گوسفند ها به نشانه فانتزی در سر انسان نشان داده شده

تفاوت فانتزی و فانتاسم

نوشته

فهرست مطالب

ذهن انسان مثل اقیانوس عمیقی است لایه‌های مختلفی دارد؛ از امواج سطحی که می‌بینیم تا جریان‌های پنهانی که حسشان می‌کنیم. در این اقیانوس فانتزی (Fantasy) و فانتاسم (phantasy) از مهمترین پدیده‌هایی هستنند که هرکدام یکی از جنبه‌های روانی را برایمان روشن می‌کنند. فانتزی چه وقتی هشیار است و چه وقتی ناهشیار .

تصاویری از امیال که در ذهن ما شکل می‌گیرد به مثابه قلمویی است که با آن نقاشی‌های خلاقانه می‌کشیم اما فانتاسم که در روانکاوی لکانی برجسته شده است به مثابه مجسمه سنگینی است که در عمق ناهشیار نفوذ کرده و ما را در چارچوب ثابتی نگه می‌دارد.

به صورت کلی در روانکاوی کلاسیک فانتزی نقش مهمی در شکل‌گیری میل ایفا می‌کند؛ اما آیا فانتزی همان چیزی است که باعث هدایت ما به سمت میل می‌شود؟! چرا آشنایی با این مفاهیم و شناخت تفاوت این دو مهم است؟!

از این رو که این مفاهیم در شکل‌گیری سوژگی و نحوه‌ي هدایت میل تاثیر می‌گذارد؛ بررسی دقیق تفاوت این دو می‌تواند راهگشای خوبی باشد.

در این راستا هرکدام از نظریه‌پردازان روانکاوی کلاسیک دیدگاه متفاوتی نسبت به فانتزی/ فانتاسم دارند؛ فروید آن را به‌عنوان ساختار ذهنی تعریف می‌کند که امکان ارضا خیالی امیال سرکوب شده را فراهم می‌کند.

 کلاین، در تکمیل نظریه فروید نقش محوری‌تری را برای فانتزی قائل است اما از دیدگاه لکان میل انسان در چارچوب ناهشیاری به نام فانتاسم سازمان‌دهی می‌شود.

این دو رویکرد اگرچه به ظاهر شبیه به هم هستند اما از جهت نظری و بالینی متفاوت از هم هستند و درک تفاوت بینشان به ما کمک می‌کند تا تحلیل بهتری از ناهشیار و سازوکارهای آن داشته باشیم.  بنابراین در ادامه مقاله به تفصیل به آن‌ها خواهیم پرداخت.

مفهوم فانتزی(Fantasy) در نظریه فروید

در ابتدا از شکل نوشتاری این مفهوم آغاز می‌کنیم. با توجه به اینکه درمقالات مختلف فروید به شکل «phantasy» نوشته شده است لازم به توضیح است که معادل آلمانی این کلمه که فروید از آن استفاده کرده است «phantasie» است که در ترجمه انگلیسی به‌خصوص استراچی آن را «phantasy» ترجمه کرده تا معنای خاص و روانکاوانه آن از شکل معمول آن که به معنی خیال‌پردازی‌های روزمره است جدا شود. در برخی از متون نیز «fantasy» بیشتر به تخیلات هشیاراطلاق می‌شود و «phantasy» به تخیلات ناهشیار.

فروید مفهوم فانتزی را از اساسی‌ترین عناصر در شکل‌گیری میل،شخصیت و ناهشیار می‌داند. به عبارت دیگر وی فانتزی‌های ناهشیار را به‌عنوان ابزاری برای بیان آرزوهای ناهشیار مطرح می‌کند که اغلب به‌صورت پوشیده نشان داده می‌شوند، به‌ویژه در رویاها.

در نظریه فروید، فانتزی‌ها تجلی ارضای آرزوهای سرکوب‌شده و ناکام هستند که به‌طور عمده از فعالیت‌های ایگو ناشی می‌شوند و طبق فرآیند ثانویه (تفکر منطقی و مبتنی بر واقعیت) شکل می‌گیرند اما فانتزی‌ها ممکن است به ناهشیار انتقال پیدا کنند، جایی که تحت تأثیر فرآیند اولیه (پایه‌ای و غیرمنطقی) قرار می‌گیرند و در قالب رویاها و دیگر تجلی‌ها ظاهر می‌شوند..

به بیان ساده‌تر فانتزی‌ها در بسیاری از موارد می‌توانند به‌عنوان تجسم‌های خیالی از ارضای آرزوهای ناکام مانده عمل کنند. اما او همچنین می‌گوید که این فانتزی‌ها ممکن است به‌طور ناهشیار سرکوب شوند، به این معنا که از آگاهی فرد خارج شده و به سطح ناهشیار منتقل می‌شوند. در این حالت، این فانتزی‌ها تحت تأثیر قوانین فرآیند اولیه (یعنی تفکر غیرمنطقی، بی‌قاعده و تصویری) قرار می‌گیرند و ممکن است به شکل رویاها یا سایر اشکال ناهشیار خود را نشان دهند.

پیروان فروید، به‌ویژه در مکتب روان‌تحلیل‌گری فرانسه، فانتزی‌ها را به‌عنوان ابزاری برای بیان مضامین ناهشیار اولیه‌ای همچون صحنه اولیه، اختگی و اغواگری می‌دانند که از طریق آن‌ها می‌توان به درک عمیق‌تری از فرآیندهای ناهشیار و رویاها دست یافت.

تاثیرات هرکدام بر سوژه و تجربه واقعیت

فروید در مقاله نویسندگان خلاق و خیال‌پردازی(creative writers and day dreaming 1908) توضیح می‌دهد که فانتزی بازنمایی خیالی امیالی است که در واقعیت سرکوب شده اند. او استدلال می‌کند که همانگونه که کودکان به وسیله بازی‌های خیالی به لذتی دست می‌یابند که در دنیای واقعی ممکن نیست، بزرگسالان نیز از طریق خیال‌پردازی ارضا امیال ناهشیار خود را تجربه می‌کنند. فروید همچنین در تحلیل رویا بدین گونه فانتزی را به‌عنوان واسطه میان گذشته، حال و آینده مطرح کرد

  1.  لایه گذشته: برآمده از تجربیات دوران کودکی و سرکوب‌های اولیه
  2. لایه حال: بازتاب نیازهای فعلی سوژه
  3. لایه آینده: به‌عنوان پیش‌بینی و ارضای خیالی میل

به بیان دیگر فانتزی پل ارتباطی میان تجربیات گذشته و آرزوهای آینده است که در سطح ناهشیار عمل می‌کند.

فانتزی و میل در ساختار روان

ارتباط فانتزی با اصل لذت و اصل واقعیت

در نظریه فروید، روان همواره در کشاکش میان اصل لذت (pleasure principle) و اصل واقعیت (reality principle) قرار دارد. در این میان، فانتزی نقش واسطه‌ای را ایفا می‌کند؛ از یک‌سو مانند رؤیا به سوژه امکان می‌دهد میل‌های سرکوب‌شده‌اش را تجربه کند و از سوی دیگر، برخلاف رؤیا، با ساختاری هشیارانه‌تر به نوعی ارتباط با دنیای واقعی دست می‌یابد.

ارتباط فانتزی با مکانیسم‌های دفاعی

فانتزی در روانکاوی فرویدی گاه به عنوان یک مکانیسم دفاعی نیز به کار برده می‌شود که برخی از مکانیسم‌ها عبارتند از  والایش(sublimation): تبدیل فانتزی‌های ممنوعه به اشکال فرهنگی و اجتماع‌پسند؛ مانند هنر و ادبیات و ورزش

 سرکوب(repression): بازگشت امیال ناهشیار به سطح فانتزی بدون ورود به هشیار

 جابجایی(displacement): تغییر شکل فانتزی از موضوعی ممنوعه به چیزی قابل قبول‌تر

نقش فانتزی در روان‌نژندی: در روانکاوی فرویدی نوروز نتیجه سرکوب امیالی است که در سطح ناهشیار باقی مانده‌اند. فانتزی به بیمار اجازه می‌دهد تا این امیال را به‌صورت خیالی تجربه کند اما از آن‌جا که این تجربه واقعی نیست فرد دچار اضطراب و تعارض روان‌نژندی می‌شود.

مفهوم فانتزی در نظریه کلاین

ملانی کلاین که از چهره‌های مهم در توسه روانکاوی پس فروید بوده وبعدها مسیرخود را در این زمینه ادامه داد معتقد است: فانتزی‌ها از اهمیت بسیار بیشتری برخوردارند و نقش بسیار گسترده‌تری دارند. کلاین می‌گوید که فانتزی‌های ناهشیار نه تنها آرزوهای سرکوب‌شده را بیان می‌کنند، بلکه به‌طور کلی در تمام فعالیت‌های روانی و ذهنی انسان‌ها دخیل هستند. به این معنا که تمام تفکر و رفتارهای انسان—چه خلاقانه، چه تخریبی—در واقع به‌واسطه فانتزی‌های ناهشیار شکل می‌گیرند.

برای کلاین، فانتزی‌ها به‌عنوان پدیده‌ای بسیار پیچیده‌تر از آنچه فروید می‌گفت عمل می‌کنند. این فانتزی‌ها از همان ابتدای تولد و در مراحل اولیه رشد به‌طور بدنی و حسی در ذهن انسان وجود دارند و به‌طور تدریجی با رشد فرد و از طریق فرایندهایی مانند «درون‌سازی» (جذب ویژگی‌های دیگران به خود) و «برون‌سازی» (انتقال احساسات به اشیاء یا افراد بیرونی) به شکلی پیچیده‌تر و کلامی‌تر تبدیل می‌شوند.

کلاین معتقد بود که فانتزی‌های ناهشیار نه تنها در رویاها، بلکه در تمام افکار و احساسات روزمره ما حضور دارند. این فانتزی‌ها می‌توانند در تعاملات و روابط ما با دیگران، حتی در روابط درمانی، نیز حضور داشته باشند. برای او، فانتزی‌ها فقط ابزارهایی برای بیان آرزوهای سرکوب‌شده نیستند، بلکه ساختارهای اصلی و بنیادین ذهن انسان هستند که همه‌چیز را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

تفاوت کلاین و فروید

فروید فانتزی‌ها را به‌عنوان تجسم آرزوهای ناکام و سرکوب‌شده می‌بیند که در فرآیندهای روانی پیچیده‌تری وارد می‌شوند، به‌ویژه در رویاها. فانتزی‌ها برای او بازتابی از آرزوهای سرکوب‌شده هستند.

کلاین فانتزی‌ها را نه تنها در رویاها، بلکه در تمام فرآیندهای ذهنی و روانی فرد دخیل می‌بیند. او بر این باور است که این فانتزی‌ها از همان آغاز، در شکل بدنی و حسی وجود دارند و به تدریج با رشد فرد به اشکال پیچیده‌تری در ذهن تبدیل می‌شوند.

مفهوم فانتاسم در روانکاوی لکانی

در روانکاوی لکانی «phantasm» جایگاه بسیار پیچیده‌ای دارد. برخلاف تصور رایج فانتاسم صرفا یک تصور یا خیال‌پردازی هشیار نیست و ساختاری ناهشیار است که میل را سازماندهی می‌کند. این مفهوم در نظریه لکان نقش کلیدی در شکل‌گیری سوژه، میل و ادراک واقعیت ایفا می‌کند.

برای درک فانتاسم باید این پرسش اساسی را مطرح کنیم که  فانتاسم چیست و چگونه شکل می‌گیرد؟

لکان در سمینار یازده خود  مفهوم فانتاسم را با عنوان چهار مفهوم بنیادی روانکاوی(1964) توضیح می‌دهد؛ فانتاسم تصویر ذهنی یا یک محتوای فکری نیست، بلکه یک سازو کار ساختاری است که میل را جهت می‌دهد. این ساختار در ناهشیار شکل می‌گیرد و سوژه را در مواجهه با امر واقع سازمان‌دهی می‌کند.

شخصی که در فانتزی های خودش کار تحلیلش توسط گربه اش انجام می‌شود

لکان فانتاسم را در فرمولی خلاصه می‌کند $<>a

(S-barred): $ سوژه خط خورده ( سوژه‌ای که خود را از دست رفته می‌بیند)

<>(losange): عمل رابطه‌ای بین سوژه و ابژه میل

a ( object petit a): ابژه کوچک میل؛ چیزی که سوژه در ناهشیار به دنبال آن است اما هرگز به آن دست پیدا نمی‌کند.

فانتاسم پاسخی است به شکاف در سوژگی؛ سوژه پس از ورود به نظم نمادین( زبان و فرهنگ) یک شکاف اساسی را تجربه می‌کند زیرا هیچگاه نمی‌تواند به میل اولیه خود بازگردد. فانتاسم پاسخی به این شکاف است: ساختاری که به سوژه کمک می‌کند تا با از دست رفتگی بنیادینش کنار بیاید.

چگونه فانتاسم میل را هدایت می‌کند؟

میل در نظریه روانکاوی لکانی هرگز به یک ابژه مشخص ختم نمی‌شود. سوژه همواره درجستجوی چیزی است که دست نیافتنی است اما این جستجو بی‌نظم نیست، بلکه از طریق فانتاسم هدایت می‌شود

مثال: فردی که طرد شدن را از ابژه اولیه تجربه کرده است در ناهشیار او فانتاسمی وجود دارد که عشق را در قالب فقدان و طرد شدن تعریف می‌کند و ناهشیار در اینگونه روابط قرار می‌گیرد.

فردی که خودش را در وسط فانتزی ها می‌یابد

سه ساحت لکانی ورابطه آن‌ها با فانتاسم

لکان روان انسان را به سه ساحت تقسیم می‌کند

  1. امر خیالی: جهان تصاویر و خیال‌پردازی‌ها
  2. امر واقع: جهانی که به‌طور کامل قادر به درک و بیان آن نیستیم
  3. امر نمادین: جهان زبان و قوانین اجتماعی

فانتاسم و امر واقع: فانتاسم به مثابه یک پل بین این سه ساحت است که ما را در موقعیت ثابت نگه‌می‌دارد. ما را از امر واقع محافظت می‌کند. امر واقع همان چیزی است که زبان و نمادها نمی‌توانند آن را کاملا بازنمایی کنند. اگر فانتاسم فرو ریزد سوژه با حقیقت هولناکی این خلا روبرو می‌شود.

مقایسه تطبیقی فانتزی و فانتاسم و تفاوت‌های بنیادین این دو مفهوم

 

ویژگی فانتزی فانتاسم
سطح عمل

 

هشیار،  همسایگی ناهشیار و ناهشیار ناهشیار
نقش محتوایی که تسکین‌دهنده و تنظیم‌کننده میل است ساختار بنیادی میل
وابستگی به سوژه فردی و ذهنی وابسته به نظم نمادین
مثال آگاهانه مثل رویاپردازی‌های روزمره، خیال‌پردازی ذهنی

ناهشیار مثل سازوکارهای دفاعی

سناریو ناهشیار درباره میل  مانند زن بودن در نگاه دیگری در تحلیل‌های لکانی 

جایگاه این دو مفهوم در روان‌درمانی

در روان‌درمانی، فانتزی‌ها مانند پنجره‌هایی به دنیای درونی مراجع عمل می‌کنند و نشان می‌دهند او چگونه با تعارضاتش مواجه می‌شود. درمانگر با گوش دادن و ارائه تعبیرهای مناسب، به مراجع کمک می‌کند تا امیال و ترس‌هایش را بهتر بشناسد. در روانکاوی لکانی نیز هدف از میان برداشتن فانتاسم نیست؛ زیرا سوژه بدون آن نمی‌تواند دوام بیاورد. در این رویکرد، درمانگر تلاش می‌کند تا مراجع را در مواجهه با فانتاسم یاری دهد و از خلال گوش سپردن به الگوهای تکرارشونده در گفتار و تجربه‌های او، مسیر تحلیل را پیش ببرد.

 به‌عبارت  این مفاهیم مثل دو فانوسند که مسیر ذهن مراجع را روشن می‌کنند و فهم آن‌ها به درمانگر در برا ارائه درمان بهتر کمک می‌کند.

سخن سردبیر

در روانکاوی، مفاهیمی وجود دارد که در ظاهر هم‌خانواده‌اند، اما در عمق معنا و کارکرد روانی مسیرهای متفاوتی را می‌سازند. دو مفهوم «فانتزی» و «فانتاسم» از جمله همین مفاهیم‌اند. شناخت تفاوت‌های ظریف میان آن‌ها تنها برای نظریه‌پردازان این حوزه نیست؛ هر روان‌درمانگر و پژوهشگری که با ناهشیار انسان سروکار دارد، به درک دقیق این تمایزات نیاز دارد. این مقاله با بازخوانی و مقایسه دیدگاه‌های فروید، کلاین و لکان، سعی دارد لایه‌های کمتر دیده‌شده از ساختار روان و جایگاه میل در سوژگی را آشکار کند. سفری تحلیلی که می‌تواند افق‌های تازه‌ای در درک ناهشیار و تجربه ذهنی انسان بگشاید.

اگر علاقه‌مندید این مفاهیم را به‌صورت دقیق و کاربردی بیاموزید، می‌توانید در سرکل جدید مدرسه تجربه زندگی شرکت کنید و آموزش روانکاوی را در فضایی تحلیلی و موشکافانه تجربه کنید.

منابع

Formulation on the two principles of mental functioning 1911
Fantasy and the origins of sexuality( jan laplanche & jean Bertrand pontalis1968)
Seminar XI: the four fundamental concepts of  psychoanalysis(Jacques lacan 1964)

 

نوشته

نعیمه رضوانی مقدم

اشتراک گذاری

در باب

مطالب مشابه

نظرات

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر