اگر فکر میکنید اینستاگرام انقدرها هم مهم نیست، بهتر است یاد تحقیق جهانی سال ۲۰۱۸ بیفتیم که اعلام کردهاست: «تلاش برای سلفی گرفتن ۲۵۹ نفر را بین سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۷ به کشتن داد. غرق شدن، حوادث حمل و نقل و افتادن به عنوان شایعترین علت مرگ شناخته شدند».
راه دور نرویم… احتمالاً محال است بهراحتی بتوانیم قطعی شش ساعته اینستاگرام، فیس بوک و واتساپ را فراموش کنیم. خاطره خوشایند/ ناخوشایندِ این قطعی تا مدتها در حافظه مجازی ما باقی میماند. درحالیکه بعضی از کاربران آه از نهادشان بلند شده بود، عده دیگری با گفتن «آخیش چهبهتر» نفس راحتی کشیدند و خوشحالیشان را ابراز کردند. اما چرا نسبت به اینستاگرام مردد هستیم و احساس دوگانهای داریم؟
ارتباط بهمثابه هوا برای انسان
ما برای بقا به ارتباط نیاز داریم. در ارتباطهاست که بهحساب میآییم، درک و حمایت میشویم و… نیاز به توجه هم در ارتباط با دیگران برآورده میشود. شبکههای اجتماعی، براساس ارتباطهای آنلاین شکلگرفتهاند و حضور دیگری در آن نقش پررنگی دارد. پس دو نیازی که دربارهاش گفتیم در اینستاگرام برآورده میشود. مثل وقتیکه نمایی از کیک تولدمان را قاب میگیریم و لایکهای زیادی سمتمان روانه میشود. این لایک نمادی از توجه است که توانستهایم در طول چند ثانیه به دستش بیاوریم. بهخصوص اگر ظرفیت کمی برای تحمل تنهایی داشته باشیم، دیگران برای ما حکم قطعات یدکی دارند که کمک میکنند کمتر احساس شکنندگی کنیم.
وقتی پای مغز وسط میآید
سیستم پاداش مغز، شرایطی را فراهم میکند تا ما بهواسطه خوردن، رابطه جنسی و… بهعنوان یک فرد و گونه بتوانیم به حیات خودمان ادامه بدهیم. این سیستم با کمک نوروترانسمیتر (انتقالدهنده عصبی) دوپامین کار خود را پیش میبرد و توجه و تمرکز ما را فعال میکند. فرقی نمیکند که درباره کیک شکلاتی حرف میزنیم یا حس فوق العادهی تحسین شدن! وقتی محرک دلچسبی را برای اولین بار امتحان میکنید و تجربه خوشایندی دارید، دوپامین آزاد میشود. حالا مدارهای عصبی، این موقعیت را در قالب شرایط لذتبخش کدگذاری میکنند. از این به بعد ترغیب میشوید تا با تجربه دوبارهاش، همان لذت اولیه را تکرار کنید.
با فعال شدن سیستم پاداش (دوپامین)، شما طیفی از محرکها را نادیده میگیرید و فقط به محرک لذتبخش توجه میکنید. «دوپامین آزادشده بر حافظه و مدارِ عملکردِ اجرایی مغز تأثیر میگذارد تا فرد را تشویق به تکرار تجربه کند. با هر بار استفاده، مدارهای مغز قانعتر میشوند که اعتیاد ایجاد کنند و به محرکی خاص وابسته شوند. فقط با استفاده دوباره است که کسری دوپامین از بین میرود». این همان اتفاقی است که در وابستگی به لذت میفتد.
سازندگان اینستاگرام روی طراحیاش کار میکنند، اما برای اینکه اعتیادآور نباشد، هیچ برنامهای ندارند. اشتیاق شدید به صفحه پر رنگ و لعاب، میتواند همین مسیر پاداش را طی کرده باشد. وقتی دلمان میخواهد تنش یک روز پر اضطراب را با خلسهای اعجابانگیز در اینستاگرام جبران کنیم، لذتی را به خودمان هدیه میدهیم که رقیب ندارد! بله، اینستاگرام با همدستی دوپامین کار خودش را کرده است، ما مشتاق پرسه زدن در این فضا میشویم!
یشنهاد: مقاله نشانهها و درمان اعتیاد به اینترنت و شبکههای اجتماعی را در مجله بخوانید.
سفر به مقصدی پر از لذت
همانطور که فروید هم قبلاً گفته بود، بسیاری از رفتارهای ما تحت تأثیر «اصل لذت» هستند. ما تلاش میکنیم کارهایی را انجام دهیم که تنشمان را کم کنند و لذت را افزایش دهند. ولی «اصل واقعیت» ماهی است که پشت ابر نمیماند. اصل واقعیت، محدودیتهایی مثل قانون و مرزبندیها را پیش پای ما میگذارد. همینجاست که مسیر لذت با دستانداز روبرو میشود. چون بههرحال با وجود تمدن، ما هر کاری را در هرزمان و مکانی نمیتوانیم انجام دهیم. چارهای نیست جز به تعویق انداختن لذتها یا خداحافظی تلخ با آنها.
حالا اما فضای مجازی، ما را با لذتهایی تنها گذاشته است که قادریم ساعتها خوش باشیم؛ بیآنکه احساس شرم کنیم. میتوانیم در زندگی سلبریتیها سرک بکشیم، با هویت ناشناس صفحه همسر کسی را دید بزنیم و در سکوت به تصاویر برهنه خیره شویم. نمایشگری و ارضای خودشیفتگی هم بهقدری لذت دارد که نمیشود از آن چشمپوشی کرد. گویی اینستاگرام توانسته است محدودیتهای تمدنی و اصل واقعیت را دور بزند!
از طرف دیگر، میتوانیم هیجانهای منفیمان را روی کاربران فرافکنی کنیم و تنش درونی را کاهش دهیم. «این دیگران هستند که عصبانیاند»، باور آرام بخشی است که نمیگذارد خشم خودمان را احساس کنیم.
همهچیز دست من است
با اسکرول کردنِ ساده (بالا و پایین کردن صفحه) در اینستاگرام، میتوانید اخبار، خوراکیهای هوسانگیز، اطلاعات بیشمار، مناظر دیدنی، محتوای آموزنده، تصاویر گذشته، تکنولوژیهای برتر، مدهای زیبا و… (این طومار تمامی ندارد، پس نفستان را حبس نکنید!) را ببینید. حتا میتوانید با یک فیلتر، کاری کنید که عکستان نوستالژیک به نظر برسد. همه اینها فقط با سرانگشت شما اتفاق میفتد. تو انگار کن جهان زیر دستان توست! حالا بهتر میشود تصور کرد چه احساس کنترلی را تجربه میکنیم.
فقط با یک انگشت میتوانیم توجهمان را به دیگران نشان دهیم و نظر بدهیم. با دیدن تمام محتواها شاید فکر کنیم اطلاعاتمان بالاتر رفته است و درک بهتری از جهان داریم. اسمش را «توهم دانستن» میگذارند. اشکالی ندارد، نامش هرچه که باشد ما فعلاً میتوانیم احساس کنترل داشته باشیم و این خوشایند است.
اینستاگرام را برای شما «خاص» طراحی کردهایم
برای سرگرم شدن در اینستاگرام، لازم نیست پول هنگفتی بدهید تا لبخند رضایت روی لبهایتان بنشیند. آنجا همهچیز هست. بیایید اسمش را بگذاریم «یک کلیک تا بهشت»! اما این تفریح مجازی برایمان مجانی تمام میشود؟
الگوریتم اینستاگرام بهگونهای طراحیشده است که هر مکث شما در نگاه تیزبین هوش مصنوعی، مهم تلقی خواهد شد. انگار نگاه خیرهتان ثبت میشود و برنامههای بعدی، مطابق رفتار مجازیتان رقم میخورد. امیدوارم همینها کافی باشند تا قانع شوید که ما کاربران برای طراحان شبکههای اجتماعی، همان چیزی هستیم که فروخته میشویم! یک جمله قدیمی هست که میگوید «اگر برای محصولی پولی نمیپردازید، پس خود شما محصول هستید»!
کسی چه میداند شاید سازندگان اینستاگرام، درباره نگاه خیره لاکان خواندهاند که توانستهاند با قلابشان شما را گیر بیندازند و به خیرگی جمعی دعوت کنند!
آیا برایتان پیشآمده که خواستید فقط پستی که اسمتان در آن تگ شده را ببیند اما وقتی به خودتان میآیید متوجه میشوید چند ساعت گذشته است و در هزارتوی مجازی گمشدهاید. فکر میکردیم انقدرها هم بیاراده نیستیم، ولی چه شد که سردرگم شدیم؟ ما هستیم که اینستاگرام را کنترل میکنیم یا با پیشبینی رفتارمان، ما را کنترل میکنند؟
حالا نیروی خصمانهای که ما را ترغیب میکند پستهای بعدی را هم ببینیم ارادهمان را زیر سؤال میبرد. گاهی ما نه در نقش سوژهای مختار، بلکه تبدیل به ابژههای مفعولی میشویم که قدرت تصمیمگیری چندانی نداریم و مجبوریم سپرمان را جلوی هوش مصنوعی اینستاگرام بیندازیم!
از طرف دیگر، اینستاگرام فقط پستهایی را نشان میدهد که شما دوست دارید. حلقه همفکرانتان همینطور گستردهتر میشود. باور غلط «همه مثل من فکر میکنند» اجازه نمیدهد تصور کنید چه جهانبینیهای متفاوتی وجود دارند؛ چون شما هرگز آنها را نمیبینید!
بااینکه دوقطبیهای اینستاگرامی از بین نمیروند اما شما همچنان میتوانید با تعصب، از دیدن کسانی که شبیهتان هستند به وجد بیایید. انگار دیگران امتداد خود ما هستند و با دیدنشان میتوانیم حس ارزشمندی میکنیم. انگار فراوانیِ شباهتها مُهر تائید ماست. درحالیکه در واقعیت، دنیا همانی نیست که تصور میکنیم. برای حفظ ارزشمندی و محبوبیت جعلی و شکنندهمان باید چرخه نفسگیر آنلاین بودن، تعصب داشتن و تائید دیگران را ادامه دهیم تا دوروبرمان خالی نشود.
حتماً شما هم دوست دارید سریع و بدون جراحت، زیبا شوید. فیلترهای اینستاگرام همین کار را برایتان انجام میدهند. حتا اگر با اطمینان بگویید «من صورت خودم را دوست دارم»، حداقل یکبار دستتان میلرزد و فیلتر زیبایی را امتحان میکنید. شاید بعدازآن، دیگر از دیدن چهره بدون فیلترتان در آینه خوشتان نیاید. تأسفبار است اما فیلترها کاری میکنند که نخواهید همان آدم قبلی (بدون فیلتر) باشید!
طراحی اینستاگرام بر مبنای جلبتوجه است. ما به شکلی تکامل پیداکردهایم که نظر دیگران برایمان مهم باشد اما نه اینطور که نظر صدها یا هزاران نفر اهمیت داشته باشد! میبینید؟ به گردنههای باریک رسیدهایم. ممکن است برای رفتن به اکسپلور، دستوپا بزنید تا بیشتر دیده شوید. بازی جدی است، به زمین رقابت مجازی خوش آمدید!
خیال باطلی است اگر فکر میکنید با اسکرول کردن پستها تمام میشوند. کاربران معمولاً فکر میکنند وقتی غایب باشند محتواهای ارزشمندی را از دست خواهند داد. طلسم اینستاگرام ترس از دست دادن (fear of missing out) را در جان شما میندازد. پس باید وقت را به نفع آنلاین بودن غنیمت شمرد مبادا پستی را نبینیم. خوب میدانیم که اطلاعات تمامی ندارند. متأسفیم، شما باید منتظر ناسور شدن انگشتتان باشید!
اگر به نظرتان تجربههای شخصی فقط وقتی ارزشمند هستند که با دیگران به اشتراک گذاشته شوند، بهتر است وسوسهتان برای عکس گرفتن را انکار نکنید. ازنظر کاربران، بلندکردن وزنهای در باشگاه فقط وقتی ارزش دارد که بقیه آن را ببینند! ظاهراً با بیارزش شدن تجربههای فردی مواجه هستیم.
سکۀ دو روی اینستاگرام
اینستاگرام ترفندهای زیادی در چنته دارد و بازی ناعادلانهای به راه میاندازد که اگر قواعدش را نشناسیم دیر یا زود کیشومات میشویم! شبکههای اجتماعی، همزمان پتانسیل ایجاد و تسکین اضطراب را دارند. تردید ما هم از ماهیت دوگانهشان نشأت میگیرد.
کودک با در آغوش کشیدن خرس عروسکیاش احساس امنیت میکند و ما بزرگسالان با در برگرفتن گوشیهایمان! اما چه کسی است که وحشت پیام خواندهشده اما بدون پاسخ «The Horror of a Read Message but No Reply» را تاب بیاورد؟ هرقدر که در برخورد با سکوت دیگران مشکل بیشتری داشته باشید و آن را طرد اساسی تلقی کنید، از اینکه کسی پیامتان را در اینستاگرام یا واتساپ بخواند اما جواب ندهد، بیشتر ناراحت یا خشمگین میشوید.
با دقت به همین نکتههای کوچک هم میتوانیم اطلاعات زیادی درباره خودمان به دست بیاوریم. حیف است که هوش مصنوعی اینستاگرام ما را بشناسد و با سماجت تعقیب کند اما خودمان بعدازاین همه پرسهزنی، هیچچیزی راجعبه خودمان ندانیم. شاید فکر کنید درباره اعتیاد به فضای مجازی اغراق کردهاند. بسیارخب، سعی کنید یک هفته سراغ اینستاگرام نروید!
در ساعاتی که اینستاگرام به صورت جهانی کار نمیکرد، بسیاری از ما احساس خوشایندی داشتیم؛ چرا که فقط دسترسی ما به منبع لذت قطع نشده بود، بلکه آن منبع عملاً برای همه از بین رفته بود. راست میگویند که وقتی همهجا عزا باشد عروسی است! انگار بدبختی که تقسیم شود، کمتر احساس خسران میکنیم.
قطعی سراسری، فرصت تولید محتوا را از همه گرفت. پس خیالمان راحت بود محتوای جذابی در آن وجود ندارد که بترسیم از دستش میدهیم. این حس رهایی (هرچند موقت) کمک کرد تا قدری از «ترس از دست دادن» آسوده باشیم.
اگر تصادفی به انتهای متن رسیدهاید و میخواهید با خواندن چند جمله، تمام ماجرا دستتان بیاید کافی است به شما بگوییم «به اینستاگرام علاقهمندیم چون برایمان مزیتهایی دارد. گاهی با بیزاری از آن روی برمیگردانیم چون روی دیگر سکه یعنی معایبش آشکار میشود».