معرفی کتاب تمدن و ملالت های آن

نوشته

کتاب تمدن و ملالت های آن نخستین بار در سال ۱۹۳۰ منتشر شد که چکیده‌ی دیدگاه‌ها‌ی فروید درباره جامعه، تمدن و فرهنگ بشری است.

فهرست مطالب

از نگاه فروید، کشکمش میان غرایز فردی و الزامات اجتماعی خاستگاه ملالت‌ها‌ی تمدن است. این کتاب امروزه در شمار مشهورترین و پر‌خواننده‌ترین آثار پدر علم روانکاوی قرار دارد.

تمدن و ملالت های آن

فروید در کتاب تمدن و ملالت های آن به جست و جوی پاسخ سؤالاتی نظیر «سعادت چیست» و «بشر چگونه سعادت را تجربه می‌کند» می پردازد.

در فصل یک کتاب، فروید اشاره‌ی مختصری به دین و ریشه ها‌ی آن می‌کند (که در کتاب آینده‌ی یک پندار به‌طور کامل به آن پرداخته است)، و سپس در فصل دو این پرسش را مطرح می‌کند: «انسان‌ها در زندگی به دنبال چه هدف و مقصودی هستند و می‌خواهند به چه چیز دست پیدا کنند؟»

نویسنده در پاسخ به این سوال ها می‌گوید: «انسان‌ها در جست و جوی سعادت‌اند، می‌خواهند خوشبخت شوند و خوشبخت بمانند.»

اما این خوشبخت شدن برای انسان دو جنبه‌ی متفاوت دارد: اول فقدان رنج و ناراحتی و سپس تجربه لذت بیشتر در زندگی.

اما حقیقت زندگی انسان را در جهت رسیدن به سعادت یاری نمی‌کند. زندگی برای همه‌ی ما مملو از رنج، سرخوردگی و ناکامی است. به همین علت گویی ایده‌ی رسیدن به سعادت و شادکامی ادر زندگی انسان عملی نیست.

اما منشا رنج انسان‌ها در چیست؟

فروید معتقد است رنج از سه جهت انسان را تهدید می‌کند: بدن‌ که محکوم به نابودی و فنا است، جهان بیرون که با نیرویی چیره، بی‌رحم و ویرانگر به انسان حمله می‌کند و سرانجام روابط‌ هر فرد با دیگران. «شاید رنجی که از این سرچشمه‌ی آخر برمی‌خیزد دردناکتر از هر رنج دیگری باشد.»

در ادامه کتاب نویسنده فهرستی از راه‌ها‌یی که انسان‌ها برای رسیدن به خوشبختی و سعادت می پیماید را مطرح می‌کند؛ مانند کناره‌گیری و انزوا از جهان و سایر انسان‌ها، استفاده از مواد مخدر، نادیده گرفتن نیاز‌ها و قربانی کردن زندگی (ریاضت) و یا ارضای بی‌محابا و بی‌حد و‌مرز نیازها (البته به‌ گفته فروید باید تاوان لذت این چنینی را هم داد!). فروید بیان می کند که این روش‌ها، روش‌هایی افراطی هستند و ارضای کنترل شده‌ی امیال ، شیوه‌ای متعادل تر برای کاستن از رنج است.

صدای خرد آرام است، اما خاموش نمی‌شود تا به آن گوش بسپارند.

زیگموند فروید

فروید معتقد است؛ ما ناچاریم دو سرچشمه‌ی رنج شامل نیروی برتر طبیعت و محدودیت‌ها‌ی جسم را بپذیریم و در برابر امری گریزناپذیر تسلیم شویم. اما چرا باید در روابط اجتماعی با آدم‌ها هم متحمل رنج و ناکامی شویم؟

فروید اضافه می‌کند آنچه در روابط میان افراد، مانع از سعادت و موجب شوربختی می‌شود، همان چیزی است که به آن تمدن می‌گوییم.

تمدن چیست؟

تمدن به مجموعه دستاورد‌ها و نهادها‌یی گفته می‌شود که ما را از حالت زیست حیوانی دور می‌کند و دو هدف عمده دارد: ۱.حفاظت از انسان در برابر طبیعت ۲.تنظیم روابط میان آدم‌ها

از نظر فروید، تمدن مقابل توحش قرار دارد.

اما چرا با وجود این‌که همه‌ی ابزارهایی که از ما در برابر سرچشمه‌ها‌ی رنج محافظت می‌کنند، متعلق به تمدن است، انسان در تمدن احساس خشنودی نمی‌کند؟ چرا با وجود پیشرفت‌ها‌ی بشری در زمینه‌ها‌ی مختلف، انسان‌ها هنوز خوشبخت نیستند؟

کتاب تمدن و ملالت های آن

فروید در کتاب بیان می کند در صورتی انسان‌ها می‌توانند به صورت جمعی زندگی کنند که اکثریتی تشکیل شود که از یکایک جمع قوی تر و در برابر فرد (رئیس قبیله، صاحب قدرت) متحد باشند. در ‌واقع همه افراد با قربانی کردن امیال و خواسته‌هایشان سهم خود را به اجتماع ادا می‌کنند.

«آزادی فردی نعمت تمدن نیست و انسان‌ها در تمدن، به اجبار برای رسیدن به امنیت و عدالت از بخشی از امیال خود دست می‌کشند» در واقع تمدن بر امتناع از ارضای امیال انسان‌ها بنا شده است و همین محرومیت در تمدن، علت دشمنی‌هایی است که تمام تمدن‌ها ناچار به مبارزه با آن هستند.

فروید در فصل چهارم کتاب به این سوال پاسخ دمی دهد که تمدن در آغاز چگونه ایجاد شده است و چه عواملی مسیر آن را تعیین کرده‌اند.

 

کتاب تمدن و ملالت های آن

 

هنگامی که انسان نخستین به این نتیجه رسید که همراهی دیگری برایش اهمیت دارد، دیگری به منزله همکار ارزشمند شد؛ چون زندگی کنار او مفید بود. پیش از آن، زمانی که این انگیزه در جنس نر به ‌وجود آمد که ابژه (شریک) جنسی‌اش را نزد خود نگه دارد و ماده ها نیز برای ماندن کنار کودکانشان کنار نرهایی که قوی‌تر بودند می‌ماندند، اولین خانواده‌های بدوی تشکیل شد و زندگی مشترک انسان‌ها این چنین شکل گرفت.

در فصل پنجم کتاب تمدن و ملالت های آن، فروید به خواسته‌های آرمانی تمدن از افراد جامعه می‌پردازد. مثل این جمله‌ی معروف که «همسایه‌ات را مثل خودت دوست داشته باش»

فروید می‌گوید: فکر کنید برای نخستین بار این جمله را شنیده‌اید. چرا باید چنین کنیم؟ چه سودی برای ما دارد؟ در حالیکه حتی ممکن است غریبه‌ای به من آسیب بزند، توهین کند یا بر من اعمال قدرت کند؟ تمدن حتی بیش از این هم از ما توقع دارد. به ما توصیه می‌کند دشمنانت را هم دوست بدار. از دیدگاه فروید شاید این دو جمله یکسان باشند. در واقع تمدن به ما می‌گوید به این علت باید همنوعت را دوست داشته باشی که دوست داشتنی نیست، بلکه دشمن توست.

سپس در ادامه، مقدمه‌‌ای از یک مبحث مهم در نظریه روانکاوی و رانه‌های اساسی بشر، ذکر می‌کند. فروید معتقد است انسان فقط موجودی نرمخو و مهربان نیست که تنها وقتی دیگری به او حمله می‌کند از خود دفاع کند، بلکه سهم زیادی از گرایش به پرخاشگری را باید جز ویژگی‌ها‌ی سرشتی انسان‌ در نظر گرفت.

در نتیجه همنوع برای او نه فقط یاور و شریک جنسی، بلکه کسی است که او را وسوسه می‌کند تا میل به پرخاشگری‌اش را به وسیله او ارضا کند، از نیروی کارش بی دستمزد سو‌استفاده کند، او را بدون رضایت مورد استفاده جنسی قرار دهد، باعث رنج او شود، او را شکنجه کند و حتی بکشد.

وقتی نیروهای مهار‌کننده در روان بشر حضور نداشته باشد، پرخاشگری به‌طور خودانگیخته بروز می‌کند و از بُعد وحشی و درنده آدمی، نقاب برمی‌دارد که محافظت از همنوع برایش بی معنی است. هرکس وحشی‌گری مغول‌ها یا اشغال سرزمین‌ها یا اتفاقات جنگ‌های جهانی را به‌ خاطر بیاورد در برابر این واقعیت سر تسلیم فرود می‌آورد.

 وجود این میل به پرخاشگری در انسان عاملی است که رابطه‌ی ما با همنوع‌مان را مختل می‌کند. جامعه متمدن در نتیجه‌ی این دشمنی مداوم در معرض فروپاشی است. تمدن ناگریز است همه‌ی وسایل را فراهم کند تا میل به پرخاشگری را در انسان محدود و بروز آن را مهار کند. تمدن روش‌های متعددی را نیز برای رسیدن به این هدف عرضه می‌کند؛ از جمله هم‌هویت ساختن انسان‌ها و سوق دادن آن‌ها به سمت روابط مهرآمیز مهارشده، محدود کردن زندگی جنسی و توصیه به این که همنوعت را مثل خودت دوست داشته باش!

فروید در انتهای این فصل از کتاب تمدن و ملالت های آن ، اشاره می‌کند وقتی تمدن از انسان‌ها می‌خواهد نه تنها میل جنسی، بلکه میل به پرخاشگری را نیز قربانی کنند، می‌توان فهمید چرا خوشبخت شدن در تمدن برای انسان تا این حد دشوار است.

در فصل ششم کتاب فروید گریزی به نظریه پیدایش سائق مرگ و پرخاشگری در روانکاوی می‌زند که در مقاله‌ی «ورای اصل لذت(۱۹۲۰)» به طور جامع به آن پرداخته است.

در ابتدای فصل هفتم کتاب تمدن و ملالت های آن، فروید به تبیین پاسخ این پرسش می‌پردازد که تمدن برای خنثی و مهار کردن پرخاشگری که به سمتش هدف گرفته شده، از چه ابزارهایی بهره می‌گیرد؟

برای پاسخ به این سوال، فروید روند رشد در کودک را بررسی می‌کند.

هنگامی که فرد میل به پرخاشگری خود را خنثی می‌کند چه اتفاقی می افتد؟

 پرخاشگری به درون یعنی به همان جایی که بود باز گردانده می‌شود و به عبارت دیگر به خود «من» برمی‌گردد و به صورت «وجدان» درمی‌آید و با همان پرخاشگری با «من» برخورد می‌کند که میل داشت در مورد افراد دیگر ابراز کند و از این راه ارضا می‌شود و سپس در اثر سرکوبی‌های مجدد پرخاشگری،سخت‌گیری وجدان تشدید می‌شود.

بنابراین، تمدن از راه تضعیف و خلع سلاح کردن لذت پرخاشگری فرد و ساختن پایگاهی در درون فرد او را همچون مامور پلیسی زیر نظر می‌گیرد.

انتهای کتاب این پرسش مطرح می‌شود که:

آیا ممکن است توسعه و رشد تمدن بشر بر اختلالاتی که در زندگی اجتماع انسان وجود دارد پیروز شود؟
و اگر چنین چیزی محتمل باشد، به چه میزان امکان دارد؟

فروید این چنین پاسخ می‌دهد که «باید منتظر بود و دید از این دو نیروی پرخاشگری و عشق(اروس)، نیروی عظیم عشق ‌می‌تواند پیروز شود؟ اما کیست که بتواند این پیروزی را پیش بینی کند؟»

ترجمه کتاب تمدن و ملالت های آن

در ایران کتاب تمدن و ملالت‌ها‌ی آن یکی از آثار پرفروش در زمینه‌ی روانکاوی است. ترجمه آقای محمد مبشری که از زبان آلمانی به فارسی برگردانده شده و نشر ماهی در سال ۱۳۸۳ آن را منتشر کرده به چاپ دهم رسیده است.

ترجمه‌ی‌های دیگری از این کتاب هم در سال‌های مختلف به چاپ رسیده است. از جمله:

تمدن و ناخرسندی‌ها‌ی آن (خسرو همایون پور، انتشارات امیرکبیر)
تمدن و ناکامی‌هایش(بنفشه جعفر، نشر روزگار نو)
ملالت‌های تمدن( محمود بهفروزی، نشر مصدق)
ناخوشی‌های تمدن( شاهرخ علی‌مرادیان، انتشارات هاشمی)

این کتاب برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای روانشناسان، جامعه شناسان، علاقه‌مندان به تاریخ و کسانی که مشتاق فهم عمیق‌تر از آنچه در جامعه‌ی بشری در حال وقوع است و بررسی سیر شکل گیری تمدن هستند مناسب است.

نوشته

بهاره رئیس‌نیا

اشتراک گذاری

در باب

مطالب مشابه

این مقاله تأملی در باب ظرفیت و مشکلات برقراری و حفظ روابط عاشقانه و پرشور است و بر اساس نتایج سال‌ها کار تحلیلی با مراجعان مختلف نوشته شده است.

نوشته

این جستار با استفاده از پارادایمی روانکاوانه سعی بر روشن‌کردن رفتارها و تعاملات راس و ریچل در سریال «دوستان» و همچنین نحوه‌ی علاقه‌مند شدن آنها به یکدیگر را دارد.
از نظر زیگموند فروید، عشق صرفاً پیوند رمانتیک دو روح نیست، بلکه نمایشی پیچیده از نیروهای روانی است که ریشه در عمیق‌ترین خواسته‌ها و ترس‌های ما دارند.

نوشته

نظرات

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر