اختلالات خوردن، بهویژه بیاشتهایی عصبی (آنورکسیا)، مسائلی پیچیده و چندبعدیاند که در تلاقی ذهن و بدن، هیجانات و شناخت، و روابط فرد با خانواده و جامعه قرار میگیرند. در این مطلب از مجله تجربه زندگی به ابعاد روانکاوانه این اختلالات میپردازیم.
رویکردهای روانکاوی در بررسی این اختلالات نقشی اساسی ایفا کردهاند؛ بهویژه در درک عوامل ناخودآگاه و پویاییهای درونی که رفتارهای بیمارگونهی مرتبط با خوردن را شکل میدهند.
از منظر روانکاوی کلاسیک، بیاشتهایی عصبی میتواند واکنشی دفاعی در برابر رشد و تمایلات جنسی دوران بلوغ تفسیر شود. طبق تحلیل فروید این اختلال نوعی مقاومت ناخودآگاه در برابر میل جنسی و شکلی از ملانکولیا (افسردگی) بود. او این رفتارها را با کشمکشهای دهانی مرتبط میدانست که طی آن، فرد تلاش میکند نیازهای اولیهاش به محبت و مراقبت را با امتناع از غذا سرکوب کند. نظریههای اولیهی روانکاوی بر مراحل دهانی رشد روانی ــ جنسی تأکید میکردند.
مرحلهی رشد روانی ــ جنسیِ دهانی
منبع اصلی لذت و تعامل کودک در این مرحله، دهان و حرکتهای مرتبط با آن مانند مکیدن، گاز گرفتن و جویدن، در نظر گرفته میشود. نمونهای از کودک در مرحلهی دهانی، کودکی است که از تغذیه با شیر مادر، مکیدن پستانک یا قرار دادن اسباببازی در دهان لذت میبرد. همچنین ممکن است کودک نیازها و خواستههایش را با گریه یا فریاد بیان کند. محرومیت میتواند باعث تثبیت کودک در مرحلهی دهانی شود که در نتیجهی آن، انرژی او بیشتر صرف دستیابی به ارضای دهانی میشود ــ نیازی که در دوران کودکی با کمبود آن مواجه بوده است.
محرومیت احتمالاً به بدبینی منجر میشود؛ یعنی فرد باور دارد که نیازهایش برآورده نخواهند شد. انگار کودک به خود میگوید: «اگر نمیشود به والدین اعتماد کرد، پس به دیگران هم نمیشود اعتماد کرد.»
این نگرش در آینده به ویژگیهایی مثل انفعال، خودکمبینی و حسادت میانجامد. از سوی دیگر، ارضای بیش از حد نیز میتواند کودک را در مرحلهی دهانی تثبیت کند. در این حالت، انرژی کودک صرف تلاش برای تکرار و حفظ شرایط ارضاکننده میشود که نتیجهاش بروز ویژگیهایی مثل سادهلوحی، خوشبینی افراطی و خودبینی است.
غذا و روان
نظریههای کارل آبراهام و آنا فروید نشان دادند که چگونه درگیریهای مرتبط با مراحل ابتدایی رشد دهانی، نظیر احساسات متضاد عشق و نفرت، میتواند به بیاشتهایی عصبی منجر شود. این درگیریها که اغلب حول میل به دریافت محبت از مادر و در عین حال، ترس از «بلعیدن» مادر به عنوان یک «شیء بد» (Bad Object) شکل میگیرند، در پرخوری یا امتناع از خوردن نمود پیدا میکنند.
با گسترش نظریههای روابط موضوعی، توجه به رابطهی مادر ــ کودک به عنوان عامل اصلی شکلدهندهی این اختلالات افزایش یافت. روانتحلیلگرانی مانند ملانی کلاین و دونالد وینیکات به نقش تعامل نامناسب مادر ــ کودک و تأثیر آن بر تصویر بدنی و استقلال روانی پرداختند.
کلاین به پرخاشگری و حسادت دهانی اشاره کرد و آن را عاملی در شکلگیری احساسات مخدوش نسبت به بدن و غذا دانست. وینیکات نیز مفهوم «محیط نگهدارنده» را مطرح کرد که در آن، مادر باید نیازهای کودک را به شکلی صحیح و حمایتی پاسخ دهد. در صورت فقدان این محیط، کودک درک درستی از نیازهای بدنی خود پیدا نمیکند و به تدریج به اختلالات خوردن مبتلا میشود.
نظریههای مدرن میگویند اختلالات خوردن نمایانگر مبارزهای روانی برای کسب استقلال، کنترل و خودمختاریاند. نظریهپردازانی مانند هیلدا بروچ نشان دادند که در تعاملات نادرست مادر ــ کودک، کودک توانایی تشخیص نیازهای بدنیاش را از دست میدهد و درنتیجه، دچار اختلال در درک بدن و تصویر خود میشود. این افراد در دوران بلوغ، با امتناع از غذا و کنترل شدید بر بدن، به دنبال بازپسگیری خودمختاری و احساس قدرت هستند.
در دهههای اخیر، مدلهای چندوجهی با ترکیب عوامل روانشناختی، زیستی، فرهنگی و اجتماعی، به شناختی جامعتر از اختلالات خوردن منجر شدهاند. این مدلها نشان میدهند که علاوه بر عوامل ذکرشده، فشارهای اجتماعی برای لاغری، انتظارات فرهنگی از بدن و تعاملات خانوادگی نیز در شکلگیری این اختلالات نقشی مهم ایفا میکنند. رویکردهای چندجانبه با ادغام عناصر روانتحلیلی و زیستی که عوامل محیطی، خانوادگی و اجتماعی را در کنار پویاییهای درونی بررسی میکنند، درکی جامعتر از این اختلالات ارائه میدهند.
نتیجهگیری
بهطور کلی، اختلالات خوردن نهتنها بازتاب کشمکشهای درونی برای کنترل و هویتیابیاند، بلکه از فشارهای اجتماعی و خانوادگی نیز تأثیر میگیرند. این اختلالات نشاندهندهی پیچیدگی تعامل میان سه عنصرِ بدن، روان و جامعهاند ــ جایی که غذا و خوردن به نمادهایی ناخودآگاه برای مقابله با اضطرابهای مرتبط با رشد و فردیت تبدیل میشوند.
شما میتوانید با تکمیل فرم درخواست تراپی، از تراپیستهای کلینیک تجربه زندگی کمک بگیرید.
منابع
A historical overview of the psychodynamic contributions to the understanding of eating disorders