مقدمه‌ای بر بیماری‌های روان‌تنی یا سایکوسوماتیک

نوشته

بسیاری از ما در جمع خانواده و یا دوستان و آشنایان شنیده‌ایم که فردی در حال صحبت از بیماری یا مشکل جسمی خودش است؛ قصه آنجا پر آب و تاب می‌شود که می‌خواهد به دیگران ثابت کند وقتی استرس دارد، عصبانی است و یا خٌلقش گرفته، این نشانه‌ها عود کرده و مریضی‌اش بدتر می‌شود. چه سردردی ساده باشد، چه درد‌های سرطانی.

فهرست مطالب

 

بار‌ها شده افرادی را دیده‌ایم که با شکایت‌های جسمانی مختلف به پزشکان مراجعه می‌کنند و با نسخه‌ای سفید بر‌می‌گردند درحالی‌که نتوانسته‌اند کمک مورد انتظارشان را دریافت کنند. در دانش گسترده‌ی جهان امروز، مواجه با این چنین سردرگمی‌هایی می‌تواند ناشی از عدم اطلاع رسانی مناسب و کافی باشد. در این مطلب می‌خواهیم این گروه از بیماری‌ها را که سایکوسوماتیک (Psychosomatic) یا روان‌تنی نامیده می‌شوند، معرفی کنیم.

بیماری روان‌تنی یا سایکوسوماتیک چیست؟

بیماری‌های روان‌تنی گروهی از بیماری‌ها هستند که در آن هم روان و هم جسم درگیرند و با هم تعامل دارند؛ بعضی از بیماری‌های جسمی مستعد بدتر شدن و تأثیر گرفتن از فاکتور‌های روانشناختی همچون استرس و اضطراب هستند. بیماری‌های روان‌تنی تقریبا می‌توانند هر قسمتی از بدن را تحت تأثیر قرار دهند ولی معمولا ارگان‌های غیرارادی را هدف می‌گیرند.

در این اختلالات نشانه‌های جسمانی به عنوان مُلازمی برای هیجانِ روان، خود را آشکار می‌سازند.

تاریخچه‌ای از بیماری‌های روان‌تنی

در حوزه علم روان‌شناسی معمولاً نمی‌توان ذاتِ یک مکتب و یا کشفی را به طور مطلق به یک نفر نسبت داد چرا ‌که از گذشته جدای از روان‌شناسان از فیلسوفان، از پزشکان و عصب‌شناسان زیادی تأثیر گرفته و شاخه‌ای پیوسته در حال رشد بوده است.

در سال 1895 میلادی زیگموند فروید، عصب‌شناس اتریشی و پایه‌گذار روان‌کاوی، کتاب «مطالعه‌ای بر هیستری» را با کمک پزشکی به نام جوزف بروئر به تحریر درآورد. در آن زمان فروید و بروئر با مطالعات موردی بر بیماران‌شان که شکایات جسمانی از مریضی داشتند ولی نشانه‌ی عصب‌شناختی و یا فیزیکی در اندام‌ها نداشتند متوجه موضوعی جدید شدند و این نشانه‌های جسمانی را به روان و یا به طور دقیق‌تر ناخودآگاه آدمی نسبت دادند [آن را سمپتوم نامیدند] و در این باب رساله‌ای غنی در اختیار قرار دادند.

اولین اشارات به ارتباط ذهن و جسم از تحقیق در مورد بیماری هیستری نشأت گرفت که بعد‌ها آن را اختلال تبدیلی نامیدند چرا که هیجان‌های ناخود‌آگاه به نمودِ جسمانی تبدیل می‌شدند [اختلال تبدیلی در دسته بیماری‌های شبه جسمی قرار گرفت که در ادامه تفاوت آن با بیماری‌های روان‌تنی بیان می‌شود].

در سال 1950 فرانز الکساندر، پزشک و روان‌کاو مجارستانی که او را پدر طب روان‌تنی هم می‌نامند کتاب «طب روان‌تنی» را در نتیجه تحقیقات خود در زمینه رابطه‌ی پویای ذهن و بدن، به تحریر درآورد.

فرانز الکساندر
فرانز الکساندر

در سال 1970 هنری لابوریت، عصب‌شناس فرانسوی در آزمایش خود نشان داد که اگر هنگام ظهور یک موقعیت استرس‌زا، اجازه‌ی عمل کردن به موش‌ها داده نشود و رفتار آن‌ها بازداری شود، فوراً باعث پیدایش یک بیماری جسمانی می‌شود. از نظر او بیماری‌های روان‌تنی در انسان تا حد زیادی به اجبارهای اجتماع بر افراد در حفظ اصول نسل قبلی وابسته است. فیلم فرانسویِ «عموی آمریکایی من» با تأثیر از نظرات او ساخته شده است.

در ماه فوریه‌ی سال 2005 اتفاق جالبی در شهر بوستون آمریکا رخ داد که می‌توان آن را نوعی تأثیر ذهن بر بدن دانست. در این ماه تعداد مردان جوانی که به دنبال درمان برای سکته برآمدند به طور عجیبی افزایش داشت و نکته جالب این بود که بیشتر آن‌ها در واقع اصلا سکته‌ای را تجربه نکرده بودند. بعد از بررسی‌ها مشخص شد که این افراد یک روز بعد از این که تدی بروچی، یک چهره ورزشی معروف، به علت سکته در بیمارستان بستری شده بود، هر گونه علائم بدنی خود را به عنوان عامل سکته برداشت می‌کردند. بعد ها این پدیده گروهی به عنوان سندروم تدی بروچی معرفی شد.

در سال‌های اخیر دکتر کنداک پرت، پروفسور و دانشمند علوم اعصاب، بیان کرد که هر سلول‌ از بدن آدمی در ارتباطی دائم با ذهن است و این رابطه را ملکول‌های هیجان نامید؛ او همچنین مدعی بود که بدن ما ذهن ناخودآگاه ما است، بنابراین هر اتفاقی در سطح ناخودآگاه می‌افتد توسط بدن به نقش در می‌آید.

خانم کارولین میس نویسنده‌ی به نامِ آمریکایی در کتابش به نام “آفرینش سلامتی” این نظر را دارد که در طول زندگی انسان، تاریخچه و تجربه‌های زندگی با سلول‌ها بدن در هم آمیخته می‌شوند و جمله زیبایی در این باب می‌گوید:


Your biography becomes your biology

Caroline Myss

بیماری‌های روان‌تنی چگونه رخ می‌دهند

در علم پزشکی مقوله‌ای به نام “سل نهفته” داریم که در آن فردی در گذشته با باکتری سل برخورد داشته ولی نشانه ای از بیماری در او پیدا نشده است، حالا یا باکتری نتوانسته خودش را بروز دهد یا سیستم ایمنی باکتری را بدون نشانه‌ای مهار کرده است. این باکتری در قسمتی از ریه گیر می‌افتد و یک مجموعه از آن‌ درست می‌شود که سیستم ایمنی آن را کاملاً در بر می‌گیرد و کنترل می‌کند؛ این باکتری هیچ مزاحمتی برای بدن ندارد و کاملاً اسیر سیستم ایمنی است. ولی اگر سیستم ایمنی بدن به هر علتی ضعیف شود، این باکتری از حصار خارج شده و بیماری سل را ایجاد می‌کند.

این فرایند را می‌توان به نحوه عمل سیستم روانی تشبیه کرد؛ همانطور که جسم انسان دفاع‌هایی دارد، برای سیستم روانی نیز دفاع‌هایی در نظر گرفته شده است. خیلی از تفکرات مخرب و ضربه‌های روانی که در گذشته اتفاق افتاده و عاطفه‌ی همراهِ آن، مثل آن باکتری سل که در ریه اسیر سیستم ایمنی می‌شود، در سیستم روانی ما گیر می‌افتند. ارتباط این مسأله با بیماری‌های روان‌تنی اینجاست که وقتی نیروی روانی انسان به هنگام ظهور یک بیماری جسمانی و تظاهرات آن ضعیف می‌شود، این دو بخش از وجود انسان تأثیر متقابل و آسیب‌زایی به یکدیگر وارد می‌کنند؛ بیماری جسمانی بر نیروی روانی و هیجان‌ها و افکار مخرف بر نشانه‌های بیماری جسمانی.

نگاه روانکاوی بر بیماری‌های روان‌تنی

روانکاوی از همان ابتدا که توسط زیگموند فرویدِ اتریشی به عنوان یک مکتب ارائه شد (البته باید گفت که کار فروید راسخ‌ترین اعلانِ جهانیِ روانکاوی تا آن زمان بود و پایه‌های این مکتب قبل از او توسط افرادی پی‌ریزی شده بود)، مانند یک پارادوکسِ پویا بین دو قطبِ مورد پذیش عام بودن و نبودن، در حال تلاطم بود؛ این جذر و مد‌ها با شکل گیری زیرشاخه‌های معتدل‌تری برای این مکتب آرام‌تر شد و جهانیان روز به روز بیشتر با جزئیات این مکتب آشنا شدند.

همانطور که قبل‌تر اشاره شد، فروید با کتاب مطالعه‌ای بر هیستری از پیشگامان ارتباطِ ذهن و جسم بود و در این راستا می‌توان مفاهیم امروزی را تا حد زیادی نشأت گرفته از نظریات او دانست؛ فروید در روشن سازی ناخودآگاهِ ذهن آدمی می‌گوید «ذهن مانند یک کوه یخ بوده که تنها بخشِ کوچکی از آن بر روی آب شناور است» . مرتبط دانستن مفهوم کوه یخ فروید با بیماری‌های روان‌تنی اینگونه تبیین می‌شود که اگر قسمتی از کوه که در آب قرار دارد و بر ما پوشیده است فرو بریزد و یا از بین برود، بر قسمت بالایی که بر روی آب شناور است تأثیر می‌گذارد.

بیماری‌های روان‌تنی

حال شاید درک این که چرا بیماری‌های روان‌تنی بیشتر بر ارگان‌های غیر ارادی تأثیر می‌گذارند، راحت‌تر باشد؛ ناخودآگاهِ ذهن بر غیر‌ارادیِ جسم.

مثالی از بیماری‌های روان‌تنی

بیماری های زیادی در این دسته جا می‌گیرند و به تازگی تحقیقات بر این نظر‌اند که اکثر بیماری‌ها جنبه روان‌شاختی دارند از قبیل:

  • بیماری‌های گوارشی
  • بیماری‌های قلبی و عروقی
  • بیماری‌های پوستی نظیر پسوریازیس و اگزما.
  • انواع آرتریت
  • فشار خون و بسیاری از بیماری‌های دیگر

هنگامی که سیستم روانی انسان بخواهد جسم را برای ناخوشی‌اش تحت تأثیر قرار دهد، خط اول آسیب‌پذیری دستگاه گوارش است. درصد زیادی از افراد از بیماری‌های دستگاه گوارش مانند زخم‌های گوارشی، التهاب‌های خود‌ایمنی روده (بیماری کرون)، سندروم روده تحریک‌پذیر و … رنج می‌برند که جنبه روانی نقش پررنگی در بیماری آن‌ها بازی می‌کند.

به عنوان نمونه، فردی را تصور کنید که در دوره‌هایی از زندگی دچار زخم معده می‌شود و با درمان‌های موقت، آن را کنترل می‌کند. بروز موقعیتی دشوار در زندگی و نحوه برخورد این فرد با مسائل، در عود بیماری‌اش تأثیر می‌گذارد؛ شرایط زمانی وخیم‌تر می‌شود که فرد شخصیتی آسیب‌پذیر نسبت به استرس داشته باشد و همچنین مستعد افسردگی باشد چرا که باعث مزمن شدن زخم معده‌ی او شده و تظاهراتِ زیان‌باری را به همراه دارد.

تفاوت بیماری‌های شبه ‌جسمی و روان‌تنی

در اختلالات شبه ‌جسمی بر خلاف اختلالات روان‌تنی، فرد بدون این که بیماری جسمانی داشته باشد، نشانه‌های بدنی دارد؛ برای مثال فرد درد شکمی مهیبی را تجربه می‌کند ولی وقتی به پزشک مراجعه می‌کند دلیلی جسمانی برای درد‌هایش پیدا نمی‌شود. در یکی از انواع این اختلالات، افراد نشانه‌هایی مثل از دست دادن کامل بینایی یا شنوایی و یا بی‌حسی یا فلج اندام‌ها را تجربه می‌کنند که در مواردی این نشانه‌ها می‌توانند تا مدت‌ها باقی بمانند.

اکثر بیمارانی که این شرایط را تجربه می‌کنند بینشی نسبت به فرایند بیماری خود نداشته و قبول نمی‌کنند که نشانه‌های آن‌ها ناشی از عوامل روان‌شناختی است. آن‌ها معمولاً پزشکان را متهم به ناتوانی در شناخت بیماری می‌کنند.

بنابراین، در بیماری‌های روان‌تنی، بیماری جسمی وجود دارد ولی در بیماری‌های شبه جسمی، بیماریِ جسمانی دیده نمی‌شود.

درمان بیماری‌های روان‌تنی

سراسر دنیا برای هر بیماری درمانی خاص، چه دارو درمانی چه عمل‌های مختلف و غیره، در نظر گرفته می‌شود. بیماری‌های این گروه نیز مستثنی نیستند؛ از آنجایی که عملکرد بیماری‌های روان‌تنی می‌تواند پیچیده‌تر از سایر بیماری‌های جسمانی باشد، درمان ‌آن‌ها نیز نیازمند توجه گسترده‌تر و عمیق‌تری است. در مسیر درمانی علاوه بر درمان پزشکیِ خاص هر بیماری (که خط اول برای کمک به این بیماران است) باید نگاهی به جنبه‌ی روانشناختی داشت و این منظرِ روانشناختی خود بسیار متنوع بوده و دامنه تأثیر هر یک از این فرایند‌های درمانی متفاوت است.

درمان در حیطه پزشکی

درمان بیماری‌های روان‌تنی در حیطه پزشکی به دو شاخه اصلی مرتبط می‌شود: یکی از آنها شاخه‌ای است که صرفاً متمرکز بر جنبه جسمانی بیماری بوده، برای مثال بیماری آسم که فرد باید به پزشک فوق‌تخصص ریه مراجعه کند و در راستای بیماری‌اش دارو بگیرد؛ شاخه دیگر مربوط به حوزه روانپزشکی می‌شود که فرد بیمار برای تعدیل بیماری‌اش داروی روانپزشکی طبق نظر پزشک دریافت می‌کند (در بحث تخصصی‌تر داروی روانپزشکیِ دولوکستین از گروه SSNRI ها دارویی است که استفاده گسترده‌ای برای بیماری‌های روان‌تنی دارد).

درمان در حیطه روانشناسی

از این فرایند‌های درمانی ‌می‌توان موارد زیر را نام برد:

روان‌درمانی فردی: همانطور که در مقدمه متن ذکر شد افراد حتی بدون آگاهی از اینکه بیماریشان روان‌تنی است، با افزایش فشار روانی در زندگی، خود متوجه عودِ نشانه‌ها و حتی گاهی بستری شدن در بیمارستان می‌شوند؛ در نتیجه حل شدن تعارضات و درگیری‌های شخص در یک محیط امن می‌تواند رهاییِ آرامش‌بخشی را برای او به ارمغان بیاورد.

رواندرمانی گروهی: گروه درمانی را می‌توان نوعی همدردی جهانی دانست. بسیاری از بیماران درمان را با این احساس آغاز می‌کنند که در مصیبت خود منحصر‌به‌فردند؛ افشایِ وجودِ افکار مشابه راجع به بیماری در سایر اعضای گروه، به طرز شگفت‌آوری مایه‌ی تسلی و تجربه‌ای بسیار سودمند برای بیماران است. این روش در کشورهای غربی بسیار شایع‌تر است.

روش‌های دیگری مانند شوک برقی (ECT) و رژیم‌های غذایی خاص نیز وجود دارند که می‌توان آن‌ها را در گروه فرعی جای داد.

خلاصه مطلب

می‌توان اینگونه سخن کوتاه کرد که ارتباط میان ذهن و بدن به پره‌های یک آسیاب شباهت دارد، چراکه این پرره‌ها در تعامل با یکدیگر کار می‌کنند و در کار با هم است که نتیجه می‌دهند، اگر برای یکی مشکلی بوجود آید کارکرد دیگری هم درگیر میشود. همانطور که گفته شد بیماری‌های روان‌تنی نمادی روشن در زمینه‌ی ارتباط ذهن و بدن بوده و نیازمند توجه زیادی است؛ با وجود این که این حوزه از علم تقریبا تازگی دارد ولی تحقیقات گسترده و سودمندی در این باب صورت گرفته است که تا به امروز مسائل زیادی را روشن ساخته‌اند.

کلینیک تجربه زندگی: اگر به دلایلی فکر می‌کنید بیماری شما در اثر عوامل روانی تشدید می‌شود یا حتی بدون این که دلیل جسمی وجود داشته باشد، احساس درد می‌کنید، می‌توانید به دکتر کامران درخشان، روانپزشک و فلوشیپ سایکوسوماتیک مراجعه کنید. برای تعیین وقت به واتساپ کلینیک تجربه زندگی (989031492837) پیام دهید.

منابع مورد استفاده

Dominique Hange, Calle Bengtsson, Valter Sundh & Cecilia Björkelund (2007)
The natural history of psychosomatic symptoms and their association with psychological symptoms: Observations from the Population Study of Women in Gothenburg, The European Journal of General Practice, 13:2, 60-66, DOI: 10.1080/13814780701377497

Khetrapal, Afsaneh. (2018, August 23). Psychosomatic Disorder Treatment Options. News-Medical. Retrieved on January 31, 2021 from https://www.news-medical.net/health/Psychosomatic-Disorder-Treatment-Options.aspx.

Kaplan and Sadock’s Comprehensive

Britannica, T. Editors of Encyclopaedia (2021, January 18). Franz Alexander. Encyclopedia Britannica. https://www.britannica.com/biography/Franz-Alexander

Kunz E. (2014). Henri Laborit and the inhibition of action. Dialogues in clinical neuroscience16(1), 113–117. https://doi.org/10.31887/DCNS.2014.16.1/ekunz

 

 

نوشته

آرمان دشتی

اشتراک گذاری

در باب

مطالب مشابه

این مقاله تأملی در باب ظرفیت و مشکلات برقراری و حفظ روابط عاشقانه و پرشور است و بر اساس نتایج سال‌ها کار تحلیلی با مراجعان مختلف نوشته شده است.

نوشته

این جستار با استفاده از پارادایمی روانکاوانه سعی بر روشن‌کردن رفتارها و تعاملات راس و ریچل در سریال «دوستان» و همچنین نحوه‌ی علاقه‌مند شدن آنها به یکدیگر را دارد.
از نظر زیگموند فروید، عشق صرفاً پیوند رمانتیک دو روح نیست، بلکه نمایشی پیچیده از نیروهای روانی است که ریشه در عمیق‌ترین خواسته‌ها و ترس‌های ما دارند.

نوشته

نظرات

یک پاسخ

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر