انتقال و انتقال متقابل در روان‌درمانی تحلیلی

نوشته

درمانجو ساعت جلسه را فراموش می‌کند، دیر به جلسه می‌رسد، هزینه جلسات را پرداخت نمی‌کند. درمانگر به شکل غیر طبیعی عصبانی می‌شود، به نحوی غیرعادی بی‌حوصله است، قرار ملاقات با بیمار خود را فراموش می‌کند. قضیه از چه قرار است؟

فهرست مطالب

 

انتقال و انتقال متقابل

انتقال و انتقال متقابل دو مفهوم بسیار مهم در روانکاوی هستند. زمانی که دو نفر در یک اتاق و هفته‌های متمادی با هم صحبت می‌کنند، هر دوی آنها نسبت به هم احساساتی را تجربه می‌کنند.

احساساتی که مراجع نسبت به درمانگر دارد، انتقال و احساسات درمانگر نسبت به مراجع را انتقال متقابل می‌نامیم.

درمان تحلیلی (روانکاوانه) یک تجربه ارتباطی هیجان محور، عاطفی و اصلاح کننده است، یعنی رابطه‌ی بین درمانگر و مراجع، درمان کننده است پس هر رابطه‌ی خاصی که میان درمانگر و مراجع به وجود می آید اهمیت زیادی دارد.

فروید چگونه متوجه انتقال در مراجعین شد؟

فروید در رابطه درمانی روانکاوانه با مراجعینش، آنها را تشویق می‌کرد تا هر آنچه به ذهنشان خطور می‌کند، بیان کنند. اما برخی از مراجعین در جریان این تداعی‌ها توقف می‌کردند. او متوجه شد طی درمان، نگرش بیمار نسبت به درمانگر تغییر می‌کند و این تغییرات دربرگیرنده مولفه‌های هیجانی مهمی هستند که می‌توانند با ایجاد وقفه در فرآیند تداعی کلامی در درمان، مانع اساسی ایجاد کند. بنابراین انتقال به شکل مقاومتی عمل می‌کرد که باعث توقف روانکاوی می‌شد.

 اما فروید متوجه شد انتقال اطلاعات بسیار زیادی درباره‌ی روابط ابژه‌ی درونی بیمار و اینکه گذشته او چگونه در زمان حال تکرار می‌شود، آشکار می کند.

فریدمن انتقال را به عنوان «مقاومت کامل و بی نقص» تعریف می کند که باعث می شود گزارش دادن بیمار درجلسات متوقف شود، اما در عین حال وسیله‌ای ضروری برای منتقل کردن موضوعات ناخودآگاه به حوزه‌ی عملکرد روانکاوی است.

فروید انتقال را تکنیک بسیار مهمی برای کشف مراجع می‌دانست، در حالی که درباره انتقال متقابل هشدار می‌داد و آن را برای درمان تهدید کننده می‌دانست.

در ادامه می‌خوانیم که انتقال و انتقال متقابل به شرط بررسی و واکاوی ، چگونه می‌تواند به پیشرفت جلسات درمان و درمانگر کمک کند.

انتقال چیست؟

انتقال در اصطلاح عامیانه زمانی به کار می‌رود که چیزی را از یک جا به جای دیگری حرکت می دهیم.

 اما «انتقال» یا (transference) در روانکاوی اصطلاحی است که بر اتفاقی بسیار متداول در زندگی روزمره دلالت می‌کند؛ فرد تضادها، وابستگی‌ها و پرخاشگری‌های حل نشده‌ی خود را به سوی فرد دیگری جا به جا می‌کند.

انتقال از اصیل ترین بخش‌های انسانی‌ما نشأت می‌گیرد، یعنی ریشه‌ی آن در ظرفیت ما برای عشق ورزی، نفرت و حسی نسبت به خود که از گذشته‌ی منحصر به فردمان می‌آید. از منظر فروید تمام رابطه‌ی فرد با محیط انسانی‌اش، انتقال است.

در واقع انتقال در روان درمانی زمانی اتفاق می‌افتد که احساسات، خیال‌پردازی ها، باورها و پیش فرض های مراجع نسبت به شخص مهمی در زندگیش به سمت درمانگر جابه جا می‌شود. در اکثر موارد این اتفاق ناخودآگاه رخ می‌دهد و مراجع خودش از آن با خبر نیست.

انواع انتقال

انتقال مربوط به عاطفه، انتقال مثبت و منفی است.

انتقال مثبت احساساتی هستند که از نگرش‌های مبتنی بر مهربانی، اعتماد، ملاطفت و احترام نسبت به درمانگر ناشی می‌شود، که به شرح زیر است:

آرمانی سازی

مراجع درمانگر را فردی باهوش‌تر، مهربان‌تر و کامل‌تر از آنچه واقعاً هست، تصور می‌کند

انتقال شهوانی

عاشق درمانگر شدن و آرزوی خواسته شدن از جانب او نمونه‌ای از انتقال شهوانی است.

انتقال شهوانی سازی شده

به نوع خاصی از احساسات جنسی نسبت به درمانگر اشاره دارد که سریع تر از انتقال شهوانی روی می‌دهد و به شکلی پرخاشگرانه و شهوانی است.

در واقع نیازی به تعبیر انتقال مثبت نیست، مگر اینکه مراجع با بیش از حد آرمانی سازی درمانگر یا انتقال شهوانی سازی شده مانع روند درمان شود. در حقیقت انتقال مثبت به مثابه چسبی است که درمان را نگه می دارد.

انتقال منفی شامل احساساتی مثل: خشم، تنفر، خوارشماری، غبطه و تحقیر نسبت به درمانگر است.

 

انتقال و انتقال متقابل در روان درمانی و روانکاوی

 

پرداختن به انتقال منفی بسیار با اهمیت است، به خصوص اگر آن قدر منفی باشد که درمان را تهدید کند. پرداختن به انتقال منفی باید با ظرافت و حساسیت انجام شود، به نوعی که به مراجع آسیب وارد نکند.

انتقال مربوط به گذشته

بخشی از احساسات انتقالی، مربوط به دوران کودکی فرد است. در اینجا مهم است مراجع، ارتباط با درمانگر را طوری تجربه کند «انگار که» درمانگر فردی از گذشته است.

به طور مثال شخصی را در نظر بگیرید که از صحبت کردن درباره یک راز احساس سرافکندگی شدیدی دارد، احتمالا این حس به تاریخچه ی دوران کودکی او بر می گردد؛ به عبارت دیگر به زبان آوردن راز،  می تواند شرم آور باشد و باعث شود مراجع،  رابطه با درمانگر را طوری تجربه کند، انگار که درمانگر مادر زمان کودکی اوست.

این انتقال‌ها را می‌توانیم، باقی مانده روابط دوتایی (پیش ادیپی) و یا روابط سه تایی (ادیپی) بدانیم. روابط دوتایی مربوط به سه سال اول زندگی و دوره‌ی ادیپی مربوط به سه الی شش سال اول زندگی می‌باشد.

انتقال جابه جا شده

وقتی احساسات انتقالی شدیدتر و ناگهانی تر از آن چیزی باشد که بتواند خودآگاه شود، ممکن است مراجع آن را طوری تجربه کند که انگار به شخص دیگری تعلق دارد.

مثل زمانی که شخص از مدیر خود عصبانی است اما عکس العملی نشان نمی‌دهد و در عوض بی‌جهت سر فرزندش مدام داد و فریاد می‌کند. عملا وقتی از این افراد می‌پرسیم از چه چیزی عصبانی هستید می‌گویند نمی‌دانم.

انتقال مربوط به رابطه درمانی اکنون یا مربوط به گذشته؟

 متمایز کردن احساسات انتقالی، از رابطه‌ درمانی واقعی به خودی خود می تواند عملی درمانی باشد، زیرا به بیمار فرصت می‌دهد که در مورد احساسات پیچیده در حالی که اتفاق می‌افتند، راحت‌تر صحبت کند.

تشویق مراجع به توصیف تجربه‌ی همان لحظه با درمانگر که تجربه‌ی (اکنون و اینجا) نامیده می‌شود، تکنیکی است که برای رشد ذهنی سازی (mentalization) استفاده می شود؛ ذهنی سازی توانایی توصیف تجربه ی درونی و تجربه ی دیگران و درک تفاوت بین آنهاست.

چرا انتقال در روانکاوی و درمان تحلیلی مهم است؟

در روان درمانی تحلیلی، احساسات انتقالی راهی برای شناخت روابط مهم در زندگی یک مراجع است.

مراجعین می توانند بارها و بارها به ما بگویند که در مورد رئیسشان، یارشان، والدینشان چه احساسی دارند، اما وقتی از احساسشان نسبت به ما می‌گویند، یک موقعیت منحصر به فرد، برای فهمیدن نحوه‌ی ایجاد ارتباطشان با دیگران، به دست آورده‌ایم. مراجعین ناگریز نسبت به درمانگر همان احساساتی را تجربه می‌کند که نسبت به افراد دیگر در زندگی‌اش دارد. این احساسات «انتقال» نام دارد.

 

انتقال و انتقال متقابل در روان درمانی و روانکاوی

 

اگر مراجع به شیوه‌ی خاصی به ما واکنش نشان دهد، می‌توانیم مطمئن باشیم که به همان شیوه به افراد دیگر زندگی‌اش واکنش نشان می‌دهد. خودآگاه کردن این واکنش‌ها و مرتبط کردن آنها به منبع درست، برای مراجعین این امکان را فراهم می‌کند که بتوانند در مورد نحوه‌ی واکنش شان به دیگر افراد در زندگی روزمره آزادانه تصمیم بگیرند. گفتگو در خصوص انتقال موجب ارتقای کلی روابط مراجع می‌شود.

گاهی توصیه می‌شود از تعبیر انتقال اجتناب شود. برخی درمانگران در شرایطی که انتقال بیمار مثبت است و روند درمان را تسهیل می‌کند، بر اساس این اصل پایه‌ای که «سری که درد نمی کند را دستمال نمی بندند» ترجیح می‌دهند آن را مورد تعبیر یا کاوش قرار ندهند. یک راهنمای مفید در این مورد این است که وقتی انتقال تبدیل به مقاومتی در برابر فرایند درمان شد، یعنی انتقال منفی در مراجع اتفاق افتاده و باید تعبیر شود.

چرا کار با انتقال بسیار حساس است ؟

اگر زمان ارائه تعبیر انتقال درست باشد، مراجعان می‌توانند از آن استفاده کنند تا بفهمد الگویی که در درمان رخ می‌دهد چه شباهت‌هایی با الگوهایی دارد که در سایر روابط‌شان وجود دارد. اما اگر از ابتدا با مجموعه ای از مداخلات اعتباردهی همدلانه، محیط دربرگیرنده مناسبی ایجاد نشده باشد که مراجع در آن احساس کند که درک می‌شود، ممکن است مراجع تعبیر انتقال را به شکل حمله به خود ببیند. به عبارتی کار با انتقال، قرار گرفتن در لبه‌ی پرتگاه درمانی است.

در نظر داشتن تغییراتی که هنگام پرداختن به انتقال در پیمان درمانی ایجاد می‌شود می‌تواند روش موثری باشد برای اینکه بفهمیم تعبیر انتقال مفید بوده است یا نه. اگر بیماران موضوعات جدیدی را مطرح کنند که درارتباط با این تعبیر است یا درباره‌ی این تعبیر و بصیرت به شکلی توام با همکاری درمانگر کار کنند، این پاسخ نشان دهنده‌ی بهبود پیمان درمانی است. اگر بیماران در پاسخ به تعبیر انتقال، ساکت یا برافروخته شوند احتمالا نشان دهنده‌ی از هم پاشیده شدن پیمان درمانی است.

با افزایش بسامد جلسه‌ها، شدت انتقال بیش تر می‌شود و با این ترتیب می‌تواند آماج اصلی مداخله‌های درمانگر قرار گیرد. انجام روان درمانی روانپویشی دراز مدت با جلسات کمتر از یک بار در هفته بسیار سخت است، چرا که در این حالت تداوم درمان از جلسه‌ای به جلسه بعد قطع می شود و نیز وقتی بسامد جلسات کم است، تمرکز بر موضوعات مرتبط با انتقال دشوار است.

«میزان تاکید بر کار با انتقال را باید بر حسب هر بیمار تعیین کرد. درمانگران همیشه باید این را در ذهن داشته باشند که انتقال به خودی خود یک هدف نیست، بلکه وسیله‌ای است برای رسیدن به هدف. ما از انتقال استفاده می‌کنیم تا به مراجع کمک کنیم تا بتواند روابط مهم بیرون از درمانش را درک کند.»

نکته قابل توجه:

پژوهش ها نشان می‌دهند که در بیماران دارای عملکرد بالا که حس خوبی از روابط ابژه در یک پیمان درمانی مثبت دارند، تعبیر برون انتقالی می تواند به اندازه تعبیر انتقال یا بیش از آن در ایجاد تغییر موثر باشد.

انتقال متقابل چیست؟

انتقال متقابل (countertransference)، مجموعه احساساست درمانگر نسبت به مراجع است که هم شامل احساسات خودآگاه و هم احساسات ناخودآگاه می شود.

انتقال متقابل همیشه حاضر است و بر خلاف تصور روانکاوان قدیمی که معتقد بودند درمانگر باید از هر احساسی نسبت به مراجع رها باشد، درمانگران امروزه معتقدند نه تنها نمی‌شود از آن اجتناب کرد، بلکه به شیوه های مختلف کار درمان را غنی می‌سازد.

آگاه بودن درمانگر از احساساتش نسبت به مراجع، به او کمک می‌کند مداخلات موثرتری داشته باشد. اما باید توجه داشته باشیم به طور مستقیم آن احساسات را با مراجع در میان نمی‌گذاریم.

انتقال متقابل چند نوع است؟

این احساسات دو نوع می‌باشد، بعضی از آن‌ها از مراجع نشات می‌گیرند و برخی دیگر از خود درمانگر.

گاهی اوقات احساسات ما نسبت به مراجع از یک صفت یا رفتار خاص او به وجود آمده است. مثل زمانی که مراجع صورت حساب را پرداخت نکرده است و درمانگر از این کار مراجع عصبانی است.

و نوع دوم مراجعانی که ما را به یاد موضوعی در زندگی خودمان مانند یک موقعیت آسیب زا یا یک رابطه می اندازند.

یک راه خوب برای تشخیص دادن این نوع انتقال متقابل این است که درمانگر از خود بپرسد آیا این واکنش را تنها نسبت به این مراجع دارد (در این صورت این احساسات از مراجع نشات گرفته است)، یا اینکه این واکنش را نسبت به بسیاری از مراجعین دارد (در این صورت این احساسات از درون خود درمانگر ناشی می‌شود).

چرا انتقال متقابل اهمیت دارد؟

شناخت احساسات انتقال متقابل به ما کمک می‌کند تا دریابیم چگونه و چه زمانی مداخله مناسب انجام دهیم. همچنین این احساسات به ما در تشخیص، ارزیابی و درمان مراجع مان کمک می‌کند.

در طول درمان همدلی با مراجع یک امر طبیعی است که به آن انتقال متقابل همساز (concordante) می‌گوییم.

در مواردی ممکن است همانند سازی درمانگر با افرادی باشد که بیمار با آنها رابطه دارد که آن را انتقال تقابل مکمل (complemantary) می‌نامیم.

هر دو انتقال متقابل کمک می‌کنند درمانگر، در مورد مراجع و روابطش با دیگر افراد، اطلاعات زیادی به دست آورد.

نکته:

در کار با مراجعین مختلف ، انتقال متقابل به ما کمک می کند خودمان را بهتر بشناسیم و به عبارتی در جریان درمان، ما هم مانند مراجع رشد روانی پیدا کنیم.

اگر از انتقال متقابل آگاه نباشیم چه می شود؟

احساسات ما نسبت به مراجع می تواند در ناخودآگاه باشد. گاهی اوقات در سوپرویژن متوجه آن می شویم. وقتی این احساسات وارد سوپرویژن می شود، آن را روند موازی می نامیم. مهم است در مورد احساساتمان درسوپرویژن فکر کنیم و ببینیم آیا موضوعی در مورد مراجع به رابطه سوپروایزری جابه جا شده است؟

 

انتقال و انتقال متقابل در روان درمانی و روانکاوی

 

وقتی احساسات ما نسبت به مراجع خارج از آگاهی ما باشد، ممکن است منجر به واکنشی از ما نسبت به مراجع شود، که آن را کنش نمایی می نامیم.

اگر درمانگر احساسات متقابلش را پیگیری کند، متوجه شیوه‌ی مهم مراجع در ارتباط گرفتن با افراد دیگر می‌شود.

درک و گفتگو در خصوص کنش نمایی‌ها مهارت ارتباطی، ذهنی سازی و درک پویایی‌های ارتباط را در فرد بالا می‌برد.

 

سخن پایانی

یادداشت سردبیر: همان طور که در این مطلب خواندیم انتقال و انتقال متقابل مسئله‌ی حساسی در رابطه درمانی است. پس به عنوان درمانگر و همچنین به عنوان مراجع باید به نکات ویژه‌ای برای حفظ ارتباط درمانی حتی در فضای مجازی توجه داشته باشیم. به همین منظور مطلبی با عنوان «راهنمای اصول اخلاقی درمانگران در فضای مجازی» تنظیم کرده‌ایم که نکات مهمی برای مراجعان و درمانگران را مطرح می‌کند.

همچنین اگر درمانگر تحلیلی هستید یا در آینده قصد دارید بشوید، فارغ از مسئله‌ی آموزش لازم است در همین رویکرد به اندازه‌ی قابل قبولی روند درمان را طی کرده باشید. همچنین پس از آموزش و دریافت درمان، در ابتدای فعالیت به عنوان درمانگر تحت نظر سوپرویژن کار می‌کنید. این روند آموزشی چندجانبه، در دوره‌ی تجربه‌ی بالینی در مدرسه تجربه زندگی به دقت طراحی شده است. برای اطلاعات بیشتر و اپلای می‌توانید وارد این صفحه شوید.

منابع:

مبانی روان درمانی روانپویشی دراز مدت

نوشته: دکتر گلن ا گابار

رواندرمانی معطوف به انتقال برای اختلال شخصیت مرزی

نوشته: اوتو ف. گرنبرگ و همکارانش

 

نوشته

زهرا عابدی

اشتراک گذاری

مطالب مشابه

این مقاله تأملی در باب ظرفیت و مشکلات برقراری و حفظ روابط عاشقانه و پرشور است و بر اساس نتایج سال‌ها کار تحلیلی با مراجعان مختلف نوشته شده است.

نوشته

این جستار با استفاده از پارادایمی روانکاوانه سعی بر روشن‌کردن رفتارها و تعاملات راس و ریچل در سریال «دوستان» و همچنین نحوه‌ی علاقه‌مند شدن آنها به یکدیگر را دارد.
از نظر زیگموند فروید، عشق صرفاً پیوند رمانتیک دو روح نیست، بلکه نمایشی پیچیده از نیروهای روانی است که ریشه در عمیق‌ترین خواسته‌ها و ترس‌های ما دارند.

نوشته

نظرات

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر