مقدمه
ژاک لکان[1] روانکاو برجستهی فرانسوی، جنبشی را رهبری کرد که به «بازگشت به فروید»[2] معروف است. این جنبش در پرتوی تحولات معاصر در زبانشناسی، فلسفه و روانکاوی، به دنبال بازنگری و تفسیر مجدد آثار اصلی زیگموند فروید بود. لکان استدلال میکرد که ایدههای فروید در طول زمان بیش از حد سادهسازی و دچار سوء تعبیر شده است و تمرکز مجدد بر زبان و ناهشیار برای درک روان انسان ضروری است.
نقش زبان در روانکاوی لکانی
از نظر لکان زبان بسیار فراتر از وسیلهای برای انتقال اطلاعات است. لکان با کمک کشفیات زبانشناس معروف، فردینان دو سوسور[3] و بر پایهی اصول ساختارگرایان،[4] بهخوبی نشان داده بود که ناهشیار ساختاری مثل زبان دارد و منعکسکنندهی سیستمی است که زبان دارای آن است. لکان فکر میکرد ایدههای فروید دربارهی لغزشهای زبانی، شوخیها و تأویل رویا، همگی بر عاملیت زبان در ساختار سوژه تأکید میکنند.
برای مثال، رویا به آن شیوهای که فروید دربارهاش صحبت کرد در واقع به صحنه گماردن تعبیرات زبان است و ساختار آن از ساختار زبان پیروی میکند، از نظر لکان محتویات یک رویا مجموعهای از لغات و کلمات استعاری است که به تصویر درآمده و فقط از طریق روانکاوی میتوان به کشف این هزارتوی رویا دست یافت. او معتقد بود که تجربیات و درک ما از جهان از طریق زبان فیلتر میشود و خود زبان در شکلگیری خواستهها و امیال ناهشیار ما نقش دارد. این تمرکز بر زبان، لکان را بر آن داشت تا مفاهیم فرویدی مانند عقدهی ادیپ و تأویل رویا را با رویکردی زبانی بازتفسیر کند.
هرچند روانکاوانی همچون آندره گرین[5] با این ایدهی لکان مبنی بر تشابه ساختاری میان زبان و ناهشیار مخالفت کرده و معتقدند که در هیچ بخشی از نظریات فروید به چنین مفهومی اشاره نشده است و شعار بازگشت به فرویدِ لکان صرفاً حربهای برای جلب توجه به سمت خود لکان بوده است.
ژاک لکان از شیوه و روش سایر رویکردهای روانکاوی مانند نظریهی روابط ابژه یا روانشناسی ایگو که زبان را کماهمیت جلوه میدهند و بر ارتباطات غیرکلامی تحلیلشونده (زبان بدن و…) تأکید میکنند، انتقاد میکند. لکان در نقد سبک درمانِ این رویکردها سه دلیل مطرح کرد:
- تمام ارتباطات انسانی در یک ساخت زبانی حک شدهاند، حتی زبان بدن که از ظاهرِ این اصطلاح پیداست که شکلی از زبان با همان ویژگیهای ساختاری است.
- کل هدف درمان روانکاوانه این است که محتویات سرکوبشدهی ناهشیار (به جای هر ابزار و روش دیگر) به صورت کلام و در گفتار بیان شوند. درواقع قاعدهی اساسی درمان روانکاوی بر زبان استوار است.
- و در نهایت، گفتار تنها ابزاری است که تحلیلگر در اختیار دارد. بنابراین هر تحلیلگری که اهمیت زبان و گفتار را درک نمیکند، روانکاوی را نیز درک نکرده است.
بازگشت لکان به فروید در سمینارهایش
لکان در ادارهی جلسات درمان قوانین منعطفی داشت، مثلاً مدت زمان جلسات را بر اساس محتوای سخن مراجعان بیش از 45 دقیقه لحاظ میکرد، یا تعداد جلساتش در هفته بیشتر از تعداد مصوب انجمن بین المللی روانکاوی (در آمریکا) بود. قوانین منعطف لکان و همچنین اصول حاکم بر جامعهی روانکاوان پاریس باعث شد در سال 1953 اولین گسستگی در جامعهی روانکاوان فرانسه شکل بگیرد.
لکان پس از این تاریخ تا زمان مرگش با شعار «بازگشت به فروید» در سمینارهای هفتگی به ارائهی نظریات روانکاوی خود پرداخت. او در این سمینارها در راستای رد و ابطال اصول درمانی روانشناسی ایگو بسیار تلاش کرد زیرا معتقد بود که روانشناسی ایگو مقدمات انحراف از فروید را فراهم کرده است.
لکان در یکی از سمینارها با عنوان The Freudian Thing از مخاطبانش خواست تا برای درک پیچیدگی و عمق ایدههای فروید، متون اصلی فروید را بازبینی کنند. لکان استدلال میکرد که بسیاری از تحلیلگران ارتباطشان را با روحیهی نوآورانهی فروید از دست دادهاند و به دنبال بازیابی ماهیت پیشگامانهی کار او بود.
سهم کلیدی بازگشت لکان به فروید
بازگشت لکان به فروید در راستای احیای حوزهی روانکاوی کلاسیک بود. او چندین مفهوم کلیدی را معرفی کرد که در نظریه و تکنیکهای روانکاوی معاصر به بخش قابل توجه و قابل استنادی تبدیل شدهاند، از جمله:
-
مرحلهی آینهای:
آزمایش آینه اولین بار در سال 1931 توسط هانری والون[6] مطرح شد اما لکان این کشف را منصوب به بالدوین[7] میداند. با این آزمایش ویژه میتوان نوزاد انسان را از نزدیکترین خویشاوند حیوانیاش یعنی شامپانزه، بازشناخت. به این ترتیب که نوزاد ششماههی انسان مجذوب بازتاب تصویر خودش در آینه میشود و با اشتیاق، تصویری که در آینه میبیند را خودش فرض میکند، در حالی که شامپانزهی همسن او بهسرعت متوجه میشود که تصویر خیالی است و دیگر علاقهای به آن نشان نمیدهد.
مفهوم لکان از مرحلهی آینهای، نقش خودانگاره و خودشیفتگی (نارسیسیسم) را در شکلگیری هویت برجسته میکند. او استدلال کرد که نوزادان از طریق انعکاسشان در آینه، احساس خود را ایجاد میکنند، اما این تصویر همیشه تشخیصی نادرست است زیرا تجربهی زیستهی کودک را نشان نمیدهد. همچنین لکان معتقد است ایگو وقتی شکل میگیرد که انسان خود را از تصویر توی آینه تمیز میدهد و مجذوب آن میشود. البته تصویر این آینه میتواند تصویری باشد که مراقب اولیهی کودک به او نشان میدهد.
نظریهی مرحلهی آینهای مقدمات لازم را برای لکان فراهم کرد تا بعدها نظریهی دیگر خود را دربارهی دستگاه روان کامل کند و به کشف سه وجه اساسیِ ذات روان انسان، یعنی ساحت نمادین، خیالی و واقعی برسد.
-
ساحت نمادین، خیالی و واقعی:
لکان سه نظمِ به هم مرتبط را پیشنهاد کرد که درک ما از جهان و جایگاه ما را در آن شکل میدهد:
- امر نمادین (زبان و ساختارهای اجتماعی)
- امر خیالی (خودانگاره و روابط بین فردی)
- امر واقع (آن چیزی که از نمادسازی فرار میکند)
لکان ایدهی امر نمادین را از انسانشناس فرانسوی، کلود لویاستروس[8] وام گرفته است که معتقد بود هر فرهنگی را میتوان مجموعهای از ساختارهایی نمادین مثل هنجارهای حاکم، زبان و هنر دانست. امر نمادین شامل تمام مواردی است که معمولاً واقعیت مینامیم؛ از زبان و فرهنگ گرفته تا قانون و تمام ساختارهای اجتماعی. پیدایش امر نمادین یکی از پارامترهای اساسی گذر انسان از طبیعت به فرهنگ بوده است.
تشکیل امر خیالی منوط به دسترسی سوژه به تصویر و نقش حاصل از بدن خود است و همانطور که اشاره شد، بازشناختن این تصویر طی مرحلهی آینه رخ میدهد. ژاک لکان ساحت خیالی را ساحت گریزان از حقیقت میداند. او در عین تأکید بر رابطهی میان ساحت خیالی و نمادین، همواره آنها را در مقابل همدیگر قرار میدهد تا نشان دهد که اصرار بر روی این ساحت چیزی جز گمگشتگی از ذات انسان نیست. این دلیل اصلی مخالفت لکان با روانکاوان آمریکایی حوزهی روانشناسی ایگو[9] بود. به نظر او تأکید بر ایگو با کشفیات فروید دربارهی ضمیر ناهشیار تناقض دارد. از نظر لکان صرف مطالعهی امر خیالی چیزی جز دورافتادگی از روانکاوی فروید نیست. ارائهی مرحلهی آینهای از سوی لکان کنشی بود تا ایگو را از حکمرانی بر دنیای روانکاویِ پس از فروید برکنار کند.
و در نهایت، امر واقع حالتی از طبیعت است که با ورودمان به دنیای زبان برای همیشه از آن جدا شدهایم. حالتی که در آن چیزی جز ارضای نیاز وجود ندارد. یک نوزاد نیازهایی دارد و به دنبال ارضای آن نیازهاست و در عین حال هرگونه جدایی بین او و دنیای بیرون برایش بیمعنی است. به عبارت دیگر، امر واقع همان جهان است پیش از آنکه زبان تکهتکهاش کند؛ یعنی امر واقع چیزی است که تن به نمادین شدن نمیدهد، حالا چرا اسمش امر واقع است؟ لکان میداند!
-
نام پدر:
بر اساس تصور فروید از عقدهی ادیپ، لکان مفهوم نام پدر را برای توصیف کارکرد نمادین پدر در رشد روانی کودک معرفی کرد. این عملکرد به کودک کمک میکند تا از دوتاییِ مادر ــ کودک به دنیای گستردهتر هنجارهای اجتماعی و زبان منتقل شود.
میراث لکان از بازگشت به فروید
اشاره شد که لکان برای اصلاح نظریات رواشناسان ایگومحور خواست تا شعار بازگشت به فروید را رهبری کند؛ هم به معنای توجه به متون اصلی فروید و هم بازگشت به اصل کار فروید که معتقد بود به آن خیانت شده است. هرچند لکان خیلی به این شعار پایبند نیست و مثل پسافرویدیها موضوعات بهخصوصی را از فروید انتخاب میکند و توسعه میدهد و بخشهایی را نادیده میگیرد. به عبارتی، خوانش لکان از فروید به قدری بدیع و پیچیده است که اگر خود فروید نیز از گور برخیزد ممکن است آن را رد کند!
در واقع ژاک لکان تلاش کرد با استفاده از روش دیالکتیکی هگل[10] و زبانشناسی فردیناند دو سوسور، آرای فروید را طوری بازگویی کند که روانکاوی بتواند در ابعاد مختلف زندگی بشر رخنه کند. او تلاش میکرد روانکاوی را با سیاست، فلسفه، ادبیات، علم و مذهب درآمیزد.
البته درنهایت، بازگشت لکان به فروید تأثیری ماندگار بر حوزهی روانکاوی داشت. تأکید او بر زبان و تفسیر آن، بحثهای جدیدی را برانگیخت و به درک عمیقتر ناهشیار کمک کرد. در حالی که برخی روانکاوان آثار لکان را بیش از حد انتزاعی یا غیرقابل نفوذ میدانند، ایدههای او همچنان در شکلگیری روانکاوی معاصر و الهام بخشیدن به نسلهای جدید روانکاوان و محققان نقشی مؤثر دارند.
نتیجه
بازگشت به فروید که توسط ژاک لکان حمایت شد، با تأکید بر نقش زبان در شکل دادن به ذهنیت و بررسی مجدد ایدههای بنیادی فروید، بستر و زمینهی روانکاوی را تقویت کرد. بینش او دربارهی ناهشیار، خودانگاره و نقش پدر، تأثیری ماندگار بر نظریه و عمل روانکاوانه داشته است و نشان داد وقتی با روحیهی انتقادی و نوآورانه به کار فروید پرداخته شود، میتوان ارتباطی پایدار با آن برقرار کرد.
از سویی بازگشت به فروید، شعار مرکز تجربه زندگی است. از آنجا که نظریات مختلفی در دوران پسافرویدی مطرح شد و در جامعهی امروزی نیز شاهد این هستیم که هر روزه بر تعداد روانشناسان زرد و روانکاونماها افزوده میشود، مرکز تجربه زندگی رسالت خود میداند که با صلای بازگشت به آموزههای فروید، شکاف موجود را تاحدی بتواند نمایان ساخته و در جهت بهبود حیطهی سلامت روان و تراپی حرکت کند.
منابع:
- Frued Return to Lacan (Anna Kornbulb ,C2,1998)
- Return to Lacan (Samul Weber, 1978)
- Ecrits (Jacques Lacan, 1966, p.82,166)
- On mirror stage (zincht pedi, 2010)
- Jacques Lacan’s Return to Freud (Philippe Julien, NYU Press, 1994)
- The Lacanian Subject: Between Language and Jouissance (Bruce Fink Princeton University Press, 1995)
- Lacan and the Political (Yannis Stavrakakis Routledge, 1999)
- The Cambridge Companion to Lacan” edited (Jean-Michel Rabaté Cambridge University Press, 2003)
- Lacan: The Unconscious Reinvented (Colette Soler Karnac Books, 2014)
[1]. Jacques Lacan
[2].Return to Freud
[3].ferdinande de Saussure
[4].Structuralism
[5]. André Green
[6]. Henri Wallon
[7]. Baldween
[8]. Cluade Levi Strauss
[9]. Ego psychology
[10]. Hegel Dialectic