مقدمه
اگر در یک دورهی خوب کسبوکار شرکت کنیم، مهارتهای فراوانی را خواهیم آموخت:
مثلاً چگونه یک ترازنامه را بررسی کنیم، چگونه راهبردهای رقبا را تحلیل کنیم، هنگام بستن قراردادها چگونه مذاکره کنیم و چگونه از پس چالشهای بازار و مسائل فروش برآییم.
اما وقتی سرانجام وارد کار میشویم، چه بسا با چالشهای دیگری روبهرو شویم که چندان انتظارشان را نداشتهایم:
همکار میز کناری حسابی با شما گرم میگیرد ولی در باطن عقاید مسمومی دارد،
مدیری که روان ما را دستکاری میکند،
همکار طبقهبالایی که به همه برچسب میزند و غیره.

هر کدام از این مسائل میتوانند روی روان ما تأثیر متفاوتی بگذارند اما در این جستار به طور مشخص میخواهیم به ارتباط سلامت روان و برچسب زدنهای همکارانمان بپردازیم.
محل کار، جهانی کوچک و البته اجتماعی است که منعکسکنندهی دیدگاههای اجتماعی است. برچسبزنی پدیدهای رندانه از سوی همکارانمان است که بر افراد مبتلا به مشکلات روانی تأثیر میگذارد و میتواند بر بهرهوری کارکنان نیز تأثیر منفی بگذارد. این جستار موضوع برچسبزنی در محل کار و سلامت روان را از طریق یک پارادایم روانکاوانه بررسی میکند و منشاء، پیامدها و راه حلهای بالقوهی آن را بررسی میکند.

چرا برچسب میزنیم؟
روانکاوی دیدگاه منحصربهفردی دربارهی برچسبزنی دارد. روانکاوی معتقد است که تعارضها، امیال و احساسات ناهشیار بر افکار و رفتارهای ما تأثیر میگذارند. چند مفهوم روانکاوانه میتواند زیربنای این موضوع را روشن کند:
-
ناهشیار:
بیشتر وقتها برچسبزنی ناشی از ترسهای ناهشیار است که باعث میشود افراد از کسانی که آنها را متفاوت یا تهدیدکننده میدانند فاصله بگیرند. کارمندانی که مشکلات سلامت روان دارند ممکن است ناپایدار، ضعیف یا غیرقابل پیشبینی به نظر بیایند که باعث میشود همکاران فاصلهی عاطفیشان را با آنها حفظ کنند تا از خود در برابر خطرهای احتمالی محافظت کنند. این فاصلهگیری را با برچسبزنی پیش میبریم.

-
فرافکنی:
همکاران و مدیران ممکن است ناامنیها و اضطرابهایشان را به کارکنانی که درگیر چالشهای روانیاند، فرافکنی کنند و آنها را برای انجام وظایف شغلیشان ناکافی یا نامناسب بدانند. این فرافکنی میتواند به برچسبزنی دامن بزند و محیط کاری ناامنی برای افراد آسیبدیده ایجاد کند. در واقع فرد چیزی را که در خود دارد به دیگری نسبت میدهد.

-
مکانیسمهای دفاعی:
ممکن است برای مقابله با اضطرابِ مسائل مربوط به سلامت روان به مکانیسمهای دفاعی مانند انکار، سرکوب یا به حداقل رساندن تنش متوسل شویم که میتواند به صورت برچسبزنی به همکارانمان یا کنار گذاشتن آنها به نحوی «اغراقآمیز» ظاهر شود.

پیامدهای برچسبزنی در محل کار
برچسبزنی در محل کار میتواند پیامدهای منفی متعددی برای کارکنان و سازمانها داشته باشد:
-
عزت نفس و خودکارآمدی پایین:
کارکنانی که با برچسبی از همکارانشان مواجه میشوند، ممکن است برداشتهای منفی همکارانشان را درونی کنند و منجر به احساس بیکفایتی، عزت نفس پایین و کاهش اعتماد به تواناییهایشان شود.
-
کاهش بهرهوری:
تأثیر روانی برچسبزنی میتواند مانع از بروز بهترین عملکرد در افراد و منجر به کاهش بهرهوری و کاهش رضایت شغلی شود.
-
بیمیلی به درخواست کمک:
کارکنان ممکن است از ترس قضاوت و عواقب احتمالی، چالشهای سلامت روانشان را فاش نکنند یا در صورت نیاز به دنبال کمک نباشند که باعث تشدید مشکلات بهداشت روانی آنها میشود.
کاهش برچسبزنی در محیط کار
سازمانها میتوانند برای کاهش تأثیر این موضوع در محیط کار استراتژیهای زیر را اجرا کنند:
-
آموزش و آگاهی:
ارائهی اطلاعات دقیق دربارهی چالشهای بهداشت روانی به کارکنان میتواند به رفع باورهای غلط کمک کند و همدلی و تفاهم را در بین همکاران تقویت کند.
-
سیاستها و شیوههای فراگیر:
توسعه و اجرای سیاستهای فراگیر که از حقوق کارکنان حمایت میکند و محیط کاری حمایتی را ارتقا میدهد، میتواند کارکنان را به کمکخواستن و کاهش ترس از تبعیض تشویق کند.
-
حمایت رهبران سازمان:
رهبران نقش تعیینکنندهای در شکل دادن به فرهنگ سازمانی دارند.آنها میتوانند با روشنگری دربارهی سلامت روان و پشتیبانی از ابتکارهایی برای حمایت از کارکنان، به ایجاد فرهنگی پذیرنده و همدلانه در محیط کار کمک کنند.
-
تراپی شخصی افراد:
افرادی که در حال درمان شخصیاند، بهخصوص تراپی روانکاونه، با پیدایش نوعی نگاه و جهانبینی روانکاوانه متوجه پیچیدگی روانشان میشوند، روانی که بهسادگی قابل تبیین نیست. اساساً روانکاوی نوعی نگاه خنثی و بیطرفانه برای انسان ایجاد میکند.
نتیجهگیری
برچسبزنی پیرامون سلامت روان در محیط کار موضوعی پیچیده است که ریشه در سوگیریهای ناهشیار و مکانیسمهای دفاعی دارد. با بهکارگیری دیدگاه روانکاوانه میتوانیم عوامل زمینهای مؤثر در روان را بهتر درک کنیم و استراتژیهایی را برای ایجاد محیطی فراگیرتر و حمایتکننده برای همهی کارکنان توسعه دهیم. در نهایت، پرداختن به انگ زدن در محل کار نهتنها یک الزام اخلاقی، بلکه یک الزام عملی است، زیرا همکاری با کارکنانی سالمتر و شادتر به سازمانی سازندهتر و موفقتر منجر میشود.
اگر شما هم در محیط کار خود دچار مشکل شدهاید و نیاز به کمک دارید، همین حالا فرم درخواست تراپی را پر کنید.
منبع
Freud, S. (1911). The Handling of Dream-Interpretation in Psycho-Analysis
Winnicott, D. W. (1958). Collected Papers: Through Paediatrics to Psycho-Analysis