ساختارهای بالینی در روانکاوی

نوشته

کاوش در ساختارهای شخصیتی ما را راهنمایی می‌کند تا در سرزمین‌های وسیع ذهن انسان، به عمق مفاهیم دقیق شویم.

فهرست مطالب

 

 

ساختارهای شخصیتی از دیدگاه فروید

کاوش در ساختارهای شخصیتی، نوروز[1]، سایکوز[2] و پرورژن[3]، ما را راهنمایی می‌کند تا در سرزمین‌های وسیع ذهن انسان، به عمق مفاهیم دقیق شویم. این پدیده‌های روانی، که توسط پیشروانی مثل زیگموند فروید و ژک لکان شرح داده‌شده‌اند، به عنوان دروازه‌هایی برای درک پیچیدگی‌های ذهن انسان و انحرافات از ارزش‌های اجتماعی، نقش مهمی را بازی می‌کنند. همچون یک سفر ذهنی، اکنون در آغاز این راه می‌ایستیم تا ریشه‌ها، علل ظهور و اثرات این جنبه‌های متفاوت اما به هم مرتبط از رفتار انسانی را بررسی کنیم.

سه ساختار شخصیت از نظر فروید

نِوروز (Neurosis)، اصطلاحی که فروید آن را مطرح کرد، نمایانگر ساختاری است که به ما کمک می‌کند تا در موضوعاتی همچون اضطراب، ترس‌های غیرمنطقی و الگوهای وسواسی-اجباری کاوش کنیم که در زندگی روزمره‌ی ما وجود دارند. در کنار آن، سایکوز همان‌طور که فروید توضیح داد ما را به حاشیه‌های واقعیت می‌برد. جایی که افراد با وهم، ادراک‌های غلط و جدایی عمیق از دیدگاه‌های مشترک دنیای بیرونی روبه‌رو می‌شوند. جست‌وجو درباره‌ی پرورژن نیز یک دروازه به ترکیبات غیرمعمول جنسی انسان باز می‌کند، مرزهای رفتارهای قابل قبول را به چالش می‌کشد و ما را با این پرسش مواجه می‌کند که محدوده‌های تعیین‌کننده‌ی رفتارهای قابل قبول چه مواردی هستند؟

این مقاله یک بررسی از نوروز، سایکوز و پرورژن را آغاز می‌کند، لایه‌های این مفاهیم را می‌شکافد تا ویژگی‌های بالینی منحصربه‌فردی که آنها را از یکدیگر متمایز کرده بیان کند. با بررسی تکامل تاریخی این مفاهیم و ورود به پایه‌های نظری آنها، هدف ما درک جزئیات عقلانی پاسخ‌های ذهن انسان به فشارهای درونی و بیرونی است.

نِوروز (روان‌رنجوری)

نوروز، همانطور که در چارچوب آثار اصلی فروید ترسیم شده است، در چهارراه کاوش روانکاوانه قرار دارد و بینش عمیقی در مورد پیچیدگی‌های روان انسان ارائه می‌دهد. مفهوم‌پردازی فروید از نوروز در قالب گسترده‌ترِ نظریه‌ی روانکاوی او آشکار می‌شود و منعکس‌کننده‌ی تحولی از مبانیِ تاریخیِ طبقه‌بندی‌ها است.

نوروز در دیدگاه فرویدی، نشان‌دهنده‌ی یک رنج روانی است که تعارض‌های روانی زمانِ کودکی به شکل نمادین بروز پیدا می‌کنند. این تعریف که اساسِ نظریه‌ی فروید است، زمینه را برای درک روان‌رنجوری به‌عنوان شکل‌گیری سازش بین خواسته‌های ناخودآگاه و مکانیسم‌های دفاعی فراهم می‌کند. لنز فروید که با آگاهی دقیق از ناخودآگاه مشخص می­‌شود، تمرکز را از نشانه‌شناسیِ صرف به پویایی‌های عمیق‌تر درگیری‌های درون روانی تغییر می‌دهد.

سیر تاریخی اصطلاح «نوروز» به‌طور ذاتی با مفاهیم فرویدی گره خورده‌است. این نام برای اولین‌بار در رساله‌ی پزشکی ویلیام کالن در سال 1777 پدیدار شد. در ابتدا طیف گسترده‌ای از اختلالات از جمله بیماری‌های روانی، سوءهاضمه و هیستری را در برمی‌گرفت. بااین‌حال، فروید این طیف را پالایش و محدود می‌کند و بر نوروز به‌عنوان یک مقوله‌ی متمایز در چشم‌انداز وسیع‌تر سلامت روان تأکید می کند.

در بررسی نوروز، فروید مفاهیم مهمی مانند سرکوب، امیال ناخودآگاه و نقش تجربه‌های اولیه‌ی دوران کودکی را معرفی می‌کند. رقصِ پیچیده بین اید، ایگو و سوپرایگو آشکار می‌شود و لایه‌های درگیری‌های روانی را که زیربنای علائم نوروز هستند، آشکار می‌کند. تأکید فروید بر عقده ادیپ، اضطراب اختگی و نقش اولیه‌ی جنسیت، ریشه‌های عمیق‌تر نشانه‌‌های نوروز را روشن می‌کند.

به نظر می­‌رسد کودک در ابتدای زندگی خود، چه در زمان زندگیِ درون­‌رحمی و چه در ابتدای نوزادی، در بهشت زندگی می­‌کند. همان‌طور که می‌دانیم همه چیز در بهشت، بی‌هیچ عیب و نقصی، تمام و کمال برای او مهیا است. جهان در امتداد کودک است و هیچ جدایی و تاخیری بین او با مادرش نیست. بین او و لذت خالص (pure) فاصله‌ای نیست و همه‌چیز بی کم‌وکاست برای او فراهم است. در این حالت، کودک خود و مادر را یکی می­‌بیند. فروید در مقاله‌ی «غرایز و فراز و نشیب­‌هایش» به این مسئله اشاره می­‌کند که چه اتفاقی می‌افتد که کودک متوجه فاصله و شکاف بین خود و دنیا می­‌شود؟

وینیکات می‌گوید با تأخیرهایی که مادر در برطرف‌کردن نیازهای کودک ایجاد می‌کند، ایده‌ی یکی بودن با مادر رنگ می‌بازد. کودک یاد می‌گیرد برای جلب توجه مادر و نشان‌دادن نیازهایش باید گریه کند و دو سؤال بنیادین در او ایجاد می‌شود که «آیا من کامل نیستم که مادر توجهش به من نیست؟» سؤال دوم که در بطن سؤال اول شکل می‌گیرد این است که «آیا مادرم هم کامل نیست که تمام حواسش به من نیست؟»

لکان می‌گوید درواقع هیچ لذت خالصی از اول وجود نداشته؛ چون کودک در رحم یک انسانِ اخته رشد کرده و از همان اول ناکامل به دنیا می‌آید و این قضیه‌ی کامل‌بودن توهم بشر است.

حالا کودک از آن بهشت جدا می‌شود و چشمش دنبال مادر است که چه می­‌خواهد، چه می­‌کند و در نهایت، تمام دغدغه­‌اش برگشت به همان بهشت اولیه است. کودک متوجه نیست که بهشت اولیه توهمی بیش نبوده و می­‌گوید: «حتما من ایرادی داشتم که آن بهشت از من گرفته شده.» درنتیجه به دنبال جبران برمی­‌آید تا به بهشت بازگردد.

تأخیر (delay) در ارضای نیاز های کودک موجب می­‌شود که کودک متوجه دنیایی خارج از خودش شود. وینیکات می‌گوید با شکل‌گیری not me (فهمیدن دنیایی غیر از خود) در کودک، نارسیسیسم اولیه شکل می‌گیرد. اینجا قانون پدر ( the name of father) برای کودک این مفهوم را ایجاد می‌کند که «نمی‌­تواند هر زمانی که خواست در آغوش مادر باشد.» فروید می­‌گوید با درک چنین قانونی که این دنیا دیگر آن دنیا (بهشت) نیست، بشر دو راه دارد:

1- به دنبال تمایلات اید (Id) برود و قانون پدر را نبیند و درنهایت سنگ بنای سایکوز شکل گیرد.

2- به نفع «قانون پدر» و واقعیت، بخشی از Id خود را سرکوب (repress) کند تا ساختار نوروتیک ایجاد شود. (پیامد این سرکوب در کودک سایکوتیک‌نشدنِ روان اوست.)

نکتة مهم: با این سرکوبی، هسته‌ی ناخودآگاه نوروتیک شکل می­‌گیرد. این سرکوبی یک‌بار برای همیشه رخ می­‌دهد (سرکوبی اولیه (repression) با مکانیسم دفاعی سرکوبی (suppression) متفاوت است). (جهت آشنایی با انواع مکانیسم‌های دفاعی کلیک کنید.)

اصطلاح نوروز در آثار لکان همیشه به‌عنوان نوعی ساختار بالینی درنظر گرفته می‌شود که فقط به مجموعه‌ای از علائم محدود نمی‌شود و در تقابل با سایکوز و پرورژن بروز پیدا می‌کند. استفاده از این اصطلاح برای تعیین ساختار، تمایز فروید بین نوروز و بهنجاری را مشکل‌ساز می‌کند. فروید این تمایز بین نوروز و حالت بهنجاری را صرفاً بر اساس عوامل کمی استوار می‌کند و هیچ تمایز بنیادی بین زندگی عادی و نوروز پیدا نمی‌کند. بنابراین از نظر ساختاری، هیچ تفاوتی بین سوژه‌ی «عادی» و سوژه‌ی «نوروتیک» وجود ندارد.

بشر نوروتیک با وجود این سرکوب با یک جای خالی روبرو است (جای خالی میل سرکوب‌شده) و در تلاش است کاری کند که خود و مادرش را کامل کند تا به همان بهشت برگردد.

از نظر فروید، سرکوبی اولیه به­‌طور کامل رخ نمی‌دهد و شاهد بازگشت دوباره‌ی محتواهای سرکوب­‌شده هستیم. در این حالت بخشی از متریال­‌های واپس‌­رانده شده در تلاش برای بازگشت به خودآگاه بر می‌آیند و این اتفاق باعث ایجاد اضطراب از سمت ایگو می‌شود؛ چون در تعارض با قانون پدر (the name of father) است. درنتیجه مکانیسم‌های دفاعی برای کمک می‌آیند برای سرکوب دوباره و سرکوب ثانویه (secondary repression) شکل می­‌گیرد.

این سرکوب هم در نوروز و هم در پرورژن رخ می‌دهد و فقط در سایکوز است که نه‌تنها اید به نفع واقعیت سرکوب نمی‌شود، بلکه حتی بخشی از واقعیت به نفع اید انکار می‌شود و این همان آغاز تحریف واقعیت در بیماران سایکوتیک است.

به‌طور خلاصه روان نورتیک، اختگی خود و مادر و همچنین قانون پدر را می‌بیند و می‌پذیرد اما همیشه شک و تردید و سوال دارد که «آیا از سمت دیگریِ بزرگ پذیرفته می­‌شود یا نه؟» یا «من زن هستم یا مرد» (به دلیل اینکه خود را کامل نمی­‌داند و به دنبال کامل‌ساختن خود و مادر است.)

سایکوز (روان‌پریشی)

سایکوز (psychosis) یا همان روان‌پریشی، در قلمرو روانکاوی فرویدی، یک حالت روانی پیچیده است که با جدایی عمیق از واقعیت مشخص می‌شود. با تعریف دقیق، روان‌پریشی شامل اختلال شدید در ادراک فرد از دنیای بیرونی است که اغلب با توهمات، هذیان‌ها و اختلال در توانایی تفکر منطقی همراه است.

روان سایکوتیک شامل اختلال‌هایی مثل اسکیزوفرنی­، برخی شخصیت‌­های مرزی، دو قطبی­‌ها و پارانوییدها هستند که در ادامه درباره‌ی شکل‌گیری ساختار روانی سایکوتیک توضیح می‌دهیم.

همان‌گونه که در ساختار نوروتیک بیان شد، کودک در برخورد با قانون پدر (the name of father) به نفع واقعیت (reality) بخشی از ناخودآگاه را سرکوب می‌کند و سرکوبی اولیه رخ می‌دهد ولی اگر این سرکوبی رخ ندهد و کودک، قانون پدر را نبیند و سرکوبی اولیه رخ ندهد، ساختار سایکوتیک شکل می‌گیرد. پس طبق گفته‌های بالا روان سایکوتیک، ناخودآگاهِ سرکوب‌شده ندارد و از انکار (foreclosure) استفاده می‌کند. فرد سایکوتیک دیگری بزرگ ندارد و همه‌چیز حول محور خودش می‌چرخد؛ چون خود را کامل می‌داند، میل سرکوب‌شده‌ای ندارد که به دنبال چیز دیگری باشد و خود را انسان کامل می‌داند. درنتیجه این افراد برخلاف نوروتیک‌ها که همواره با عدم اطمینان دست‌و‌پنجه نرم می­‌کنند، هیچ‌گونه شک و تردیدی ندارند. هر آنچه از ناخودآگاه آنها بالا می­‌آید بدون تغییر بازنمایی می­‌شود و معمولاً این محتواها به دلیل اینکه در کلام ظاهر نمی‌شوند، جسمانی­‌سازی (somatization) می­‌شوند.

نوروز می‌تواند در روند درمان، محتواهای ناخودآگاه را به کلام تبدیل کند تا تبدیل به عمل (act) نشود یا از طریق بدن بیان نشود ولی سایکوز به دلیل اضطراب زیاد درونی که تجربه می­‌کند، نمی‌­تواند این محتواها را با کلام بیان کرده و به همین دلیل شاهد کارهای عجیبی هستیم که با بدنش انجام می­‌دهد. برای مثال، ممکن است به طور ناگهانی دماغش را قطع کند یا تتوهای نامتعارف روی بدنش بزند.

به کلام درآمدن یا اصطلاحاً توانایی استفاده از word به معنای جایگاهی است که در آن قوانین و پیمان‌های اجتماعی پذیرفته شده است. درصورتی که در سایکوز ساحت نمادین (symbolic) حضور ندارد و فرد سایکوتیک هرآنچه می‌گوید speech است، مثل طوطی.

سؤال اینجاست که آیا فرد سایکوتیک نمی‌تواند مثل افراد دیگر زندگی کند؟ آیا قوانین اجتماعی را نمی‌­تواند درک کند؟ پاسخ این است که سایکوز قواعدی که عموم افراد دارند را ندارد اما می‌تواند به برخی از قوانین اجتماعی به‌شکلی پای­بند باشد. آن دسته از سایکوتیک‌هایی که قوانین را رعایت می‌کنند ترس از تنبیه دارند و «نباید» را می‌پذیرند اما این قانون به شکل نمادین تجربه نمی­‌شود بلکه به شکل عینی (imaginary) است.

برای مثال علامت راهنمایی بوق‌نزدن در کنار بیمارستان را درک می­‌کند، اما نه به این دلیل که بوق‌زدن در کنار بیمارستان باعث رنجش بیماران می­‌شود و کاری غیرانسانی است. بلکه این کار را انجام نمی‌­دهد چون ممکن است تنبیه شود. یا مثلاً وقتی به خاطر اذیتِ خواهرش توسط دیگری تنبیه می‌شود، ممکن است دیگر این‌کار را تا مدتی انجام ندهد اما اگر بداند کسی نیست که او را دعوا کند کارش را ادامه می‌­دهد.

تقسیم‌­بندی سایکوز

افراد سایکوتیک به دو دسته تقسیم می‌شوند:

دسته‌ی اول افرادی هستند که از ابتدای زندگی سایکوز بودنشان مشخص است. این افراد از نظر فروید از مرحله autoerotism فراتر نرفته‌اند. از نظر DSM این افراد تشخیص اسکیزوفرنی حاد دریافت می­‌کنند. درواقع هیچ جدایی بین خود و مادر در این افراد اتفاق نیفتاده است.

دسته‌ی دوم سایکوزِ پنهان دارند و تا زمانی که یک ترومای بزرگ در زندگی‌شان رخ نداده، سایکوتیک بودنشان مشخص نمی‌شود. این افراد به دلیل بافت فرهنگی و خانواده‌ی مناسبی که در آن رشد کرده­‌اند می‌توانند خوب صحبت کنند اما قواعد زبانی کاملاً مشخصی ندارند. برای مثال، اگر در مراسم ختم رقصش بگیرد، می‌رقصد و برایش این مسئله قابل تمایز نیست که موقعیت متفاوت است.

چرا سایکوز سرکوب اولیه را تجربه نمی‌کند؟

پاسخ این است که از عوامل مهم عدم سرکوب، ناخودآگاه مادر است. روان سایکوتیک جایگاه زبانی ندارد. به عبارتی استعاره و ترکیب برایش تعریفی ندارد و هرچه می‌گوید speech است. او اضطراب‌های عجیب و وحشتناکی درباره‌ی مرگ تجربه می‌کند و چون نمی‌تواند از استعاره استفاده کند قدرت کنترل آن را ندارد. روان سایکوتیک نمی‌تواند وارد رابطه سمبلیک (نمادین) (دیدگاه لکان) شود و همه چیز برای او رابطه‌ی تصویری است.

فروید می‌گوید فرد سایکوتیک، جای خالی واقعیت (reality) را با توهم و هذیانی که خودش می‌سازد، پر می‌کند. درنتیجه توهم و هذیان برایش کارکرد دارد و نمی‌توان یکباره این نشانه­‌ها را از او گرفت.

کاری که به‌عنوان یک درمانگر می­‌توان برای یک سایکوتیک انجام داد این است که برای او سمپتوم بسازیم. یعنی چیزی به او ارائه شود که بتواند با آن به زندگی مشغول شود ولی نمی‌توانیم به او معنا و مفهوم دهیم. اگر یک فرد سایکوز در فرهنگ (culture) خوبی قرار بگیرد (چون تمام لیبیدو روی خودش است)، ممکن است بتواند به چند زبان مسلط شود و چند علم را فراگیرد. می­‌دانیم که بعضی از مشاهیر و دانشمندان بزرگ جهان، ساختار روانی سایکوتیک داشته­‌اند اما توانسته‌­اند به اکتشافات و پیشرفت‌های بزرگی دست یابند.

perversion (انحراف)

طبیعت بشر این بوده است که از هر ابژه‌ای لذت ببرد و به قول فروید اولین انحراف، همینجا رخ می­‌دهد.

روایت رویکرد روان تحلیلی این است که کودکی که مادرش تمام نیازهایش را برطرف کرده، کم‌کم بزرگ می‌­شود و باید از دنیای عاشقانه با مادرش فاصله بگیرد، قانون پدر می­‌آید تا کودکی که همه‌ی لذتش، خودش و مادرش است را از هم جدا کند. البته لازم است به این نکته توجه شود که صرف‌نظر از اینکه آیا پدر در جایگاه پدرانه می­‌نشیند یا نه، این مادر است که به پدر این جایگاه را می­‌بخشد.

اگر ساختارهای شخصیت را روی یک طیف در نظر بگیریم و ویژگی‌های هر ساختار را بشناسیم، ساختار منحرف، دیگر برایمان فرد خیلی عجیبی نیست. برای شناخت ساختار منحرف باید کفش او را بپوشیم و در این ماجراجویی بدانیم او چطور فکر می‌­کند.

جایی که ساختار منحرف از نوروتیک جدا می‌­شود این است که در تشخیص منحرف، او قانون پدر را می­‌بیند اما آن را حاشا می‌کند (disavowal) در صورتی که نوروتیک با دیدن و پذیرفتن قانون پدر به سرکوب امیال خود (repression) پناه می­‌برد.

به قول لکان، انسان کامل نداریم چراکه انسان کامل، فردی است که نمی­‌میرد. این چیزی است که فردی با ساختار منحرف می­‌بیند اما حاشا می­‌کند. او می­‌داند که مادرش اخته است اما پذیرفتن این موضوع برایش اختگی خودش را تداعی می­‌کند. حاشا کردن تنها سلاح دفاعیِ یک فرد منحرف است.

فروید می‌گوید افرادی که این ساختار را دارند، میل جنسی‌شان را مانند افراد دیگر برطرف نمی‌کنند. ارضای جنسی برای این افراد از طریق فتیش پا، وسایل زنانه مثل کیف یا لباس زیر زنانه اتفاق می‌افتد.

اگر گذر یک فرد با ساختار پرورت به درمان بخورد، روی مبل اتاق درمان می‌نشیند و تا یک جایی هم به‌ظاهر با درمانگر هم قدم می‌شود اما زندگی خود را صرف آن نمی‌کند. او در جاده‌ی درمان، به دنبال راه‌های فرعی می‌گردد تا جایی که از درمانگر می‌خواهد به او راز های دزد بهتری‌بودن را یاد بدهد! تمام هدف او این است که بار دیگر کسی سر از کار او درنیاورد و گیر نیفتد.

این ساختار می‌تواند هر شغلی داشته‌باشد. حتی می‌تواند از چهره‌های قانونی یک کشور باشد. چیزی که این فرد را متمایز می‌کند، نحوه‌ی ایفای نقشش در جایگاه شغلی اوست. او برای عدالت، روزش را شب نمی‌کند و می‌خواهد صرفاً خودش و خانواده‌اش بیشتر در بخش مالی سهیم باشند. برای این افراد، تورم، درد مردم یا مسائل اقتصادیِ جامعه کوچک‌ترین اهمیتی ندارد و صرفاً پر کردن کیسه‌ی خودشان و خانواده‌شان اولویت اول زندگی است.

انواع انحراف در پرورژن

فروید چند انحراف اولیه از جمله فتیشیسم[4]، سادومازوخیسم[5]، عورت‌نمایی[6] و تماشاگری جنسی[7] را ترسیم کرد. فتیشیسم که با جابجایی میل جنسی به اشیاء بی‌جان مشخص می‌شود، نقش جایگزین‌های نمادین را در ارضای امیال ناخودآگاه برجسته می‌کند. سادومازوخیسم، تلفیقی از لذت و درد، بر پویایی پیچیده بین پرخاشگری و اروتیسم در روان تأکید می‌کند.

عورت‌نمایی و تماشاگری جنسی، که به‌عنوان انحراف‌هایی طبقه‌بندی می‌شوند، پیچیدگی‌های اسکوپوفیلی[8] و پویایی نگاه‌کردن و دیده شدن را روشن می‌کنند. فروید همچنین به مفهوم «اصل لذت[9]» پرداخت و گفت این انحراف‌ها راه‌های جایگزینی برای جست‌وجوی لذت فراتر از هنجارهای جنسی مرسوم هستند. در هم‌تنیدگی فانتزی‌های ناخودآگاه و جانشینی‌های نمادین در تحلیل فروید از پرورژن، نقش محوری دارند.

فرض فروید مبنی بر دوجنس‌گراییِ[10] ذاتی همه افراد، درک پرورژن را عمیق‌تر می‌کند. به گفته‌ی فروید، انحراف‌ها زمانی به وجود می‌آیند که افراد پیچیدگی‌های تحول جنسی خود را طی می‌کنند و عناصر مردانه و زنانه را در خود جای می‌دهند. سیال‌بودن هویت جنسی و پتانسیل تغییرات در ترجیحات جنسی بر شناخت فروید از ظواهرِ متنوع تمایلات جنسی انسان تأکید می‌کند.

ذکر این نکته ضروری است که دیدگاه‌های فروید در مورد انحراف به دلیل پیش‌داوری‌های فالوسنتریک[11] و دربرگیریِ فرهنگی محدود با انتقاد مواجه شده‌است. دیدگاه‌های روانکاوی معاصر که بر اساس نظریه‌ی فروید گسترش یافته‌اند، تأثیر عوامل اجتماعی، هنجارهای فرهنگی و هویت‌های متنوع را نیز بر شکل‌گیری تمایلات جنسی مورد توجه قرار داده‌اند.

روانکاوی فرویدی، کاوشی چند وجهی از پرورژن ارائه می‌کند و بر تعامل پیچیده بین تمایل‌های ناخودآگاه، تجربه‌های دوران کودکی و هنجارهای اجتماعی تأکید می‌کند. پرورژن، به‌عنوان انحرافی از رشد روانی-جنسی متعارف، لنز ظریفی را ارائه می‌دهد که از طریق آن می‌توان ساختارهای پیچیده‌ی تمایل‌های جنسی انسان و بیان‌های متنوع میل را که در درون روان آشکار می‌شود، درک کرد.

 

 

References

  1. Cantin, L. (2014). Psychic structures. In M. Teo (Ed.), Encyclopedia of Critical Psychology (pp. 1535-1540). Springer.
  2. https://doi.org/10.1007/978-1-4614-5583-7_243
  3. American Psychological Association. (2021). In APA dictionary of psychology. https://dictionary.apa.org/psychic-apparatus
  4. Green, A. (2002). Perversion and psychosis I. Their differences and their interferences. The European Journal of Psychoanalysis, 14, 64-77. https://www.cairn-int.info/article-E_SC_022_0064–perversion-and-psychosis-i-their.htm
  5. Laplanche, J., & Pontalis, J.-B. (2018). Psychical apparatus.
  6. https://www.oxfordreference.com/view/10.1093/oi/authority.20110803100352589
  7. Stekel, W. (1922). The concept of perversion in psychoanalysis. The British Journal of Psychiatry, 68(282), 321-327. https://doi.org/10.1192/bjp.68.282.321
  8. Psychic Structures | SpringerLink.
  9. https://link.springer.com/referenceworkentry/10.1007/978-1-4614-5583-7_243.
  10. Perversion and psychosis I. Their differences and their interferences https://www.cairn-int.info/article-E_SC_022_0064–perversion-and-psychosis-i-their.htm.
  11. Introduction to Sigmund Freud, Module on Neuroses. https://cla.purdue.edu/english/theory/psychoanalysis/freud4mainframe.html.
  12. Psychoanalysis and Deconstruction | Freud’s Psychic Apparatus | Jared. https://uat.taylorfrancis.com/books/mono/10.4324/9780429289927/psychoanalysis-deconstruction-jared-russell.
  13. The Concept of Perversion in Psychoanalysis | The British Journal of Psychiatry https://www.cambridge.org/core/journals/the-british-journal-of-psychiatry/article/abs/concept-of-perversion-in-psychoanalysis/66E2DB5D2AE8F4BE7486DA7922E2ADDA.

 

[1] Neurosis

[2] Psychosis

[3] Perversion

[4] Fetishism

[5] Sadomasochism

[6] Exhibitionism

[7] Voyeurism: نوعی انحراف جنسی که در آن ارضا جنسی از نگاه گردن به اعضا یا اعمال جنسی حاصل می‌شود

[8] Scopophilia: اشتیاق بیمار گونه به دیده شدن، تمتع جنسی از نگاه به دستگاه تناسلی

[9] Pleasure Principle

[10] Bisexuality

[11] Phallocentric

نوشته

نیلوفر حسینی، سارا درخشان، عارف خرمالی

اشتراک گذاری

مطالب مشابه

این مقاله تأملی در باب ظرفیت و مشکلات برقراری و حفظ روابط عاشقانه و پرشور است و بر اساس نتایج سال‌ها کار تحلیلی با مراجعان مختلف نوشته شده است.

نوشته

این جستار با استفاده از پارادایمی روانکاوانه سعی بر روشن‌کردن رفتارها و تعاملات راس و ریچل در سریال «دوستان» و همچنین نحوه‌ی علاقه‌مند شدن آنها به یکدیگر را دارد.
از نظر زیگموند فروید، عشق صرفاً پیوند رمانتیک دو روح نیست، بلکه نمایشی پیچیده از نیروهای روانی است که ریشه در عمیق‌ترین خواسته‌ها و ترس‌های ما دارند.

نوشته

نظرات

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر