سوپرویژن چیست و چرا مهم است؟

نوشته

جلسه‌ی سوپرویژن نیز مانند جلسه‌ تراپی، چارچوب و قواعد خاص خود را دارد که توسط سوپروایزر مشخص می‌شود. در این مقاله به چیستی و اهمیت دریافت سوپرویژن برای حرفه‌ی روان‌درمانگری پرداخته‌ایم.

فهرست مطالب

 

تاریخچه‌ی سوپرویژن

بنیان‌گذار روان‌کاوی، زیگموند فروید، به طور مستقیم درباره‌ی دریافت نظارت بالینی[1] صحبت نکرده است اما می‌توانیم همان جلسه‌های هفتگی را که با همکاران و شاگردانش داشته، مصداقی از جلسه‌های سوپرویژن در نظر بگیریم.

فروید به طور ضمنی از سه جهت به نظارت بالینی اشاره کرده است: ‌تجربی، عقلانی و اخلاقی.

 

 

فروید نخست بر درمان شخصی روان‌کاوان تأکید داشت، او خاطرنشان کرد که درمانگران حین درمانِ خود در کنار انتقال‌های شدید و مقاومت‌های برخاسته از اضطرابی که نسبت به قدرت فانتزی‌ها تجربه می‌کنند، آرزوها و ترس‌های ناهوشیار، تجربه‌های نابی هم کسب می‌کنند، همچنین از نقاط کور خود آگاه می‌شوند و در نتیجه نقاط کور مراجعان را بهتر درک می‌کنند.

دوم این‌که فروید درباره‌ی تکنیک نیز به‌تفصیل در مقاله‌هایش صحبت کرده است، و سوم این‌که درباره‌ی اصول اخلاقی توصیه‌های فراوانی به همکاران خود کرده است؛ از قبیل روابط و حفظ چهارچوب‌ها و…  البته خود فروید نیز مرتکب خطاهایی بالینی مثل تحلیل دخترش آنا شده بود.

 

 

آموزش و نظارت روان‌کاوانه تا سال‌ها پس از فروید کم‌وبیش مستبدانه و بر اساس آموزش قواعد روان‌کاوی به درمانگر انجام می‌شد تا این‌که نخستین مطالعه‌ی نظام‌مند نظارت بالینی توسط اسکتین و والستاین (۱۹۷۱ ــ ۱۹۵۸) انجام شد، آن‌ها طی سال‌ها در نتیجه‌ی مشاهداتشان متوجه شدند وقتی که درمانگران از مراجعانشان صحبت می‌کنند، بیشتر درباره‌ی احساساتی که در آن‌ها ایجاد شده، یا همان انتقال متقابل[2] حرف می‌زنند، استکین و والستاین رابطه‌ی درمانگر ــ ناظر را با رابطه‌ی مراجع ــ درمانگر مقایسه کردند و دریافتند که احساسات و رفتارهای ناظران به شکل عجیبی شبیه به احساسات، نگرش‌ها و رفتارهای درمانگران در قبال مراجعانشان است. آن‌ها این پدیده را فرایند موازی[3] نامیدند.

 

 

روان‌کاوان معاصر این پدیده را به همانندسازی فرافکنانه‌ی[4] ملانی کلاین (۱۹۴۶) نسبت می‌دهند. جامعه‌ی روان‌کاوی به‌تدریج متوجه شد علاوه بر فرایند موازی که ناهوشیارانه از مراجع به درمانگران و به ناظر انتقال می‌یابد، ارتباط بین فردی بسیار مهم‌تر از انتقال مهارت ناظر به روان‌درمانگر است. از این‌جا بود که رابطه در روان‌کاوی مهم شد، که البته فروید هم به آن اشاره کرده اما بسطش نداده بود. روان‌کاوی فرایندی است که درون آن، رابطه‌ای انسانی بین دو نفر شکل می‌گیرد و طی آن قرار است مراجع به بلوغ و استقلال روانی برسد، پس رابطه بسیار مهم است.

این رابطه همان چیزی است که پس از فروید فراموش شده بود و متخصصان تنها بر آموزش نظری روان‌کاوی متمرکز بودند، و بعد دریافتند فقط آموزش نظریه‌ها و قواعد کافی نیست و رابطه در نظارت بالینی اهمیت ویژه‌ای پیدا کرد.

 

 

سوپرویژن چیست؟ چرا اهمیت دارد؟

سوپرویژن بالینی (نظارت بالینی) برای مشاوران، روان‌درمانگران و روان‌شناسان مشاوره‌ی بالینی، الزام و نیازی قانونی است. هانتز و کارتر) ۲۰۰۷) معتقدند که همه‌ی مشاوران، روان‌درمانگران و روان‌شناسان تحت تأثیر ساختارهای اجتماعی هستند و بدون وجود مرزهای مناسب برای تعریف رابطه، ممکن است ‌ناخودآگاه ارزش‌هایشان را به مراجعان تحمیل کنند، پس نظارت بالینی لازم و مهم است.

سوپروایزر[5] به روان‌درمانگر کمک می‌کند علاوه بر دانش نظری به بلوغ درمانی برسد، پس به نظر می‌رسد سوپروایزر نقش کاتالیزور را ایفا می‌کند و تلاش می‌کند در کنار آموزش دانش و مهارت کمک کند‌نظارتش[6]‌ ظرفیت تفکر و تجزیه‌ و تحلیل پیدا کند، سوپروایزر حس‌هایی را که درمانگر از مراجعش می‌گیرد، متحول و یکپارچه می‌کند.

 

 

سوپروایزر چگونه به درمانگر کمک می‌کند؟

حمایت روان‌شناختی

سوپرویژن به درمانگران می‌آموزد که چگونه طغیان‌های احساسات منفی را که از سوی مراجعان مستقیم به سویشان روانه می‌شود تاب بیاورند، چگونه عزت نفسشان را در برابر ارزش‌کاهیِ بی‌وقفه حفظ کنند، رگه‌های حقیقت را از لابه‌لای شکایت‌های مراجعان بیرون بکشند و با آن کار کنند، چگونه پاسخ‌های تروماتیک خود را نسبت به گزارش‌های دردناک ضربه‌ی روانی کنترل کنند، احساسات وحشتناک و بیگانه را در خود بپذیرند، بی‌یقینی را تاب آورند و سایر تجربه‌های طاقت‌فرسای هیجانی را مدیریت کنند.

 

 

مرور گسترده‌ی پیشینه‌ی بالینی نشان می‌دهد که درمان پویشی با انتقال شناخته می‌شود، پس سوپروایزر به درمانگر کمک می‌کند که درمان روان‌کاوانه انجام دهد و حضور اصیل خود را با نقشی که انتقال مراجع به او محول کرده، تلفیق کند. تجربه‌ی انتقال برای درمانگر آسان نیست، سوپروایزر به او یاری می‌رساند تا چه از نظر درونی و چه از نظر ایفای نقش درمانی بر خود مسلط بماند. نظارت‌شوندگان[7] نیز از سمت سوپروایزر به احترام و همدلی نیاز دارند و این‌که بدانند دیده و پذیرفته شده‌اند.

چالش اصلی سوپرویژن روان‌کاوان برقراری تعادل میان بازخورد انتقادی و حمایت هیجانی است، هدف دیگر سوپروایزر تداوم یادگیری برای نظارت است. درمانگر باید بیاموزد با چیزی که تا حالا نمی‌دانسته یا درباره‌ی آن اشتباه می‌کرده، مواجه شود. ناظران نیز باید بدانند چه زمانی باید نکات لازم را با درایت و صمیمیت به آن‌ها آموزش دهند.

 

 

مشارکت صادقانه و اجرای نظارت

صحبت کردن در رابطه با  هر چیزی که فکر و احساس می‌کنیم، یکی از قواعد اصلی درمان روان‌کاوانه است که پیروی از آن برای مراجعان سخت است، برای مراجعان راحت نیست که هر فکر، احساس یا تمایلی رفتاری را که از ذهن خطور می‌کند بر زبان آورند. برای درمانگران نیز دشوار است کارشان را با صراحت کامل به سوپروایزر ارائه دهند.

 

 

آن‌ها نگران بازخوردهای منفی هستند، در صورتی که باید بدانیم در طول زندگی حرفه‌ای به بازخورد انتقادی نیاز داریم و انتقاد حرفه‌ای با حمله‌ی شخصی یکی نیست، وقتی که سوپروایزر درمانگر را نقد می‌کند، نباید احساس بی‌کفایتی کند، سوپروایزر نکات مثبت کار ‌تحلیلگر[8] را ذکر می‌کند و در عین حال پیشنهادهایی برای کسب نتیجه‌ی بهتر به او ارائه می‌دهد.

مهم است که در نظارت بالینی ابتدا سراغ بازخوردهای مثبت و بعد بازخوردهای منفی برویم. گاهی درمانگران برای حفاظت از خود تکنیکی دفاعی را به کار می‌گیرند و در حمله و انتقاد به خود پیش‌دستی می‌کنند و جلسه را با بیان قصور‌هایشان آغاز می‌کنند، این‌جاست که سوپروایزر تکنیک دفاعی‌اش را در نظارت به کار می‌گیرد.

 

 

ارائه‌ی اطلاعات

درمانگران تازه‌کار در حوزه‌های زیادی به کمک نیاز دارند و سوپروایزر در آن حوزه‌ها اطلاعات مفیدی دارد. سوپروایزر از لحاظ نظری به درمانگر کمک می‌کند، مقاله‌ها و کتاب‌های مفید و پژوهش‌های مربوط به رویکرد بالینی‌شان را معرفی می‌کند و قوانین، اخلاق مربوط به درمان، پرداخت‌ها و روند نگهداری سوابق را به درمانگر توضیح می‌دهد.

 

 

مهارت‌آموزی

امروزه مراجعان در آغاز درمان درباره‌ی درمان و روند آن سؤال‌های صریحی می‌پرسند، به همین دلیل ناظران باید نحوه‌ی توضیح فرآیند روان‌کاوی را با نظارت‌شوندگان تمرین کنند و همچنین به آن‌ها یاری رسانند تا از پس مسائل مربوط به تشخیص برآیند. سوپروایزر به درمانگر آموزش می‌دهد که چطور از مراجعان رضایت آگاهانه بگیرد، چطور چهارچوب‌ها، قوانین پرداخت‌ها، لغو جلسه‌ها و… را برای مراجع مشخص کند. درمانگر می‌آموزد در گوش دادن و در بر گرفتن[9] بردبار و پذیرا‌تر و ظرفیت تحمل سکوت را داشته باشد.

 

 

دومین مهارت دشوار مرزگذاری[10] است، سوپروایزر به درمانگر راهنمایی می‌دهد تا مرزها و چهارچوب‌ها را مشخص کند، مرور نمونه‌ی قراردادها که شامل رویه‌های پرداخت لغو جلسه، لغو جلسه بدون اطلاع قبلی، محرمانگی، محدودیت‌های محرمانگی و… است، به حفظ چارچوب درمانی کمک می‌کند.

 

 

محتوای گفتاردرمانگر بسیار اهمیت دارد، ارتباط کلامی هم می‌تواند به افراد احساس درک شدن، عمیق انگیزش و کنجکاوی برای یادگیری بیشتر بدهد و آن‌ها را به چالش بکشد و البته می‌تواند آسیب‌رسان نیز باشد، یعنی به مراجع احساس شرمساری، شماتت یا حقارت بدهد. سوپرویژن به درمانگر کمک می‌کند بر اساس معیارهای معقول قضاوت کند که آیا گفته‌هایش اثربخش بوده یا برعکس، درد و مقاومت بیشتری برانگیخته است.

 

 

سخن پایانی

نخستین تجربه‌های نظارت بالینی در ذهن درمانگران باقی می‌مانند و تا سال‌ها و حتی دهه‌ها پس از آن همچنان ‌تأثیرگذارند، عدم تطابق در رویکرد نظری و جهت‌گیری حرفه‌ای بین سوپروایزر و روان‌درمانگر می‌تواند تبعات مهمی در پیشرفت حرفه‌ای داشته باشد، پس بسیار مهم است که روان‌درمانگر با سوپروایزری کار کند که با او از لحاظ رویکرد و حرفه‌ای هم‌جهت باشد.

در رابطه‌ی نظارتی یاد می‌گیریم که پویایی‌های مراجعان را فرمول‌بندی[11] و آنچه در موقعیت بالینی می‌گذرد را مفهوم‌سازی کنیم، مهارت‌های گوش دادن و مداخله را گسترش دهیم، در رؤیاپردازی‌ها دخیل شویم و به تداعی‌هایمان توجه کنیم، دانش حرفه‌ای ناظران بالینی را جذب کنیم، نقاط قوت و آسیب‌پذیریمان را پایش و نقاط کورمان را بشناسیم و شخصیتمان را با هنر درمان سازگار کنیم. سوپروایزرها مهارت‌های متفاوتی در حوزه‌های مختلف دارند، نظارت‌شونده‌ی خردمند از هر مربی، چیزی را که در گنجینه‌ی شخصی‌اش ارزشمندتر است، می‌آموزد. یکی از باورهای مهم روان‌کاوانه این است که وظیفه‌ی مربی، درمانگر، مشاور یا ناظر، رفع موانع یادگیری و پرورش فرایندهای پختگی طبیعی است.

 

 

وینیکات (۱۹۵۳) نظارت بالینی را نوعی محیط نگهدارنده می‌داند که درمانگر در آن احساس حمایت و احترام می‌کند و آمیزه‌ای از اطلاعات غنی، نظریه‌ها، راهبردهای حل مسئله، گسترش همدلی، دیدگاه جدید درباره‌ی انتقال متقابل و سایر عناصر سازنده را در بر می‌گیرد.

جلسه‌ی سوپرویژن نیز مانند جلسه‌های درمانی، چارچوب و قواعد خاص خود را دارد که توسط سوپروایزر مشخص می‌شود. در این مقاله به اهمیت روابط نظارتی، هم برای رسیدگی به چالش‌های بالینی و هم برای آماده‌سازی درمانگر برای حرفه‌ی روان‌درمانگری اشاره کردیم.

 

 

در نهایت مرحله‌ای می‌رسد که سوپروایزر احساس می‌کند هرچه لازم بوده به درمانگر آموخته است. در این مرحله باید بتواند مانند مادر که کودکش را رها می‌کند، درمانگر تحت نظرش را رها کند و درمانگر می‌تواند به سوپروایزری دیگر با نگاه و صدای جدید مراجعه کند و یادگیری همچنان ادامه دارد.

 

منابع

 

[1]   Supervision

[2] Countertransference

[3] parallel process

[4] Projective identification

[5] Supervisor

.[7] Supervisee

[8] Analyst

[9] Containing

[10] Limit setting

[11] Formulation

نوشته

مهسا بینا

اشتراک گذاری

مطالب مشابه

در سال‌های اخیر به‌ویژه در دو دهه‌ی گذشته در کشور ما گروه‌درمانی تحول قابل توجهی را تجربه کرده است. در این جستار به چیستی و تاریخچه‌ی گروه‌درمانی، رویکردهای مختلف درمان گروهی و سیر رشد آن در ایران پرداخته‌ایم.

نوشته

اگر دوست دارید درمان گروهی دریافت کنید و با فضای تعاملی آن آشنا شوید، اگر دوست دارید گروه‌درمانگر باشید و از اصول آن آگاه شوید، درمان شوپنهاور برای شما مناسب است. در این نوشتار به بررسی و معرفی این اثر فوق‌العاده می‌پردازیم.

نوشته

این مقاله تأملی در باب ظرفیت و مشکلات برقراری و حفظ روابط عاشقانه و پرشور است و بر اساس نتایج سال‌ها کار تحلیلی با مراجعان مختلف نوشته شده است.

نوشته

نظرات

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر