احمالا این روزها واژهی مهاجرت را بیش از گذشته میشنوید، ممکن است خودتان به مهاجرت فکر کنید، در حال طی کردن فرآیند آن باشید و یا این فرایند برای شما به پایان رسیده باشد. اگر مهاجرت را به عنوان فرایندی که قبل، حین و بعد دارد در نظر بگیریم، میتوانیم احساسات، عوامل استرسزا و تروماهایی را که شخص در هرکدام از این مراحل تجربه میکند، بشناسیم. البته هر شخص با توجه به زندگی و دیدگاه شخصیاش ممکن است عوامل دیگری را هم پیدا کند.
برای این که بتوانیم هر تروما را تاب بیاوریم، مهم است در هر مرحله به درستی با احساساتمان مواجه شویم و آنها را تجربه کنیم. در این باره پیشنهاد میکنم حتما لایو «مهاجرت از دیدگاه روانکاوی» آقای یاسر درخشان در مرکز تجربه زندگی را در کانال یوتوب مرکز تجربه زندگی ببینید.
مهاجرت از دیدگاه روانکاوی
مهاجرت از کشوری به کشورِ دیگر، موجب فقدان عمیقی میشود. پشت سر گذاشتن غذاهای آشنا، موسیقیهای محلی، تعاملات اجتماعیِ بدونِ دلیل، تاریخچهی آشنا و زبان مادری وقتی اتفاق میافتد که فرد از فرهنگ آشنای خود دور شده و ناگریز است با فرهنگی بیگانه اخت بگیرد. نگرانیهای جدید سیاسی، غرق شدن در اصطلاحات ظریفِ زبان جدید و تجربه جشنهای بومی چندی از چالشهایست که فرد با آنها مواجه میشود.
پاسخی که فردِ مهاجر به گمشدهی خود میدهد دردِ ذهنیست.
در سال 1917، فروید مکانیسمی را شرح داد که در آن شخص گذشتهی خود را آرمانیسازی میکند؛ مانند ماه که نور خود را از خورشید میگیرد، همهی درخشش فرد از آن دوران است. این آرمانیسازی بیشتر در حوالی خاطراتِ مکانهاست تا آدمهایی که گذشته با آنها سپری شده است. ما گمان میکنیم مهاجرت عمدتا مربوط به از دست دادن خانواده است، از دست دادن خواهرها و برادرها، عموها و خالهها است، از دست دادن همسایهی مهربان و پیرمردِ همیشه غرغروی کوچه… اینگونه نیست؛ شوک و رنجی که از مهاجرت میآید تنها به خاطر از دست دادن روابط انسانی نیست.
میتوان اینگونه مسأله را روشن کرد؛ اگر شما یک عموی خجالتی، یک پسرخالهی گوشهگیر و یک خواهر مهربان داشته باشید، حتی پس مهاجرت به سیدنی هم بعد از گذشت مدتی، تمامی این سه نوع فرد را در زندگی خود خواهید داشت. این مسأله شوکِ غریبی به آدم وارد میکند چراکه تا کنون بر این باور بودیم که آدمیان بسیار خاص و منحصر به فردند ولی واقعیت اینگونه نیست. چیزی که یگانه و بیهمتا است آدمیان نیستند بلکه نحوهی پیچیدن در یک خیابان است که در خاطر ما مانده، نحوهایست که پلهها به پشتِ بام میرسند، مدل کار کردن گرامافون قدیمی خانهی مادربزرگ است، راهیست که باید طی کنیم تا به قنادیِ خوشبویِ کوچه برسیم، این جزئیات زندگی هستند که در هستهی مرکزی مهاجرت قرار دارند و گمشدهی اصلیِ مهاجرت در زیر و بم این ظرایف نهفته است.
در زندگی لحظاتی پیش میآید که جایی هستیم و همزمان دلتنگ آن میشویم. دانستن اینکه این لحظات دیگر برنمیگردند و شاید دفعهی بعدی در کار نباشد، حسرتیاست که همهی ما تجربه کردهایم. تاثیری که مکانها در خاطر و احساس ما میگذارند همینقدر عمیق است. پشت احساس ما به هر جایی، خاطراتی است که آنجا ساختهایم، افرادی که آنجا دیدهایم و اشکها و لبخندهایی که آنجا تجربه کردیم. همهی اینهاست که یک مکان را برای انسان چنان منحصر به فرد میکند که دوری از آن به چنین رنج عظیمی میانجامد. بار بعد که ابراز دلتنگی فردی در اوج امکانات برای یک خیابان و کوچه و محله را میشنویم، میدانیم که چه چیزی این دلتنگی را به وجود آورده است.
و اینگونه است که کشور تنها چند زمین و خانه و خیابان نیست، مکانهایی است که هر کدام بخشی از خاطرات و گذشته ما را میسازند و گویی هویت ما از آنهاست و با ترک آن، تکههایی از ما آنجا میماند.
مهاجرت و هویت
«مهاجرت و هویت» عنوان یکی از کتابهای «سلمان اختر» روانکاو و استاد روانپزشکی و رفتار انسانی در دانشگاه جفرسون در فیلادلفیا است. سلمان اختر در 31 جولای 1946 در خانوادهای مسلمان و علاقمند به شعر، در هندوستان متولد شد.
او پس از تکمیل تحصیلات پزشکی و گذراندن دوره روانپزشکی در هندوستان، در 27 سالگی به ایالات متحده مهاجرت کرد و حرفهی خود را به عنوان یک روانکاو و روانپزشک مهاجر، در آنجا ادامه داد.
او پس از سالها تجربهی مهاجر بودن و بررسی تجربهی دیگر دوستا پزشکش که از کشورهای مختلف مهاجرت کرده بودند، تجربیات مراجعینش و البته تجربهی تحلیل شخصیاش و شعرهایی که میسرود، کتاب «مهاجرت و هویت» را نوشت.
از نظر سلمان اختر مهاجران عموما دو گروهاند: افرادی که برای فرار از آزار دیدن و شکنجه مهاجرت میکنند، که آنها را «مهاجران تبعیدی» مینامد، گروهی دیگر «مهاجران اختیاری» هستند.
مهاجران اختیاری به ارادهی خود برای مهاجرت آماده میشوند، زمان مناسب را انتخاب میکنند و بعد از مهاجرت هم میتوانند بازگردند و به وطنشان سر بزنند، میتوانند رویاهای نوستالژیک خود را حفظ کنند و دورهی عذاداری داشته باشند. حتی ممکن است از این گروه در کشور میزبان استقبال گرمتری صورت بگیرد.
گردنبند هویت مهرههای زیادی دارد، اما آنها با یک نخ منعطف و معنی دهنده در کنار هم قرار گرفتهاند.
سلمان اختر
تجربهی مهاجرت تأثیر عمیقی بر هویت مهاجر میگذارد. مهاجر ممکن است با مشکلات متعدد و متنوعی مواجه شود. بسیاری از اوقات پس از مهاجرت، مشکلاتی در زمینهی میان فردی خود را بروز میدهند، همچنین مشکلاتی مانند از خودبیگانگی، مشکل با ترک زبان قبلی، احساس گناه از ترک زادگاه و موارد دیگری که در ویدیوی لایو مهاجرت در دیدگاه روانکاوی ذکر شد.
پذیرش احساسات و تجربهی آنها گاهی به کمک رواندرمانگر نیاز دارد. سلمان اختر در کتاب «مهاجرت و هویت» خود به درمانگران نکاتی را توصیه میکند:
- درمانگر در اتاق درمان و رابطهی درمانی، از نظر فرهنگی بیطرف باشد.
- طی درمان به تفاوتهای فرهنگی احترام بگذارد.
- به مراجع کمک کند از تعارضات درون روانی وابسته به فرهنگ رها شود.
- احساس غربت و عذاداری مراجع را معتبر بشمارد.
- عملکرد دفاعی نوسالژی و همچنین دفاع در برابر پیدایش نوستالژیها را تفسیر کند.
- با چالش چند زبانه بودن مراجع مواجه شود.
عموما در اوایل درمان پویشی درازمدت افرادی که مهاجرت کردهاند از تکنیکهای حمایتی استفاده میشود. فضای همدلانهی رابطهی درمانی برای مراجعان میتواند بسیار کمک کننده باشد، از این رو گروه درمانی هم میتواند برای افرادی که درگیر احساسات مربوط به مهاجرت هستند میتواند تأثیر زیادی داشته باشد. در گروه درمانی کلینیک تجربهی زندگی هم گروهی مخصوص مهاجران وجود دارد که جلسات آن با حضور درمانگر و مشارکت همه اعضا پیش میرود.
اگر فکر میکنید برای تجربهی احساسات مربوط به مهاجرت به کمک درمانگر متخصص احتیاج دارید، میتوانید برای شروع جلسات درمان خود به صورت انفرادی و یا گروهی، همین الان فرم درخواست تراپی را پر کنید.