدود کنیم، میزان خشم، عصبانیت، سردرگمی و علائم افسردگی در آن‌ها افزایش یافته و انرژی‌شان کاهش پیدا می‌کند.

موضوع جالب‌تر این است که دو ریکاوری خواب شبانه 10 ساعته برای معکوس کردن این تغییرات منفی کارساز نبود. پژوهشگری به نام میشل شورت اظهار داشت: «با توجه به شیوع خواب ناکافی و افزایش بروز اختلالات خلقی و بی‌نظمی در نوجوانان، یافته‌های ما اهمیت خواب کافی را برای کاهش این خطرات برجسته‌تر می‌کند.»

احساس برآشفتگی و تحریک‌پذیری

برخی از تجربیات روزمره نیز می‌توانند باعث افزایش احساس خشم درونی ما شوند. مفهوم Hanger» (hunger+ anger)» اصطلاحی است که از ترکیب دو کلمه «گرسنگی» و «خشم» نشات گرفته و یک پدیده کاملاً ثابت شده است. با این حال، دلایل این پدیده به طور واضح بیان نشده است.

بر اساس مطالعه‌ای که در سال 2019 در مجله ایموشن (Emotion) انجام شد، به نظر نمی‌رسد که این برآشفتگی ناشی از کاهش سطح قند خون باشد. جنیفر مک کورمک و همکارانش از دانشگاه کارولینای شمالی واقع در شهر چپل‌هیل دریافته‌اند که گرسنگی می‌تواند عامل ایجاد احساسات منفی بیشتری از جمله خشم باشد؛ برای مثال برخی از شرکت‌کنندگان در این تحقیقات که احساس گرسنگی می‌کردند، با شدت بیشتری دیگران را مورد قضاوت قرار می‌دادند.

تجزیه و تحلیل آن‌ها نشان داده است که این رویکرد، تنها زمانی اتفاق می‌افتد که فرد نتواند متوجه شود که عامل ایجادکننده این احساسات منفی، گرسنگی‌اش بوده است و در عوض اشتباهاً عوامل دیگر، همچون رفتار شخص مقابل را مقصر این احساسات بداند. در این صورت، افراد به جای آن که مشکل را با پیدا کردن چیزی برای خوردن حل کنند، از خود رفتارهای پرخاش‌گرایانه نشان می‌دهند.

این تیم توصیه می‌کند که به سیگنال‌های بدنتان توجه کرده و اگر احساس برآشفتگی و تحریک‌پذیری می‌کنید، از نظر ذهنی به بررسی این موضوع بپردازید که آیا ممکن است این احساسات از گرسنگی نشات گرفته باشد یا خیر. آن‌ها استدلال می‌کنند که این بررسی ذهنی می‌تواند در شرایط گوناگون، از موقعیت‌های اجتماعی روزمره گرفته تا مراقبت‌های مربوط به سلامت روان بلندمدت، کمک‌کننده باشد.

با این حال، در برخی از افراد عوامل غیرمنتظره‌ای نیز می‌تواند منجر به تحریک احساس خشم و عصبانیت شود. برای مثال، صدای بلند جویدن غذا، هورت کشیدن یا مکیدن، کوتاه کردن ناخن یا حتی نفس کشیدن می‌تواند کاری کند که یک فرد تا حد انفجار خشمگین شود. این افراد از «میزوفونیا» رنج می‌برند و در واقع به بیزاری از صدا دچارند.

در سال 2021، مطالعه‌ای در مجله علوم اعصاب انجام شد که در این خصوص توضیح جالبی ارائه می‌دهد: میزوفونیا یا صدابیزاری به واسطه شنیدن یک صدای تحریک‌کننده ایجاد نمی‌شود و تا حدودی به «انعکاس بیش از حد» اعمال فیزیکی شخص مقابل در ذهن فرد مربوط می‌شود. از آنجا که این انعکاس بیش از حد برای برخی از افراد یک تجربه ناخوشایند را رقم می‌زند، دور از انتظار نیست که احساس عصبانیت را نیز در پی داشته باشد. این دیدگاه می‌تواند منجر به ایجاد روش‌های درمانی بالقوه و مهمی شود.

از آنجا که میزوفونیا گاها می‌تواند روابط بین افراد را از بین ببرد و حتی در موارد حاد منجر به خودکشی شود، توجه به متدهای درمانی به شدت لازم و ضروری خواهد بود.

تهدید برای سلامت جسمانی

حجم زیاد خشم و عصبانیت برای شما و همچنین دیگران مضر خواهد بود. سکته‌های مغزی و حملات قلبی هر دو با فوران خشم و عصبانیتی که چند ساعت قبل از این اتفاقات رخ داده، در ارتباط بوده‌اند. اما بر اساس تحقیقاتی که در سال 2019 در مجله روان‌شناسی و سالمندی (Psychology and Aging) منتشر شد، احساس خشم مداوم می‌تواند خطر ابتلا به بیماری‌های مزمن از جمله بیماری‌های قلبی، آرتریت و سرطان را افزایش دهد. در واقع عصبانیت می‌تواند برای افراد مسن بسیار مضر باشد.

به گفته این تیم تحقیقاتی مستقر در دانشگاه کنکوردیای ایالات متحده و تحت سرپرستی مگان آ-بارلو، خشم و عصبانیت در حقیقت می‌تواند برای سلامت جسمانی افراد مسن‌تر بسیار مضرتر از غم و اندوه باشد. محققان دریافته‌اند که در بدن آن دسته از مشارکت‌کنندگان 80 ساله یا مسن‌تر که گزارش داده بودند به صورت روزانه خشم را تجربه می‌کنند، سطوح بالاتر التهاب و بیماری‌های مزمن بیشتری به چشم می‌خورد.

البته همان‌طور که می‌دانیم، بیماری‌های مزمن می‌توانند به راحتی خواب را مختل کنند. همین موضوع نیز میزان خشم را افزایش می‌دهد، اما مطمئنا این اولین مطالعه‌ای نیست که بین خشم (و هورمون استرس کورتیزول که در حین عصبانیت افزایش می‌یابد) و افزایش التهابات عمومی بدن ارتباط برقرار می‌کند. با این حال، خشم و عصبانیت به طور کلی احساسات بدی نیستند.

جنبه‌های مثبت تجربه خشم

علل و ریشه‌های خشم و تفاوت آن با پرخاشگری

خشم جنبه‌های مثبت مشخصی دارد. اگر در زندگی یا اجتماع شما مشکلی وجود داشته باشد، به کمک احساس خشم می‌توانید به دیگران نشان دهید که فکر می‌کنید در حق شما ظلم شده است. به عنوان مثال، بروز خشم و عصبانیت می‌تواند نشانه‌ای از بی‌گناهی فرد در مواجهه با یک اتهام نادرست باشد. خشم و عصبانیت می‌تواند شما را وادار کند که برای درست کردن اوضاع و شرایط، دست به انجام کاری بزنید.

نتایج مطالعه‌ای که در سال 2020 و تحت سرپرستی جولیا ساس در مجله ایموشن (Emotion) چاپ شد، شواهدی تجربی را برای این ایده ارائه می‌دهد. محققان شرایط مورد نیاز برای رسیدن به نتایج این پژوهش را در یک آزمایشگاه شبیه‌سازی کردند. آن‌ها دریافتند که سطح خشم احساس شده توسط یک شاهد، نشان می‌دهد که آیا آن‌ها برای جلوگیری از وضعیت نامطلوب پیش آمده مداخله‌ای می‌کنند یا خیر. این تیم در مقاله خود می‌نویسد که این مطالعه شواهدی از نقش مهم خشم در فرآیند روان‌شناختی شجاعت اخلاقی درونی را ارائه می‌کند. البته نقش چارچوب‌های اخلاقی شخصی فرد نیز در این فرآیند تاثیرگذار است. برای مثال، اگر دیدن زنانی که به تنهایی از منزل بیرون یا سر کار می‌روند شما را عمیقاً آزرده می‌کند، به احتمال زیاد خشم ناشی از این احساس، شما را به سمت انجام اقداماتی در جهت آن سوق خواهد داد.

ابراز خشم می‌تواند شما را قابل اعتمادتر و صمیمی‌تر جلوه دهد. این فرضیه در مطالعه‌ای که در سال 2021 تحت سرپرستی بنجامین وارنیک روی بازی‌های ویدیویی Kickstarter انجام شده است، مطرح شد. به گفته محققان، کارآفرینان اغلب این‌طور تشویق می‌شوند که نسبت به سرمایه‌گذاری‌های خود صرفا مثبت‌نگر و خوش‌بین باشند. اما محققین دریافتند افرادی که در کنار رضایت و خرسندی، خشم و ترس خود را نیز بروز می‌دهند، نسبت به کسانی که فقط احساس رضایت خود را ابراز می‌کنند، در رسیدن به سرمایه‌های مالی و سوددهی موفق‌تر عمل می‌کنند.

این تیم تحقیقاتی توضیح می‌دهد که حالت خشم و عصبانیت شما نشان می‌دهد که برای یک موضوع چقدر اهمیت قائل می‌شوید. حتی اگر در واقعیت آنچنان احساس عصبانیت نمی‌کنید، می‌توانید وانمود کنید که خشمگین هستید. برای صحبت درباره نحوه ابراز خشم، باید به این نظریه قابل توجه اشاره کنیم که حالت چهره و بدن، به بیان عبارات احساسی نمی‌پردازد، اما می‌توان از آن‌ها به عنوان ابزارهایی برای تاثیرگذاری بر افراد استفاده کرد. با این حال شرایط گوناگون می‌تواند باعث شود که نسبت به خشم و عصبانیت دیگران برداشت‌های متفاوتی داشته باشیم.

در پایان

اگر فکر می‌کنید خشم را به دفعات زیادی احساس می‌کنید، زمانی را برای شناخت موقعیت‌های ایجادکننده خشم بگذارید و طبیعی است که پس از آن متوجه شوید به طور معمول نزدیکان بیش از غریبه‌ها باعث خشم می‌شوند و این خشم پایدارتر و شدیدتر از خشمی است که نسبت به افراد غریبه به وجود آمده است.

پس از آن، روش درست ابراز خشم باید آموخته شود، البته همیشه لازم نیست خشم به فرد مقابلی ابراز شود. کسب مهارت‌های مدیریت و بروز مناسب خشم باعث امن شدن محیط برای فرد و اطرافیان وی می‌شود، از طرفی به فرد کمک می‌کند تا رفتار خود را کنترل کرده و از نظر اجتماعی رفتار مناسب و قابل قبولی نشان دهد. ضروری است خشم با پرخاشگری اشتباه گرفته نشود. همچنین ابراز خشم نقطه مقابل صبور بودن و مقاومت نیست. خشم، خشم است؛ یک هیجان مانند هیجان‌های دیگر و فرار از دست آن به سود هیچ فردی نیست.

نوشته

حمیرا هاشمی و غزل برازنده

اشتراک گذاری

مطالب مشابه

نظرات

4 پاسخ

  1. واقعن ممنونم از اینکه وقت و انرژی میذارید و این مطالب رو با این کیفیت اینجا برای همه به اشتراک می‌گذارید. همچنین اینکه خیلی خوبه که منبع هر قسمت از مطلب رو هم گفتید. دَمِتون گرم خُلاصه 🙂

  2. من متوجه نشدم فرق فرد که عصبیه و نمیتونه خودش رو کنترل کنه و فرق کسی که روانیه چیه؟

  3. من متوجه نشدم فرق فرد که عصبیه و نمیتونه خودش رو کنترل کنه و فرق کسی که روانیه چیه؟

  4. من متوجه نشدم فرق فرد که عصبیه و نمیتونه خودش رو کنترل کنه و فرق کسی که روانیه چیه؟