بزرگداشت فردوسی و مقدمه‌ای بر شاهنامه

نوشته

در این مطلب از مجله تجربه زندگی، به مقدمه‌ای از شاهنامه و آشنایی با فردوسی می‌پردازیم.

فهرست مطالب

ابوالقاسم فردوسی متولد ۳۲۹ هجری شمسی بود. تولد او همزمان با مرگ جناب ابو عبدالله رودکی است. بعد از مرگ رودکی، خیال‌ها تصور می‌کردند که بعد از او دیگر شعر فارسی تمام شد و بعد پدر، فرزند دیگری نخواهد آمد. اما گویا فردوسی، قلم و دوات جناب رودکی را در دست می‌گیرد و زبان و مردم ایران را دوباره در شور و هیجان می‌برد.

فردوسی مردی دهقان زاده بود که با ارث مال و زمینی که از پدر داشت، زندگی می‌کرد. او با زنی آشنا می‌شود که به گفته‌ی تاریخ و خود او، عاشق زن بود و عاشقانه همدیگه را می‌خواستند. زنی صبور که گاهی در بی‌خوابی شبانه برای او کتاب می‌خواند و او غرق در لذت می‌شد. البته در تاریخ نامی از این زن برده نشده ولی همینکه در آن زمان زن ایشان سواد خواندن و نوشتن داشته، بسی مایه‌ی تعجب بوده است.

فردوسی چطور شاهنامه را سرود؟

فردوسی در عیش و نوش‌های شبانگاهی برای خود شعر می‌گفت. او به شعر و شاعری علاقه‌‌ی زیادی داشت. این علاقه بیشتر به ایران باستان و پهلوانان آن معطوف بود؛ از این رو اولین شعرش، «بیژن و منیژه» را سرود .

او همچنان غرق در لذت پهلوانان نامور باستان بود. از این رو، فردوسی با کتاب نثر شاهنامه، نوشته‌ی ابومنصور محمد بن احمد توسی معروف به دقیقی، آشنا می‌شود. دقیقی با دربار شاهان سامانی در ارتباط بود و به تشویق نوح دوم سامانی، به نظم درآوردن شاهنامه ابومنصوری را آغاز کرد ولی نتوانست آن را کامل کند و به قتل رسید.

فردوسی با خواندن شاهنامه محض در حماسه‌های ایران و مردم باستان می‌شود. او وقتی میفهمد که دقیقی نتوانسته شاهنامه را کامل کند و جوان مرگ شده است، این اشعار را به نظم در می‌آورد؛ هزار بیت از اشعار دقیق را در شاهنامه جا می‌دهد تا مراقب باشد که این اشعار از بین نرود. فردوسی در اول دیباچه از جناب دقیقی، زندگی کوتاه او را که در نهایت به وسیله‌ی غلامی کشته شد، بیان می‌کند.

چرا شاهنامه تا این اندازه مهم شمرده می‌شود؟

کتاب شاهنامه یک کتاب معمولی نیست؛ شاهنامه پلی است بیان ایران الان با ایران باستان. چنان که وقتی مردم بخواهند پادشاه‌ای که مرز قدرت و جلال را دارد مثال بزنند، نام جمشید را می‌برند.

برای مظهر خردمندی و آهستگی نام فریدون را می‌برند، از سواری چالاک و تیزروی نام سام نریمان، از قدرت جسمانی شگرفت و پهلوانی نام رستم دستان و برای جوانی از مظهر جرئت و مشهوری نام اسفندیار است که آورده می‌شود.

بزرگداشت فردوسی

یا حتی جشن‌های باستانی ما و اگر در شاهنامه بیان نمی‌شد، شاید هیچگاه اسمی از آنان را نمی‌شنیدیم؛

جشن‌ نوروز، جشن تیرگان، جشن مهرگان، جشن بهمنجنه، جشن سده از طوس تا غزنین و هریک با تشریفاتی ویژه و یادآور شاهان گذشته مثل جمشید و فریدون و هوشنگ و تهمورت.

شاهنامه نه تنها سفر در زمان گذشته، بلکه سفر در جای جای ایران و جهان بوده است.

می‌توان با شاهنامه در طوس سفر کرد و که از بدخویی و سرکشی‌های شاهان قدیم گفته است، یا کلات در آن سوی دشت طوس که صحنه های از دالاوران عهد میان، یا دورتر از ایران و به طخارستان شهر سمنگان سفر کرد تا قصه‌ی رستم و سهراب به یاد آید.

یا دورتر از دورتر، در بخارا در ایام تختگاه امیر خراسان، به یاد قصه‌ی سیاوش و آنچه در نواحی «گریستن مغان» خوانده می‌شود یا زابل و سیستان که یاد آور قصه‌ی زال  و رستم بود.

در شهر قزنین‌ در حاشیه کویر آثار از آخور رخش رستم (اسب رستم) در دروان کر و فر این پهلوان سرگزی نشان داد.

جناب کزازی در مصاحبه‌ای می‌فرماید:« اگر شاهنامه فردوسی نبود، زبان ایران و ملیت ایران نبود.»

شاهنامه فقط یک اثر و کلمات نیست.  شاهنامه فرهنگ یک ملت است هنوز که هنوز است این کتاب در تمام کشورهای دنیا به نام ایران و ایرانی خوانده می‌شود و از نظر اعتبار جهانی، در کنار ایلیاد در یونان قرار داد.

می‌شود از شاهنامه هزاران پی‌رنگ الگو و کهن الگو در آورد. فردوسی دو بار شاهنامه را ویرایش کرده که به کل، سی سال به طول انجامیده است. در واقع او عمر و جوانی خویش را صرف نوشتار این کتاب کرد.

از حالات او می‌گویند:« وقتی او مشغول نوشتن شاهنامه بود تا آخرین روزهای نوشتن این کتاب، خنده روی و سرخ روی و گشاده روی بود ولی وقتی این کتاب تمام شد، حسرت می‌خورد و از خاطرات آن زمان که مشغول نوشتن و ویرایش این کتاب بوده می‌گفته است.»

سخن پایانی

امروز 25 اردیبهشت، بزرگداشت این مرد بزرگ است. بیاییم حتی شده روزی یک کلمه یا هفته‌ای یک خط بخوانیم تا با فرهنگ ایران باستان بیشتر آشنا شویم.

 

منبع

«نامور نامه‌ی عبدالحسین زرین کوب و پیشگفتار کتاب شاهنامه خالقی مطلق.»

نوشته

ابوالفضل گلستانی

اشتراک گذاری

در باب

مطالب مشابه

این مقاله تأملی در باب ظرفیت و مشکلات برقراری و حفظ روابط عاشقانه و پرشور است و بر اساس نتایج سال‌ها کار تحلیلی با مراجعان مختلف نوشته شده است.

نوشته

این جستار با استفاده از پارادایمی روانکاوانه سعی بر روشن‌کردن رفتارها و تعاملات راس و ریچل در سریال «دوستان» و همچنین نحوه‌ی علاقه‌مند شدن آنها به یکدیگر را دارد.
از نظر زیگموند فروید، عشق صرفاً پیوند رمانتیک دو روح نیست، بلکه نمایشی پیچیده از نیروهای روانی است که ریشه در عمیق‌ترین خواسته‌ها و ترس‌های ما دارند.

نوشته

نظرات

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر