هر سیگاری که دود میشود، یک رویارویی کنترل شده با مرگ را آغاز میکند.
سیگار در روانکاوی از موضوعات پربحث بین روانکاوان است که در این مطلب به آن میپردازیم.
دلایل مصرف سیگار
سیگار فقط یک سیگار نیست. سیگار کشیدن میتواند دلایل مختلف آشکار و پنهان و در رابطه با هر فرد معنای متفاوتی داشته باشد. این دلایل میتواند به صورت هشیار یا ناهشیار باشد. نظریهپردازان در رویکردهای مختلف از زوایای گوناگونی آن را بررسی کردهاند.
تئوری یادگیری اجتماعی معتقد است که افراد سیگار میکشند، زیرا این رفتار برای آنها مدل شده و کلاسیک است. نظریهپردازان شرطیسازی عنوان میکنند که افراد به سیگار کشیدن ادامه میدهند، زیرا مشروط به انجام این کار هستند. نیکوتین بدون شک یک ماده بسیار اعتیادآور است که باعث تجربه لذت، کاهش تنش و بالا رفتن آرامش میشود. سیگار کشیدن عادتی است که اغلب در چارچوب اجتماعی قرار میگیرد و همه اینها میتوانند رفتار فرد سیگاری را تقویت کنند. همچنین نشان داده شده است که کشیدن سیگار درک درد فیزیولوژیکی را کاهش میدهد. علاوه بر این، ژنها، بهویژه آنهایی که با تولید دوپامینرژیک مرتبط هستند، ممکن است در شروع و ترک سیگار نقش داشته باشند.
در این مقاله سعی کردهایم سیگار کشیدن را از دیدگاه روانکاوی بررسی کنیم.
عوامل متعددی در علت شروع و ادامه مصرف سیگار در افراد نقش دارند. برای چندین دهه، شرکتهای دخانیات بازاریابی درخشانی را به منظور دستکاری درک مردم از سیگار به نفع مصرف به کار گرفتند. یکی از بارزترین اتفاقات زمانی بود که جورج واشنگتن هیل از شرکت دخانیات لاکی استرایکز، ادوارد برنیز، برادرزاده زیگموند فروید را به خدمت گرفت تا افکار عمومی را در مورد سیگار کشیدن شکل دهد. برنیز از ساختارهای روانشناختی به منظور گسترش تبلیغات طرفدار تنباکو و افزایش موفقیتآمیز فروش سیگار در ایالات متحده در طول دهه 1920 استفاده کرد. با این حال، بازاریابی قوی بهتنهایی طول عمر سیگار را توضیح نمیدهد. برخی از نظریهپردازان اعتقاد دارند که افراد سیگار میکشند تا عاطفه را مدیریت کنند. (افزایش عاطفه مثبت و کاهش عاطفه منفی)
علیرغم تمام اطلاعاتی که پزشکی مدرن در مورد مضرات سیگار ارائه کرده است، مردم همچنان به سیگار کشیدن ادامه میدهند. بیشتر اطلاعات در مورد سیگار کشیدن و تأثیر منفی آن بر سلامت فیزیولوژیکی افراد، استدلال، عقلانیت و ذهن خودآگاه انسان را مورد هدف قرار میدهد. اما نباید از ناخودآگاه غافل شد، چراکه بیشترین بُعد سیگار میتواند مربوط به دلایل ناخودآگاه باشد.
سیگار در روانکاوی شخصی
خود زیگموند فروید به مدت نزدیک به 60 سال سیگار میکشید که منجر به رشد لکوپلاستیک در فک و کام او و سرطان شد. در نتیجه چندین عمل جراحی، فروید در نهایت مجبور شد پروتز دردناکی را تحمل کند که وسیلهای شبیه به دندان مصنوعی بود که برای بستن دهان از حفره بینی استفاده میشد. در اوج اعتیاد فروید، او روزانه تا بیست عدد سیگار میکشید و برای ایجاد حس آرامش به سیگار کشیدن تکیه میکرد. فروید در نامهای به فلیس این نظریه را مطرح کرد که همه اعتیادها و بهویژه اعتیاد به تنباکو جایگزینی برای یک عادت بزرگ، یعنی اعتیاد اولیه «خودارضایی» هستند.
به طور کلی مقایسه اعتیاد با اعتیاد به خودارضایی عادلانه است، زیرا خودارضایی تلاشی خودکفا برای ارضای میل جنسی است که میتواند نیاز به رضایت و اتکا به دیگری را تضعیف کند. اعتیاد را میتوان تلاشی برای دور زدن وابستگی به دیگری و بهجای آن وابستگی به ماده در نظر گرفت. اعتیاد به سیگار نیز میتواند یک فعالیت خودارضایی باشد که در آن فرد سیگاری با تکیه بر سیگار سعی در ایجاد شبه خودکفایی دارد و به خاطر ترس خود، از تکیه بر فردی خارج از خود یا درونی کردن دیگران در خود اجتناب میکند. بنابراین سیگار کشیدن خودارضایی مستبدانه است. او میترسد و نمیتواند دیالوگی عاشقانه با دیگری داشته باشد و با سیگار کشیدن سعی در لمس دوباره دیگری و به عبارتی لمس خویشتن دارد. در واقع سیگار کشیدن جانشین خودارضایی نمادین است.
از سوی دیگر، سیگار اغلب به عنوان یک تثبیت دهانی نیز در نظر گرفته شده است، دقیقاً مانند مکیدن انگشت شست برای نوزاد. کودک در این دوره در پاسخ به احساس کنارهگیری مادر، شئی (انگشت شست) را همانند مادر و سینه مادر تصور میکند. در رابطه با فرد سیگاری نیز سیگار کشیدن و فرو کردن دود آن نماد مکیدن سینه مادر و یکی شدن با او (عشق گمشدهاش) است.
فروید اعتقاد داشت که پنج سال اول زندگی برای رشد و شکلگیری شخصیت انسان بسیار حائز اهمیت است. او مراحل رشد روانی-جنسی کودکان را 5 مرحله معرفی و عنوان کرد کیفیت رشد این مراحل، رفتار آنها را در بزرگسالی تعیین خواهد کرد.
اولین مرحله آن، مرحله دهانی (oral stage) است که از تولد تا حدود ۱۸ ماهگی را شامل میشود. در این دوره کودک از طریق لب و دهان خود با دنیا ارتباط برقرار میکند. در واقع او سعی میکند با قرار دادن همهچیز در دهان، به شناخت و درک آن چیز برسد و همچنین از مکیدن و خوردن سینه مادر احساس آرامش و لذت میکند. اگر کودک در این دوران در ارتباطش با مادر یا مراقبش تعارضات زیادی را تجربه کند، برای مثال در زمان گرسنگی، مادر یا مراقبتکننده در دسترس نباشد یا کودک خیلی زود یا دیر از شیر گرفته شود، این امر میتواند باعث برآورده نشدن نیازهای دهانی و تثبیت در این مرحله شود. این تعارضات و نیازهای حل نشده میتوانند در آینده خود را به شکل رفتارهای منفی مثل پرخوری، سوء مصرف الکل و سیگار کشیدن نشان دهند. به عبارتی در سنین بالا با انجام این رفتارها به طور ناخودآگاه سعی در بازگشت به مرحله دهانی و تحریک اعصاب منطقه دهانی دارد.
یکی از نظریهپردازان تحلیلی دیگر (فرنسی) نیز فعالیت دهانی شیرخوار در مکیدن انگشت شست را تلاشی برای تبدیل شدن به مادر خود میداند، به ویژه در پاسخ به کنارهگیری مادر. در رابطه با فرد سیگاری نیز چنین اتفاقی رخ میدهد که برای فرد، سیگار به جانشین دهان و دندان تسکین دهنده شست یا سینه تبدیل میشود. با این کار سیگار میتواند جایگزین مادر شود و بنابراین نیازی به تسکیندهنده خارج از خود ندارد. او مادر است و بنابراین نیازی به آرامش خارج از خودش ندارد.
همانطور که گفتیم، سیگار به فرد سیگاری این امکان را میدهد که از وابستگی به دیگری فرار کند و در نتیجه خیال ناخودآگاه زندگی در یک استقلال انفرادی -قدرت مطلق- را بازمیگرداند. این فرآیند همچنین فرد سیگاری را از نیاز به دیگری، تکیه به دیگری، احتمالاً ناامید شدن توسط دیگری یا مواجهه با طرد آشکار توسط دیگری محافظت میکند. اینها ترسها و تهدیدهایی هستند که همه انسانها هنگام شروع و حفظ روابط در معرض آن هستند.
با این حال برای بیشتر مردم این ترسها و تهدیدها به اندازهای قابل تحمل است که از پیگیری روابط با دیگران جلوگیری نمیکند. برای کسی که با اعتیاد دستوپنجه نرم میکند، این تهدیدها ممکن است آنقدر در معرض خطر باشند که بهجای اتکا به دیگری، کنارهگیری از خود یا تلاش برای استقلال سرسختانه را تداوم بخشند. رشد انسان در دوران نوزادی، امیال انسان را در دو جهت متناقض شکل میدهد: از یک سو از نظر انتزاعی کودک غرق در لذت و رها شدن از محدودیت زندگی واقعی است و از سوی دیگر، از لحاظ عینی نوزاد به طرف وابستگی کم به افراد دیگر میرود. این وابستگی ضعیف به افراد دیگر است که فردی که با اعتیاد دستوپنجه نرم میکند، به شدت سعی میکند از آن فرار کند و از قضا در این فرآیند به ماده خاصی وابسته میشود.
در بسیاری از افراد، کشیدن سیگار به عنوان یک مکانیسم مقابلهای در نظر گرفته میشود که به فرد سیگاری کمک میکند تا با استرس مقابله کند، حالات عاطفی را پردازش کند و به صورت دهانی خود را آرام کند. در ابتداییترین معنای آن، میتوان روشن کردن سیگار را مانند روشن کردن مشعل در تاریکی شب برای دفع شکارچیان یا تهدیدات احتمالی در نظر گرفت. روشن کردن و کشیدن سیگار همچنین میتواند یک عمل پرخاشگرانه باشد که به طور ناخودآگاه از طریق عمل کشیدن سیگار تجربه میشود. سیگار کشیدن بیش از تلاش برای ایجاد استقلال از دیگری، میتواند یک راه تهاجمی و تدافعی برای گفتن این جمله به دنیا باشد که: «کنارهگیری کن!»
دنیای مدرن از خطرات ناشی از کشیدن تنباکو و این واقعیت که میتواند شما را بکشد آگاه است. اما شاید نکته همین باشد. فرد سیگاری مدرن از کشیدن سیگار برای تقلید مرگ استفاده میکند و در یک واکنش ضد هراسی، سیگاری همان چیزی را که از آن میترسد -مرگ- در آغوش میگیرد. هر سیگاری که دود میشود، به اعتراضی سرکش از مرگ تبدیل میشود؛ یعنی انکار مرگ.
تصور ریک از مازوخیست، در مورد سیگاری امروزی صدق میکند. ریک استدلال میکرد که مازوخیست به آرامی خود را در مقادیر اندک در معرض همان چیزی که از آن میترسد قرار میدهد تا منفعل را به فعال تبدیل کند و حس تسلط بر چیزی را که از آن میترسد ایجاد کند. این روند برای مازوخیست لذت ایجاد میکند. سیگاری امروزی مازوخیست است. نهتنها سیگاری امروزی میداند که سیگار میتواند باعث مرگ شود، بلکه ممکن است به طور ناخودآگاه بخشی قطعی از جذابیت سیگار باشد. فرد سیگاری قادر است بهطور فعال با همان چیزی که از آن میترسد درگیر شود. فرد سیگاری مدام خود را در دوزهای کم در معرض مرگ قرار میدهد، بارها و بارها، در تلاش برای به دست آوردن تسلط بر مرگ و تلقیح از نیش آن.
سیگار در ناخودآگاه جمعی
استعمال دخانیات برای قرنها دوام دارد، زیرا در ذهن خودآگاه ما نفوذ میکند و عمیقاً در قلمرو ابتدایی ضمیر ناخودآگاه ما کاوش میکند. در آنجا خود را به کهنالگوهای اولیه که از زمان پیدایش انسانها وجود داشتهاند میچسباند. یونگ استدلال کرد که سه سطح روانی وجود دارد: آگاهی، ناخودآگاه شخصی و ناخودآگاه جمعی. ناخودآگاه جمعی برای همه انسانها و شاید حتی برای همه حیوانات مشترک است و اساس واقعی روان فردی است. یونگ معتقد بود که ناخودآگاه جمعی کهنالگوهایی را ذخیره میکند که به عنوان طرحی برای رفتار انسان عمل میکنند. این طرحها از طریق تجربیات تکراری انسان در طول اعصار بر ذهن ناخودآگاه جمعی ما نقش میبندد.
به گفته یونگ انرژی، آتش یا قدرت یکی از این کهنالگوها در ناخودآگاه جمعی بود که ساختار مردم را از خدا در طول زمان شکل داد. طبق نظریه یونگ، مفهوم قدرت بهعنوان اولیهترین شکل مفهوم خدا در میان انسانهای اولیه شکل گرفته و تصویری است که در طول تاریخ دستخوش تغییرات بیشماری شده است. هنگام بررسی توضیحاتی در مورد اینکه چرا مردم به سیگار کشیدن ادامه میدهند، اغلب از بررسی رابطه با آتش که از طریق عمل سیگار کشیدن رخ میدهد اجتناب میشود. با این حال آتش همیشه نمادی قدرتمند برای انسان بوده و امروزه نیز نمادی قدرتمند باقی مانده است. تسلط بشر بر آن، به ما درجاتی از تسلط بر خود طبیعت را داد.
بسیار محتمل است که سازه آتش عمیقاً در ضمیر ناخودآگاه جمعی انسانها بهعنوان یک موضوع مرتبط و نیرومند از انسانیت ما تعبیه شده باشد. تام رابینز رماننویس (1980) نیز در کتاب زندگی بیجان با دارکوب مینویسد: «سه عنصر از چهار عنصر بین همه موجودات مشترک است، اما آتش به تنهایی هدیهای برای انسان بود. سیگار کشیدن همانقدر صمیمی است که میتوانیم با آتش بدون آزار و اذیت فوری به آن نزدیک شویم. هر سیگاری مظهر پرومتئوس است که آتش را از خدایان میدزدد و آن را به خانه بازمیگرداند. ما سیگار میکشیم تا قدرت خورشید را به دست آوریم، جهنم را آرام کنیم، با جرقه اولیه همذاتپنداری داشته باشیم، از مغز آتشفشان تغذیه کنیم. این تنباکو نیست که ما به دنبال آن هستیم، بلکه آتش است.
وقتی سیگار میکشیم، نسخهای از رقص آتش را اجرا میکنیم، آیینی به قدمت رعدوبرق. آیا این بدان معناست که سیگاریهای زنجیرهای متعصب مذهبی هستند؟ باید بگوییم که یک شباهت وجود دارد. ریه فرد سیگاری باکرهای برهنه است که بهعنوان قربانی در آتش خدا پرتاب میشود. این امکان وجود دارد که در ضمیر ناخودآگاه جمعی میل به تسلط، دستکاری و تصاحب آتش برای حفاظت، اهداف و لذتهای خود وجود داشته باشد. همانطور که آتش دفاعی برای محافظت از انسانهای محروم در برابر عناصر وحشی طبیعت بود، سیگاریهای امروزی نیز برای محافظت از خود در برابر تهدیدات احتمالی و محافظت از آسیبپذیری خود در برابر جهان سیگار میکشند و فرد سیگاری نیز با کشیدن سیگار احساس قدرت را تجربه میکند.
شاید برای برخی، خاکسترهای درخشان در انتهای سیگار منبع قدرت باشد؛ قدرتی که آنها را قادر میسازد تا با احساس درماندگی، ناتوانی و ترس کنار بیایند. جذب شدن به سمت انرژی، نور و قدرت، موضوعی ثابت در بین انسانهاست که به نظر میرسد در طول تاریخ پابرجاست. شاید رابطهای که ما به عنوان انسان با آتش ایجاد کردهایم، در خدمت جستجوی انرژی، نور و قدرت باشد. این امکان وجود دارد که تعقیب آتش نیز تعقیب خدا باشد؛ منبع توانای قدرتی که برای محافظت و خدمت وجود دارد. به نظر میرسد که ما بهعنوان انسان به دنبال آتش هستیم؛ چه در شیفتگی ما به آتشبازی در آسمان تاریک یک شب تابستانی، چه در شیفتگی ما به قدرت آتش یا سوختن یک موتور احتراق داخلی که ما را به جلو میراند. عنصر آتش در سر تا سر زندگی بشریت تکرار میشود. شاید سیگار کشیدن تعقیب بشریت برای آتش را تداوم ببخشد و رفتار سیگار کشیدن، تمایلی را که ناخودآگاه جمعی در همه ما ایجاد میکند، برای نزدیک شدن به آتش تسکین میدهد.
این واقعیت که سنتهای تنباکوی ما ریشههایی مربوط به هزاران سال قبل دارد، باید حس احترام به پیچیدگی معنای سیگار کشیدن برای انسانها را القا کند. بسیاری از بیمارانی که وارد فضای تحلیلی درمان میشوند از دخانیات استفاده میکنند. توانایی تفسیر رفتار سیگار کشیدن در یک چارچوب روانشناختی بزرگتر و متنوع، زمانی مفید است که بیماران در جستجوی معنا در رفتارها و خواستههای خود هستند.
شاید نگاه کردن صرفاً به مصرف دخانیات از منظر اعتیاد، نقشی را که میتواند در زندگی انسانهای گذشته و حال ایفا کند، بهشدت نادرست تفسیر کند. در فضای تحلیلی باید دید عمیقتری نسبت به مصرف دخانیات که احتمالا نیازهای عمیق روانی، معنوی و اسطورهای را نمایان میکند، داشت. ملاحظات نقش ناخودآگاه جمعی، رابطه آن با آتش و تعقیب خدا، قدرت و تسلط بر طبیعت از طریق در اختیار داشتن آتش، میتواند بینشهای مفیدی را در مورد اینکه چرا انسانها تنباکو میکشند، ارائه دهد.
تأمل در ناخودآگاه شخصی و سیگار کشیدن بهعنوان وسیلهای برای برقراری ارتباط با پرخاشگری، عمل شبه استقلال، افراط در خیال قدرت مطلق و سیگار کشیدن بهعنوان یک تلاش ضد هراسی برای انکار مرگ میتواند توضیح مفیدی برای رفتار سیگار کشیدن ارائه دهد. در نهایت، کارکرد معنوی و اسطورهای را در سیگار کشیدن نباید نادیده گرفت. این شامل سیگار کشیدن بهعنوان حملونقل بین جهانهای طبیعی و ماوراطبیعی، تقلید از خدایان با تبدیل جادویی مواد به غیرمادی، وسیلهای برای داد و ستد با خدا از طریق عمل قربانی سیگار و کشیدن سیگار بهعنوان دعاست.
منابع
(Greetham, 2006) The Subject. In Philosophy.
More Than a Cigar | Cigar Aficionado.
Baldwin,Y.G Malone, K and Svolo, T (2011).s Lacan and Addiction _ an Anthology
3 پاسخ
سلام
بسیار زیبا و علمی و به دور از نظر شخصی بود.
از تلاش و وقتتون ممنونم
تا این حد تبلیغات برای سیگار کشیدن، که فروید هم بازی خورد
مفید بود پسندیدم .