زندگی‌نامه هاینز کوهات (1981-1913)

نوشته

در این مطلب به زندگی‌نامه‌ای دقیق از هاینز کوهات، روانشناس پسا‌فرویدی و مبدع اولین جنبش معتبر آمریکایی در روانکاوی با نام روانشناسیِ خود (Self-Psychology)، می‌پردازیم.

فهرست مطالب

 

زندگی‌نامه هاینز کوهات

هاینز کوهات (Heinz Kohut) (1913-1981) در یک خانواده‌ی سطح بالای یهودی در شهر وین اتریش متولد و بزرگ شد. پدرش که یک پیانیست حرفه‌ای بود، پس از چهار سال خدمت در جنگ جهانی اول، به تجارت کاغذ روی آورد. مادرش، الس کوهات (Else Kohut) ، زنی مصمم و ثابت قدم بود و نقشی اساسی در زندگی تنها پسرش، هاینز، داشت. الس پسرش را چهار سال از مدرسه دور نگه داشت و برای او معلم خصوصی گرفت؛ بعدا اما او را برای ادامه تحصیلات به مدرسه فرستاد. کوهات در 19 سالگی برای تحصیل در رشته پزشکی به دانشگاه وین رفت و در سال 1938 فارغ‌التحصیل شد.

 

 

در اوایل نوجوانیِ هاینز کوهات، مادرش به مدت حداقل دو سال مرد جوانی به نام ارنست موراتز (Ernest Morawetz) ، که احتمالا دانشجو بود، را به عنوان معلم خصوصی استخدام کرد تا عصر‌های تنهای کوهات را پر کرده و او را به اپرا و موزه‌های مختلف ببرد. کوهات بعد‌ها این رابطه را با نام تغییر یافته در زندگی نامه‌اش آورد و بخشی را به نام «دو تحلیلِ آقای زِد (Z)» (The Two Analyses of Mr. Z) به او اختصاص داد.

هاینز کوهات مردی هنر دوست با سلیقه‌ای بدیع در موسیقی بود. او درحالی بزرگ شد که هفته‌ای سه بار به اپرا می‌رفت و به خوبی با ترند‌های دنیای ادبیات و نقاشی آشنا بود. با اینکه علاقه‌ی خاصی به فروید نداشت، در سال 1937 تحت تحلیل والتر مارسیلز (Walter Marseilles) قرار گرفت؛ روانشناسی که در تست رورشاخ (Rorschach test) تبحر داشت. بعدا در همان سال تحت نظر دوست روانکاوِ فروید، آگوست آیشهورن (August Aichhorn) قرار گرفت. آن تحلیل‌ها به کوهات کمک کرد تا از پس اثرات اشغال اتریش توسط هیتلر و نازی‌ها در بهار سال 1398 بر‌آید.

هاینز کوهات که در خطر و بسیار وحشت‌زده بود برنامه ترک وین به مقصد انگستان را در اوایل سال 1939 چید؛ انگستان برای او خانه‌ای یکساله شد؛ به طوری که اوایل در کمپ مهاجران و بعدا در آپارتمان عمویش در لندن زندگی کرد. بعد از یک سال ویزای او برای آمریکا آمد و با 25 دلار در جیب‌هایش سوار بر اتوبوسی به مقصد شیکاگو شد، جایی که دوست کودکی‌اش زیگموند لواریه (Siegmund Levarie) ، قبل از او موقعیتی را در دانشگاه کسب کرده بود.

ورود هاینز کوهات به روانکاوی

در دهه 40 میلادی کوهات با ادامه تحصیل در رشته پزشکی، رزیدنت عصب‌شناسی و روانپزشکیِ دانشگاه شیکاگو شد. روی آوردن کوهات به روانکاوی به تدریج اتفاق افتاد. در اوایل دهه چهل، دوره سوپرویژن روانکاوی را توسط روث ایسلر (Ruth Eissler) شروع کرد و در سال 1946 برای آموزش بیشتر به موسسه روانکاوی شیکاگو (Chicago Institute for Psychoanalysis) رفت.

هاینز کوهات پس از اینکه در سال 1950 از موسسه روانکاوی فارغ‌التحصیل شد، فورا به هیئت استادان پیوست و در همین حین از دانشگاه پزشکی جدا شد. وی تا آخرین سال‌های عمرش به عنوان روانکاو بالینی مشغول به فعالیت بود. دو اتفاق مهم دیگر در این بازه زمانی افتاد که یکی از آن‌ها ازدواجش با الیزابت مایرز (Elizabeth Meyers) و دیگری تولد تنها فرزندش توماس آگوست (Thomas August) بود.

در دهه 50 هاینز کوهات به سرعت در جامعه‌ی روانکاوی شیکاگو شهرت یافت و به خلاق‌ترین چهره‌ی آنجا بدل شد. کوهات در آن سال‌ها مقالات زیادی در زمینه روانکاوی کاربردی، به ویژه روانشناسی موسیقی منتشر کرد ولی نقطه‌ی عطف این کار‌ها مقاله‌ای در زمینه‌ی همدلی (empathy) بود که ابتدا در سال 1956 ارائه و در سال 1959 منتشر شد. در آن مقاله هاینز کوهات اذعان داشت مهم‌ترین راه شناخت در روانکاوی، از طریق همدلی بوده که جانشینی برای درونی سازی (introspection) است. او هیچ گاه نسبت به این ایده‌اش تردید پیدا نکرد و همدلی الماس اصلی رویکردش، که روانشناسیِ خود (self-psychology) نام داشت، شد.

در سال‌های 1964 و 1965 میلادی هاینز کوهات به عنوان رئیس انجمن روانکاوی آمریکا (American Psychoanalytic Association) خدمت کرد و انجمن را به اوج درخشش رساند. ولی از اواسط دهه 1960 تا هنگام مرگش زمان خود را به نوشتن و تحقیق اختصاص داد.

مقالات و کتاب‌های هاینز کوهات

مهم‌ترین کتابش در سال 1971 منتشر شد که «تحلیلِ خود: تحلیلی سیستمی بر درمان اختلال شخصیت خودشیفته» (The Analysis of the Self: A Systematic Analysis of the Treatment of the Narcissistic Personality Disorders) نام داشت. این کتاب به علت گسترش و بسط نظریه فروید درباره نارسیسیسم تأثیر بسزایی بر رشته روانشناسی داشت.

همچنین کوهات مفهوم انتقال خود-شئِ آرمانی و آینه‌ای (self-object transferences of mirroring and idealization) را در آن معرفی کرد. نسخه دوم کتاب در سال 1977 منتشر شد که «تجدید نظر در خود» (The Restoration of the Self) نام داشت؛ در این کتاب تمرکز از روی نارسیسیسم برداشته و به سمت خود و تغییر و تحولاتش و مفهوم خودِ دوقطبی (bipolar self) ، ایده‌ای که زیاد دوام نیاورد، متمایل شد.

در سال 1978 دوجلد اول از مقالات کوهات، توسط پاول اورنستین (Paul Ornstein) ویرایش و با عنوان «در جست‌و‌جوی خود» (Search for the Self) منتشر شد. کوهات در کنار نوشته‌هایش گروهی از پیروانش را تشکیل داد که به سرعت منجر به جنبش‌های ملی و حتی بین‌المللی در حیطه روانشناسی شد. او بلندپروازی زیادی برای تغییر مسیر روانکاوی داشت.

نظریات هاینز کوهات

کوهات در بعضی از مسائل نظرات خاص و تا حدی انقلابی داشت برای مثال او در کتاب «تجدید نظر در خود» می‌گوید تا کنون در هیچ کدام از نوشته‌هایش درباره روانشناسی خود، از قصد، تعریفی از خود (self) ارائه نداده است و با توجه به اینکه می‌دانست عده‌ای او را به خاطر این غفلت نقد می‌کنند، اینگونه این از قلم افتادگی را توضیح می‌دهد:

«تحقیقات من از صفحات زیادی که با روانشناسی خود سر و کار دارند تشکیل شده است، با این حال هنوز تعریف محکمی از مفهوم خود ارائه نداده‌ام. من این حقیقت را بدون هیچگونه شرم و پشیمانی قبول دارم. خود، مانند تمامیِ هستی، در ذات قابل شناختن نیست. ما می‌توانیم همبسته‌های گوناگونی از خود توصیف کنیم، می‌توانیم عناصر زیادی که خود را تشکیل می‌دهند نشان داده و منشأ و کارکرد آن‌ها را توضیح دهیم… می‌توانیم تمام این کار‌ها را انجام دهیم ولی با این وجود قرار نیست ذاتِ خود را بشناسیم چراکه با ذاتِ خود با ظاهرش تفاوت دارد.»

کوهات در آخرین دهه‌ی زندگی‌اش به خاطر بیماری، رنج و عذاب زیادی را متحمل شد. او در سال 1971 به غده لنفاوی دچار شد که زوال مداومی را برایش به همراه آورد. کوهات سرطانش را مانند رازی تیره و عمیق مخفی نگه داشت تا جایی که فقط خانواده و یک یا دو دوست نزدیکش از آن خبر داشتند. در سال 79 عمل بای‌پس را پشت سر گذاشت و زمان زیادی را درگیر ریکاوری بود. همچنین در سال‌های بعد ذات الریه و مشکلات مربوط به گوش داخلی او را عذاب دادند. در سال 1981 هینز کوهات در زوال شدیدی قرار داشت و نهایتا در روز هشتم اکتبر همان سال فوت شد.

علیرغم بیماری‌های فراوان، کوهات هیچگاه کار را رها نکرد. در زمان مرگش، آخرین کتابش، «تحلیل چگونه درمان می‌کند؟» (How Does Analysis Cure) ، تا حد زیادی تکمیل شده بود ولی تا سال 1984 که توسط همکارانش آرنولد گلدبرگ (Arnold Goldberg) و پاول استپانسکی (Paul Stepansky) ویرایش شد، منتشر نشد.

در سال 1985، چارلز ب.استروزیر (Charles B. Strozier) تعدادی از مقالات کوهات را ویرایش کرد و در قالب کتابی با نام «بشریت و روانشناسیِ خود» (Self-Psychology and the Humanities) منتشر کرد. همچنین در سال‌های 1990 و 1991 جلد‌های سوم و چهارم مقاله «در جست‌و‌جوی خود» منتشر شد. در آخر، جفری کاکز (Geoffrey Cocks) چکیده‌ای از مکاتبات کوهات را با نام «پیچ و خم زندگی» (The Curve of Life) ، در سال 1994 منتشر کرد.

 

 

گوهرِ کار‌های هاینز کوهات در روانکاوی، حفظ عمق روانشناسی با وجود کنار گذاشتن نظریه سائق‌ها (drive theory) بود؛ او در همین حین تأکید زیادی بر جایگاه همدلی و نقش خود (چیزی که او خود-شئ می‌نامید) در دنیای روانشناسی داشت. هاینز کوهات تفکر ما درباره بسیاری از ارزش‌های اخلاقی نظیر خودشیفتگی، شئ‌ها (objects)، جنسیت و تمایلات جنسی، خشم و پرخاشگری، رویا‌ها و به طور کلی رابطه میان بشریت و روانکاوی را تغییر داد.

در آخر می‌توان نگاهی جامع به چکیده‌ای از نظریه او داشت:

کوهات با ارائه چهار عنصر اصلی شروع به توسعه نگاه جدیدی به خود کرد، او با خودِ هسته‌ای آغاز کرد، ساختاری زیستی که نوزادان با آن متولد می‌شوند. خودِ مجازی، تصویری از کودک است که توسط والدین حفظ می‌شود. ترکیب خودِ هسته‌ای و خودِ مجازی، عنصر بعدی را که خودِ وابسته است می‌سازد؛ اما ضربه‌ی روانی، تجاوز و مشکلات دیگر در حین رشد می‌تواند از ایجاد این عنصر جلوگیری کند. عنصر چهارم که خودِ بزرگ‌پندار است یک شکل خود‌محور از خود بوده و نتیجه‌ی این احساس نوزاد که در مرکز جهان قرار دارد، است.

هاینز کوهات باور داشت شکست والدین در همدلی با کودک، منشأ بیشتر مشکلات روانشناختی است. روانشناسیِ خود کوهات حول این باور او شکل گرفت؛ تأکید کوهات بر این بود که راهبرد‌های مقابله‌ای نابهنجار و مشکلات روانشناختی نتیجه نیاز‌های تحولی برآورده نشده است. برای مثال وقتی کودکِ ترسیده‌ای که نیاز به تسلی دادن دارد آرام نگیرد، می‌تواند او را به بزرگسالی بیش از حد محتاط تبدیل کند.

همدلی مهم‌ترین ابزار درمانی در روانشناسی خود است، چرا که طبق گفته‌های هاینز کوهات، می‌تواند مقداری از آسیب ناشی از نیاز‌های تحولی برآورده نشده را جبران کند. کوهات می‌گفت همدلی از دو راه اثر گذار است:

  • همدلی به خودی خود اثرات درمانی دارد.
  • از سوی دیگر می‌تواند به عنوان یک ابزار ذهنی به کار رود تا اعتماد درمانجو را تقویت کرده و از این طریق به درمانگر اجازه دهد اطلاعات مفید بیشتری کسب و راهبرد‌های درمانی موثری را پیاده کند.

کوهات اصطلاحات جدید زیادی را به روانشناسی معرفی کرد، از جمله:

  • خود-شئ‌ها (self-objects) ، شئ‌هایی هستند که فرد به عنوان بخشی از خودش تجربه می‌کند. این شئ‌ها می‌تواند افراد را هم شامل شوند. برای مثال یک نوزاد ممکن است پدر و مادرش را جزئی از خودش ببیند.
  • محروم سازی بهینه (Optimal frustration) ، یک مدل محروم سازی و ناامیدیِ قابل تحمل است. وقتی که کودکی نیاز به دسترسی به یک خود-شئ دارد ولی به آن نمی‌رسد ممکن است محرومیت را  تجربه کند. حال محروم سازی بهینه زمانی اتفاق می‌افتد که فردی محرومیتی را تجربه می‌کند که منجر به توسعه راهبرد مقابله‌ای جدیدی می‌شود. برای مثال وقتی مادری می خواهد کودکش را به خوابیدن بدون پستانک عادت دهد، این توانایی را در کودک فعال می‌کند تا بتواند بدون پستانک آرام بگیرد.
  • نیازِ به جفت بودن (Twin ship need) ، میل به احساس شباهت با دیگر انسان‌ها است.
  • خودِ سه قطبی (Tripolar self) ، سه نیاز اساسی است: نیاز به عریان‌گرائیِ خودنمایانه، نیاز به خودِ دیگر و نیاز به شخصِ ایده‌آل (مانند والدین)

 

سخن پایانی

بعضی از مهم‌ترین تأثیرات کوهات به خاطر نثر سخت و ابهام آمیزش در پوششی از علاقه دیگر نویسندگان از حول مفهوم خود پنهان شده است. او چهره‌ای تأثیرگذار برای تمامی جهت‌گیری‌های مرتبط با روانشناسی خود، برای روانکاویِ رابطه‌ای و به طور کلی‌تر برای تمامیِ فعالیت‌های پست‌مدرن است. بسیاری از فیلسوفان، مورخان، انسان شناسان و منتقدان ادبی ایده‌های هاینز کوهات را، گاهی بدون این که حتی منبع آن ایده‌ها را بدانند، در نوشته‌هایشان به کار برده‌اند.

به تازگی، نوشته‌ای در بابِ پیچیدگی‌های روانشناختی فمنیسم منتشر شد که اذعان داشت؛ در دیدگاه هاینز کوهات درباره‌ی خود کاملا از تبعیض جنسیتی دوری شده است. تأثیرات کوهات در روانشناسی بسیار گسترده است؛ برای مثال، دانشی که ما از مفهوم گسستگی (dissociation) داریم، از افراد چند شخصیتی گرفته تا آسیب روانی که جنگ و تجاوز به جای می‌گذارد، تا حد زیادی مدیون کار‌های او است.

نوشته

آرمان دشتی

اشتراک گذاری

در باب

مطالب مشابه

این مقاله تأملی در باب ظرفیت و مشکلات برقراری و حفظ روابط عاشقانه و پرشور است و بر اساس نتایج سال‌ها کار تحلیلی با مراجعان مختلف نوشته شده است.

نوشته

این جستار با استفاده از پارادایمی روانکاوانه سعی بر روشن‌کردن رفتارها و تعاملات راس و ریچل در سریال «دوستان» و همچنین نحوه‌ی علاقه‌مند شدن آنها به یکدیگر را دارد.
از نظر زیگموند فروید، عشق صرفاً پیوند رمانتیک دو روح نیست، بلکه نمایشی پیچیده از نیروهای روانی است که ریشه در عمیق‌ترین خواسته‌ها و ترس‌های ما دارند.

نوشته

نظرات

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر