معرفی و تحلیل مینی سریال Unorthodox (غیر مؤمن) 2020

نوشته

خاصیت جذاب «فیلم» این است که دارد از یک شخصیت شاید خیالی در آن طرف دنیا در نیویورک می‌گوید اما مخاطب خودش را در خاطره‌ای از گذشته و کودکی در حیاط خانه‌ی خودشان در تهران پیدا می‌کند.

فهرست مطالب

مینی سریال Unorthodox (غیر مؤمن) بر اساس برداشتی آزاد از شرح حال دبرا فلدمن (Deborah Feldman)، در چهار قسمت 55 دقیقه‌ای توسط سرویس نتفلیکس ساخته شده و داستان نافرمانی دختری به نام ” استی” را به تصویر می کشد. با این مطلب از مجله‌ی تجربه زندگی همراه باشید.

[WPSM_COLORBOX id=5556]

 

معرفی سریال Unorthodox (غیر مؤمن)

در شروع سریال ممکن است فکر کنید داستان در یکی از کشورهای درحال توسعه‌ی خاورمیانه پیش می رود، اما این ماجرای دختری 19 ساله به نام “استی” است که در در ویلیامزبرگ نیویورک، در جامعه‌ای یهودی حسیدی (شاخه‌ای از یهودی ارتدکس) زندگی می‌کند. جامعه‌ای بسته که با هرگونه تغییر وارداتی مخالف بوده و زندگی را طبق سنت سختگیرانه‌ی خود پیش می‌برد.

سریال Unorthodox

استی در کنار مادربزرگش به عنوان یک دختر مذهبی بزرگ شده بود و او قبل از ازدواج سنتی‌اش، آن را شاه‌راهی برای شروع زندگی خود می‌دید. پس از شنیدن خبر خواستگاری و موافقت خانواده اش، کم‌کم کاخ آرزوهایش فرو می‌ریزد. در طول اپیزودها، فلاش‌بک‌ هایی را از نحوه‌ی انتخاب شدن توسط مادر و خواهر همسرش، آداب و رسوم قبل و حین مراسم ازدواج و همینطور انتظارات خشونت بار جامعه پس از ازدواج، می‌بینیم.

سریال unorthodox

فشارها به مرور افزایش یافت و استی که نتوانست آداب و رسوم محتجرانه‌ی جامعه اش را تحمل کند، تصمیمی می‌گیرد تا خود را از دیگران و هویتی که نمی‌خواست داشته باشد، نجات دهد. از این رو، بدون توضیح و خبر به خانواده‌اش، به آلمان مهاجرت کرده تا آن طور که خود می‌خواهد زندگی کند.

سریال unorthodox

زندگی در جامعه‌ی بسته‌ی حسیدی، همه‌ی راه‌های ارتباطی استی (همچنین اطرافیانش) را با دنیای بیرون و افرادی که متفاوت از یهودی های حسیدی فکر و زندگی می‌کردند، بسته بود. زنان در آن جا حق ادامه‌ی تحصیل، یادگرفتن موسیقی و حتی خواندن بعضی کتاب‌های مذهبی خود را نداشتند. آن ها باید در اولین فرصت ازدواج کرده و بچه به دنیا می‌آوردند تا 6 ملیون تلفات یهودی‌ها در جنگ جهانی دوم را جبران کنند.

تحلیل سریال Unorthodox

کودکی را در نظر بگیرید که قرار است متولد بشود. لکان توجه ما را به «قبل از تولد» کودک جلب می‌کند. پیش از به دنیا آمدن، مادر و پدر برای او «نام» انتخاب و اتاقش را تهیه می‌کنند. یعنی قبل از این که کودک اصلا «وجود» داشته باشد، موضوع میل دیگری می‌شود. کودک داخل رحم مادر به وجود می‌آید. «در داخل» گفتمان والدینش زاده می‌شود. اولین محل هرکس در داخل مادر است که اولین دیگری برای اوست. [لکان مادر را به صورت mOther هم می‌نوشته، یعنی مادر اولین دیگریِ بزرگ است، با این توضیح که بزرگ دیگری یک شخص نیست و یک جایگاه است.]

پس کودک هنگام تولد در قالب «ابژه‌ی میل دیگری» به این دنیا فراخوانده می‌شود. یعنی موضوع میل دیگری.

پس «خودش» چه؟

فعلا از «سوژه بودن» خبری نیست. [یعنی فاعلیتی ندارد.]

در واقع کودک تا شش ماهگی خودش را نمی‌بیند و در آینه تشخیص نمی‌دهد [گویی با مادر یکی است] تا زمانی که بتواند خود را در «آینه‌ی دیگری» بشناسد و بپرسد من کیستم؟ همان که درآینه می‌بینم؟

کودک خودش را همان که در آینه می‌بیند تلقی می‌کند! در حالی که اینطور نیست. تصویر در آینه همان کودک نیست؛ تصویر در آینه تصویرِ اوست، نه خودِ او. به خاطر همین است که لکان می‌گوید:

“خود [همان] دیگری است.” [خود معادل ego]
یعنی ما «خود» مان را در آینه‌ی دیگری تعریف کرده ایم.

در سریال Unorthodox اِستی دختری است که مانند هرکس دیگری که در یک شرایط خاصی به این دنیا فراخوانده شده و تلاش می‌کند تا از چنگال «دیگران» فرار کند و جایی برود تا بتواند جوری که «خودش» می‌خواهد زندگی کند.

در ویدیو گویی صحنه‌ی جدال نمادین او با «دیگران» است. هم‌زمان می‌خندد و اشک می‌ریزد. «موی» او را از بین می برند و «کلاه‌گیس» جایش می‌گذارند! یعنی هرچه هستی را می‌بُریم و جایش چیزی می‌گذاریم همانند «دیگران» نه شبیه خودت. دخترهای دیگر هم می‌لرزند و سرنوشتشان را نظاره می‌کنند.

استی در این نبرد سختی‌های زیادی را تحمل می‌کند و دنیا را زیرپا می‌گذارد تا به مقصد برسد، تا برود جایی که «خودش» می‌خواهد!
آن‌جا کجاست؟
بغل مادرش.

جلسه‌ی بررسی سریال Unorthodox با عنوان «دیگریِ بزرگ»

جلسه‌ی آنلاین نگاه تحلیلی به مینی‌سریال Unorthodox، جمعه 19 دی‌ماه ۹۹ برگار شد. در این جلسه، درباره‌ی مفهوم «دیگریِ بزرگ» از دیدگاه لکان با نگاه به سریال Unorthodox، صحبت کردیم. می‌توانید فایل صوتی جلسه را از لینک زیر تهیه کنید.

فایل صوتی جلسه‌ی بررسی و تحلیل سریال Unorthodox با عنوان «دیگری بزرگ»

سریال unorthodox

دبرا فلدمن، نویسنده‌ی Unorthodox

طبق مصاحبه‌ی Deborah Feldman (دبرا فلدمن) با Golden Globes، داستان «غیر مؤمن» شرح حالی از خودش است که فیلم آن با تغییراتی در داستان، ساخته شده است. دبرا فلدمن وقتی 23 سال داشت جامعه‌ی حسیدی را ترک کرد، اما این کتاب را پیش از آن و در شرایطی سخت نوشته بود.

مجموعه‌ی درام و 4 قسمتی Unorthodox ساخته‌ی Netflix، یک داستان حدودا واقعی است که بر اساس کتاب دبرا فلدمن با عنوان Unorthodox: The Scandful Rejection of my Hasidic Root ساخته شده است.

زمانی که الکسا کارولینسکی و آنا وینگر تصمیم گرفتند با اقتباس از این کتاب یک سریال بسازند، هر سه توافق کردند داستان را کمی تغییر بدهند تا تخیلی جلوه کند.

در این بخش، مصاحبه کننده از دبرا می‌پرسد: این سریال با اقتباسی از کتاب Unorthodox شما ساخته شده است. اما این کاملا مطابق داستان زندگی شما نیست. آیا این انتخاب شما بود؟ اگر اینطور است، چرا؟

دبرا فلدمن در پاسخ می‌گوید: این تصمیمی بود که من و الکسا کارولینسکی در ابتدا گرفتیم. ما سال‌ها در مورد این ایده صحبت کردیم چون می‌خواستیم صد درصد همان چیزی باشد که می‌خواستیم. ما توافق کردیم سریال، داستانی متفاوت از کتاب را طی کند. دلیل اصلی آن میل من به حفظ حریم خصوصی در زندگی فعلی‌ام بود.

شما از 23 سالگی جامعه‌ی حسیدی را ترک کردید. چه زمانی Unorthodox را نوشتید؟

من پیش از ترک جامعه، نوشتن Unorthodox را شروع کردم و آن را با یک هدف انجام دادم: استفاده از شهرت که دست یابی به آن برای من آزادی در یک نبرد محبوس بود. بنابر این در شرایط ایده‌آلی مثل نویسندگان دیگر نبودم، وقتی برای اندیشیدن نداشتم و هرچه که اتفاق می‌ افتاد را می‌نوشتم بدون این که بدانم پایان چیست.

البته در نتیجه، زندگی من حالت شخصی خود از دست داد و عمومی شد. این شهرت برای من لازم بود چرا که برایم قدرت می‌آورد اما آن امنیتی که ناشناس بودن دارد را از بین برد. هرچند من به این کتاب و هر آنچه که برایم به ارمغان آورده افتخار می‌کنم، اما خوشحالم از این که توانستم زندگی شخصی ام را برگردانم.

در این سریال به زبان‌هایی گفتگو می‌شود که ممکن است برای افراد بیگانه باشد، اما اتفاقاتی که در روند داستان رخ می‌دهد، به صورت جهانی آشنا و قابل درک است.

 

شما می‌توانید مصاحبه‌ی کامل دبرا فلدمن را در Golden Globes بخوانید.

نویسنده سریال Unorthodox

نقد سریال Unorthodox در The Guardian

در بخشی از اپیزود اول سریال، استی با چند دانشجوی موسیقی به صورت اتفاقی آشنا می‌شود. آن‌ها استی را به دریاچه دعوت می‌کنند. دوستانش بلافاصله پس از رسیدن به دریاچه، به داخل آب می‌دوند. استی ابتدا باز می‌ماند اما کمی بعد به درون آب می‌رود. کلاه‌گیسی که از ازدواجش به بعد، مجبور به سر گذاشتن بود، از سرش در می‌آورد و آن را همان‌جا در آب رها می‌کند. با سر تراشیده اش روی آب می‌خوابد. این صحنه غسل تعمید مسیحی را تداعی می‌کند. اما او این بار به جای پیوستن به پیروان، از جمع آن‌ها خارج می‌شود…

ادامه‌ی این نقد را می‌توانید در The Guardian بخوانید.

نقد سریال Unorthodox

نظرات در IMDb درباره‌ی سریال Unorthodox

داستان غیر ارتدکس، داستان دختری به نام “استی” است که خود را با ساختار جامعه ارتدکس یهودی که در آن بزرگ شده، سازگار نمی‌داند. پس از این که مادرش در کودکی او را رها می‌کند و به عنوان لکه‌ی ننگ خانواده نام می‌گیرد، استی در کنار مادر بزرگش می‌ماند.حتی وقتی بزرگ می‌شود، مادر بزرگ تنها کسی است که با او احساس نزدیکی می‌کند.

داستان فلاش‌ بک‌های زیادی دارد و در گذشته و حال طی می‌شود. در یکی از این فلاش‌ بک‌ها برای استی خواستگار سر به راه که بیشتر نابلد و بی دست و پاست، پیدا می‌شود. استی به جایی می‌رسد که تنها با لباس‌های تنش به برلین می‌رود و آنجا اتفاقی با گروهی از نوازندگان آشنا می‌شود…

شما می‌توانید ادامه‌ی نظرات را در IMDb بخوانید.

نظرات درباره‌ی سریال unorthodox

سخن آخر

خاصیت جذاب «فیلم» این است که دارد از یک شخصیت شاید خیالی در آن طرف دنیا در نیویورک می‌گوید اما مخاطب خودش را در خاطره‌ای از گذشته و کودکی در حیاط خانه‌ی خودشان در تهران پیدا می‌کند. این یک «فرصت» برای کشف بخش‌های دیده نشده‌ی ماست.

نظرسنجی جلسه تحلیل سریال Unorthodox

اگر در جلسه‌‌ی تحلیل فیلم Unorthodox شرکت داشتید، بازخورد شما برای ما ارزشمند و سازنده است.

 

نوشته

گروه نگارش

اشتراک گذاری

در باب

مطالب مشابه

این مقاله تأملی در باب ظرفیت و مشکلات برقراری و حفظ روابط عاشقانه و پرشور است و بر اساس نتایج سال‌ها کار تحلیلی با مراجعان مختلف نوشته شده است.

نوشته

این جستار با استفاده از پارادایمی روانکاوانه سعی بر روشن‌کردن رفتارها و تعاملات راس و ریچل در سریال «دوستان» و همچنین نحوه‌ی علاقه‌مند شدن آنها به یکدیگر را دارد.
از نظر زیگموند فروید، عشق صرفاً پیوند رمانتیک دو روح نیست، بلکه نمایشی پیچیده از نیروهای روانی است که ریشه در عمیق‌ترین خواسته‌ها و ترس‌های ما دارند.

نوشته

نظرات

6 پاسخ

  1. خیلی خوب بود، واقعا با این سریال همذات پنداری کردم

  2. این داستان درسراسر دنیا اتفاق می‌افته، جاهایی که حتی ما نمی‌شناسیم.

  3. این داستان درسراسر دنیا اتفاق می‌افته، جاهایی که حتی ما نمی‌شناسیم.

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر