تعریف مهربانی و مهرطلبی و تفاوت آن‌ها

نوشته

چه اشکالی دارد که بخواهیم دیگران را شاد کنیم؟ آیا همه نباید بکوشیم کسانی را که عاشقانه دوست داریم خشنود کنیم؟ شاید بگویید دنیا جای بهتری بود اگر تعداد بیشتری از افراد سعی می‌کردند دیگران را خشنود کنند. آیا هر رفتاری که برای ایثار و احترام به دیگران از ما سر می‌زند مهربانی تلقی می‌شود؟

فهرست مطالب

 

در این مطلب به تفاوت مهرورزی راستین و آنچه مهرطلبی یا به عبارتی جلب بی‌رویه محبت دیگران نام دارد، می‌پردازیم. همچنین در ادامه با تفاوت مهربانی و مهرطلبی آشنا خواهید شد و تعریف عشق‌ورزی را از دیدگاه اریک فرام می‌خوانید. در پایان هم با مهرطلبی و مشکلاتی که ایجاد می‌کند از دیدگاه کارن هورنای و هریت بریکز آشنا خواهید شد. با ما در مجله تجربه زندگی همراه باشید.

تعریف و تفاوت مهربانی و مهرطلبی

مهربانی ویژگی است که در بسیاری از فرهنگ‌ها ارزشمند شمرده می‌شود. توجه‌کردن و یاری رساندن به دیگران خصیصه مثبت انسان‌هاست. مطابق تعریف ارسطو مهربانی کمک به فرد محتاج، بدون چشم‌داشت و انتظار جبران از سوی اوست. یعنی کاری بدون منفعت شخصی و به نفع فردی که به کمک نیاز دارد.

با این حساب مهربانی زمانی است که کسی بخواهد در حق دیگری نیکی کند، آن کار را دوست بدارد، از آن لذت ببرد و آن لطف باعث رشد او شده و او را به انسان بهتری تبدیل کند. چنین فردی پاداش کار خود را در این فرآیند می‌گیرد و نیازی به تشکر و قدردانی ندارد. در واقع منتظر نیست که کارش را جبران کنند. اگر چنین اتفاقی بیفتد می‌توان این عمل را مهربانی قلمداد کرد.

 اما اگر محبت آگاهانه و آزادانه انجام نشود، فرد از انجام دادن آن خوشحال نشود و حتی انجام آن باعث رنجش او شود و اگر حتما باید از انجام آن اعتباری کسب و پاداش دریافت کند این کار مهرطلبی است. در فرهنگ ما مثلی هست که وِرد زبان اکثر مردم است: «بشکند دستی که نمک ندارد». این جمله نمایانگر باوری است که پشت آن پنهان است و این باور چیزی نیست جز مهرطلبی. در واقع محبتِ به ظاهر ابراز شده، شکل تجارت را به خود می‌گیرد که ممکن است در حد قواعد اجتماعی پسندیده باشد اما نمی‌توان نام محبت و مهربانی بر آن گذاشت.

بنابراین مرز باریکی بین مهربانی و مهرطلبی وجود دارد. اگر از بیرون به عمل انجام شده نگاه کنیم می‌توانیم نام هر دو را بر آن بگذاریم. اما آنچه باعث تمایز این دو از هم می‌شود انگیزه و هدفی است که در پس عمل نهفته است.

اریک فرام عشق‌ورزی را چگونه تعریف می‌کند؟

مهرورزی را که کار چندان ساده‌ای به نظر نمی‌آید، چه‌طور می‌توان پرورش داد؟ اریک فرام در کتاب «هنر عشق‌ورزی» ابتدا این سؤال را مطرح می‌کند که آیا عشق‌ورزی هنر است؟ اگر چنین است برای کسب آن به دانش و تمرین نیاز داریم. از دید فرام عشق‌ورزی هنر است در حالی که اکثر افراد چنین باوری ندارند. آنها فرض می‌کنند عشق‌ورزی بسیار آسان است و نیاز ندارند برای پروراندن آن تلاش کنند، اما در عوض یافتن فرد مطلوب سخت است. فرام می‌گوید عشق‌ورزی نیز مانند زندگی کردن هنر است. اگر بخواهیم ابراز محبت را یاد بگیریم باید همان‌طور که برای یادگیری سایر هنرها مثل نقاشی، موسیقی و حتی پزشکی و مهندسی عمل می‌کنیم برای عشق‌ورزی نیز تلاش کنیم.

همچنین پیشنهاد می‌کنیم مقاله درآمدی بر عشق از دیدگاه فروید و روانکاوی را در مجله مطالعه کنید.

 

تعریف و تفاوت مهربانی و مهرطلبی

 

 فرام معتقد است فرهنگ معاصر ما دارای ویژگی بارزی است که اساس ارتباطات ما را شکل می‌دهد. این فرهنگ بر اشتهای سیری‌ناپذیر ما برای خرید پایه‌گذاری شده است؛ بر پایه این اعتقاد که باید مبادلاتمان متقابل  و موردپسند دو طرف باشد. خشنودی انسان امروزی در گرو تماشای ویترین مغازه‌ها و خرید هرآنچه می‌تواند است و به دیگران و ارتباط با آنها نیز با همین دید نگاه می‌کند. در فرهنگ‌هایی که موفقیت مالی و مادی ارزشی چندبرابر دارد (در اکثر جوامع امروزی) جای تعجب نیست که عشق‌ورزی و محبت به دیگران نیز از همین الگوی حاکم بر بازار کار پیروی کند.

اریک فرام در کتاب «هنر عشق‌ورزیدن» اقدامات لازم برای یادگیری این هنر را بیان می‌کند، اما آن را مسیری سخت و دشوار می‌داند که اکثر افراد جامعه برخلاف داشتن نیاز مبرم به آن به ندرت به سمتش می‌روند. برای تسلط به این هنر قدم اول شناخت محبت و قدم دوم تمرین کردن آن است و عامل سوم توجه بی‌قیدو‌شرط فرد برای کسب مهارت عشق‌ورزیدن است. شاید علت مهجور ماندن عشق‌ورزی این باشد که هر چیز دیگری مانند موفقیت، پول، قدرت و شهرت نزد مردم از اهمیت بیشتری برخوردار است.

توصیف ویژگی‌های مهرطلبی از زبان کارن هورنای

کارن هورنای یکی از روانکاوانی است که به دوره رشد انسان توجه ویژه‌ای داشت. در ادامه به اجمال با بخش‌هایی از نظریه او آشنا می‌شویم که بی‌ارتباط با مبحث مهروزی راستین نیست. هورنای معتقد است انسان برای رشد طبیعی و سالم به این شرایط نیاز دارد: محبت، حمایت، آزادی نسبی، کمک و تشویق. در این صورت کودک احساس امنیت و آرامش می‌کند و فرصت دارد تا احساسات، علایق، و آرزوهای خاص خود را به شکل طبیعی و با طیب خاطر رشد دهد.

اما شرایط ناهنجار مانند تحقیر، تعدی، زور و فشار، عدم برآوردن نیازهای خاص کودک، بی‌توجهی و تبعیض، محیط ناامن، انتقاد و بهانه‌جویی بی‌مورد، حمایت افراطی و فقدان محبت صادقانه موانعی هستند بر سر راه رشد طبیعی و سالم کودک و با این شرایط یک احساس ناایمنی و اضطراب در او شکل می‌گیرد.

این اضطراب مانع می‌شود که کودک با رغبت و از روی آزادی روابط دوستانه و مطلوبی با دیگران برقرار کند و می‌کوشد توسط راه‌هایی با دیگران مماشات و مدارا کند و بدین طریق از گزند آنها در امان بماند. این روش‌ها عبارتند از:

1. مهرطلبی و جلب حمایت و محبت دیگران

2. پرخاشگری و برتری‌طلبی

3. عزلت‌گزنینی و دوری از افراد

کودک در موقعیت‌های مختلف از این سه راهبرد استفاده می‌کند اما این سه طریق با هم مغایرت دارند و از برخورد آنها تعارض شدیدی در کودک شکل می‌گیرد. برای حل این تعارض کودک سعی می‌کند دو راه از سه حالت یا روش دفاعی که در بالا به آن اشاره شد را پنهان کند و حالت سوم را برجسته سازد.

مشکلات کودک، تضادهایی که یکپارچگی وجودش را تهدید می‌کنند، نمایان ساختن یک قسمت از تمایلات و سرکوب کردن قسمت‌های دیگر همه موجب می‌شوند که رشد «خود واقعی» (real self) کودک کند شود.

در این حین برای پوشاندن تضادها، کاهش اضطراب، جبران فقدان اعتماد به نفس و ارزش‌های واقعی مجبور به ساختن «خود ایده‌آلی» (idealized self) می‌شود. تخیل در حفظ و نگه‌داری این تصویر خیالی نقش بزرگی بر عهده دارد و مهم‌ترین ضرر آن این است که به‌تدریج فرد را نسبت به واقعیات بی‌علاقه و بیگانه می‌کند. مثلاً کسی که خود را نمونه کامل محبت و انسان‌دوستی می‌داند قادر نیست عناد و کینه متراکم در وجود خود را حس کند و همچنین به کمک تخیل احساس محبت خود را فوق‌العاده مبالغه‌آمیز جلوه می‌دهد.

 

تعریف و تفاوت مهربانی و مهرطلبی

 

کارن هورنای در بخشی جدا از کتاب «عصبیت و رشد آدمی» به راهبرد و روش دفاعی مهرطلبی پرداخته است. از دیدگاه او فردی که از این روش دفاعی استفاده می‌کند همیشه احساس قصور و عجز می‌کند ولی فکر می‌کند دیگران او را مقصر و حقیر می‌دانند. هر نوع احساس بزرگی و افتخار را در خود مخفی کرده و در نتیجه میل به برتری و تسلط را در خود سرکوب می‌کند. فقط هنگام روانکاوی تظاهر به مهرورزی و رأفت کمرنگ می‌شود و ماسک مهرطلبی کنار می‌رود. آنگاه تمایلات خصمانه و برتری‌طلبانه نهفته در این فرد نمایان می‌شود.

هورنای باورها و رفتارهایی را در این افراد برجسته می‌داند که به اختصار به آنها اشاره می‌کنیم:

لذت نبردن از موفقیت

ممکن است هر نوعی موفقیتی او را دچار تشویش و اضطراب کند تا حدی که سعی کند تعمداً شکست بخورد تا با اضطراب مواجه نشود. سعی می‌کند موفقیتش را مربوط به شانس یا اتفاقی می‌داند و دوست ندارد رفتار متشخصانه‌ای داشته باشد.

عدم احساس محاسن خود

فرد ممکن است تشخیص دهد که محاسنی دارد اما مستقیماً درباره آنها صحبت نمی‌کند مثلاً می‌گوید: «من خیلی بخشنده نیستم این لطف دوستان است». «معلمم می‌گوید من باهوشم اما درست نیست.»

اجتناب از هر چه رنگ و بوی خودخواهی دارد

برای مثال برای خودش پول خرج نمی‌کند، تلاش زیادی می‌کند برای دیگری کار پیدا کند. لباس خوب نمی‌پوشد مگر برای دیگران. در واقع به نفع خودش کمتر کاری انجام می‌دهد ولی برای دیگران حاضر به خدمت است. در واقع بایدهایی از قبیل تا می‌توانی به دیگران کمک کن، به فکر دیگران باش و عشق و فداکاری مبذول بدار را خود ایده‌آلی‌اش به او تحمیل می‌کند.

تبدیل حالات مهرطلبانه ناشی از ضعف به صفات ممتاز

این کار را «خود ایده‌آلی» انجام می‌دهد. مثلاً احتیاج به گذشت، تسلیم و بی‌دفاعی را به خیرخواهی، سخاوت و رأفت و دلسوزی برای دیگران تبدیل می‌کند. این ارزش‌ها اساس و پایه توقعات عصبی و حیاتی او می‌شوند و سعی می‌کند آنها را مبالغه‌آمیز کند. در نتیجه در غم و شادی دوستانش بی‌آنکه بخواهند زیادی شرکت می‌کند، کمک‌های بدون درخواست به دیگران می‌کند که ممکن است به ضررشان هم باشد تا بده-بستانی ایجاد شود و در پی آن از دیگران توقع پاداش و کمک داشته باشد.

به طور کلی می‌توان گفت که زندگی به تنهایی برای چنین فردی قابل‌تحمل نیست و توقع دارد دیگران به وجودش احتیاج پیدا کنند، او را فردی مفید بدانند، از او درخواست کمک کنند و در پی آن از دیگران هم انتظار کمک‌هایی مثل پول قرض دادن و غیره دارد. همه این احتیاجات ناشی از احتیاج به عشق و محبت است که راه حل اصلی حل مشکلات فردی است که به مهرطلبی پناه می‌برد.

نظر هریت بریکز درباره مهرطلبی

حقیقت این است که «شاد کردن دیگران» (people pleasing) یا مهرطلبی نام دلنشینی است برای مشکل روانی بسیار جدی. این بیماری نوعی الگوی رفتاری اجباری و حتی اعتیادآور است. فرد مهرطلب تحت کنترل نیاز به خشنود کردن مردم و معتاد به تأیید آنهاست. در همین حین نیز احساس می‌کند که اوضاع به علت فشارها و تقاضاهایی که همین نیازها ایجاد کرده‌اند از کنترل خارج شده است.

بریکز معتقد است مشکل اینجاست که وقتی برای نیازهای واقعی و ادراک شده دیگران سراپا گوش هستیم صدای درون خود را نمی‌شنویم. این صدا سعی دارد جلوی زیاده‌روی ما را بگیرد تا خلاف علاقه خود کاری نکنیم. کسانی که به این مشکل دچار هستند عزت‌نفسشان تماماً به این بستگی دارد که چقدر در خدمت دیگران هستند و چقدر در شاد کردن آنها موفق خواهند بود. برآورده کردن نیازهای دیگران فرمول جادویی می‌شود برای احساس محبت و ارزشمندی و سپری می‌شود دربرابر طرد و عدم پذیرش. اما این فرمول در واقعیت کاربرد چندانی ندارد.

مهرطلب برایش بسیار مهم است که مهربان باشد و دیگران هم او را مهربان بدانند. هویتشان تنها از این تصویر مهربان بودن سرچشمه می‌گیرد. اگرچه ممکن است فکر کنند مهربان بودن از آنها در موقعیت‌های ناخوشایند مرتبط با دوست و آشنا محافظت می‌کند اما بهایی که در واقعیت می‌پردازند بسیار گزاف است.

در مرکز این به ظاهر مهربانی ترس عمیقی از احساسات منفی وجود دارد. تمایل به خشنود کردن مردم تا حد زیادی به خاطر ترس‌های هیجانی است: ترس از ردشدن، طرد شدن، تعارض یا مواجهه با دیگران، ترس از انتقاد، تنها ماندن و خشم. فرد باور دارد اگر مهربان باشد و به دیگران کمک کند، می‌تواند از بروز این هیجانات در خود و دیگران جلوگیری کند.

مهرطلب اعتقاد راسخ دارد که اگر همیشه به زعم خود مهربان باشد و به دیگران کمک کند از بروز این هیجانات در خود و دیگران جلوگیری می‌کند. این باور که نقش دفاعی دارد در دو جهت اثرگذار است. اول اینکه با محبت کردن جلوی هیجانات منفی را می‌گیرد که به سمت او نشانه رفته است – بدین معنی که تا وقتی فرد خوب است و سعی می‌کند دیگران را خشنود کند چرا کسی از دستش عصبانی شود، او را پس بزند یا از او انتقاد کند؟-  و در مرحله دوم وقتی بسیار درگیر مهربان بودن و خوب بودن باشد به خود اجازه نمی‌دهد که هیجانات منفی نسبت به دیگران را احساس و ابراز کند.

در نتیجه اگر به جای درک و فهم واقعیت هرچه بیشتر با تصویر مهربانی همانندسازی کند بیشتر مورد هجوم شک‌های آزاردهنده، ناایمنی‌ها و ترس‎‌های ماندگار خواهد بود.

بیماری شاد کردن مردم، در برابر تبادل این هیجانات منفی یک سد روانی ایجاد می‌کند. به این ترتیب همان روابطی را که افراد سعی دارند به سختی و با تلاش زیاد از آنها محافظت کنند از بین می‌برد. اگر نتوان هیجانات منفی را ابراز کرد روابط اصالت خود را از دست می‌دهند. در نتیجه به جای داشتن شخصیت انسانی چندبعدی دارای چند وجه خوشایند مثل آدمک مقوایی تک‌بعدی دیده خواهیم شد.

در هر رابطه‌ای اگر این به ظاهر مهربان بودن مانع شود که فرد احساساتی از قبیل ناخشنودی، خشم، نگرانی و نومیدی را به دیگران بگوید یا آنها را از زبان دیگری بشنود این رابطه شانس چندانی برای زنده ماندن ندارد. در واقع اجتناب از تعارض نشانه رابطه ناکارآمد است.

تلاش وسواس‌گونه برای برآوردن نیازهای دیگران فرد را در معرض استرس ناتوان‌کننده و خستگی شدید قرار می‌دهد و ممکن است برای تسلی خود به سوءمصرف مواد، الکل و پرخوری روی بیاورد. در نتیجه رد پای شاد کردن بی‌رویه مردم را می‌توان در سندرم خستگی مزمن، اعتیاد و اختلالات خوردوخوراک مشاهده کرد.

از نظر دکتر بریکز اگر چرخه شاد کردن مردم یا همان مهرطلبی بسیار تکرار شود احساس بی‌کفایتی، گناه و شکست در فرد انباشته می‌شود. در طول زمان احساس خشم و نفرت سرکوب شده بسیار خطرناک خواهد شد و ممکن است روابط مطلوب فرد را تضعیف یا نابود کند. دکتر بریکز صحبت‌های یکی از مراجعانش را در این باره بیان می‌کند:«پس از این همه لطفی که به دیگران کردم هیچ کس هوای من را ندارد. من نسبت به دیگران خیلی مهربان بودم و آنها فقط مرا نادیده می‌گیرند.»

آیا مهرطلبی درمان می‌شود؟

در واقع امیالی در ناخودآگاه ما را به مسیرهای مهرطلبانه وا می‌دارند. شما الآن با مفهوم مهرطلبی آشنا هستید و ممکن است رفتارهای مهرطلبانه‌ای را در خودتان تشخیص داده باشید، این خیلی کمک کننده است اما درمان کننده نیست؛ برای درمان لازم است قدم به قدم از امیال ناخودآگاهی که در این فرآیند دخیل‌اند، به کمک درمانگر و در یک فضای درمانی مناسب، پرده برداریم. اگر مایلید جلسات روانکاوی یا روان‌درمانی تحلیلی خود را شروع کنید، می‌توانید به واتساپ کلینیک تجربه زندگی (989021110865) پیام دهید.

سخن پایانی

محبت و مهربانی ظرفیتی است که انسان می‌تواند با رشد ابعاد شخصیت و معطوف کردن توجه خود به این مهم طی تجربیاتی که در زندگی دارد در خود پرورش دهد. بی‌شک بدون اینکه بدانیم عشق‌ورزی و محبت چه تعریفی خاصی دارد نمی‌توانیم رفتارهایی که صرفاً برای جلب حمایت و توجه دیگران بروز می‌دهیم را مهربانی بنامیم.

اگر فردی بخواهد همیشه خوب و خوشایند دیگران باشد، هر درخواست کمکی را بی ‌چون‌وچرا بپذیرد و حتی وقتی کمک به دیگران باعث رنجش و آزار او می‎‌شود باز هم آن را انجام ‌دهد، فقط در پی جلب توجه و حمایت دیگران است و در نهایت با انباشت احساسات منفی از قبیل خشم، نگرانی و ناامیدی در خود مواجه خواهد شد که تأثیر بسیار مخربی بر روابط بین‌فردی و زندگی شخصی‌اش دارد.

نوشته

پریسا پیشدادیان

اشتراک گذاری

مطالب مشابه

این مقاله تأملی در باب ظرفیت و مشکلات برقراری و حفظ روابط عاشقانه و پرشور است و بر اساس نتایج سال‌ها کار تحلیلی با مراجعان مختلف نوشته شده است.

نوشته

این جستار با استفاده از پارادایمی روانکاوانه سعی بر روشن‌کردن رفتارها و تعاملات راس و ریچل در سریال «دوستان» و همچنین نحوه‌ی علاقه‌مند شدن آنها به یکدیگر را دارد.
از نظر زیگموند فروید، عشق صرفاً پیوند رمانتیک دو روح نیست، بلکه نمایشی پیچیده از نیروهای روانی است که ریشه در عمیق‌ترین خواسته‌ها و ترس‌های ما دارند.

نوشته

نظرات

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر