من از تو نمی‌ترسم، با تو مقابله می‌کنم (مقاله سر مدوسای فروید)

نوشته

مدوسا در اساطیر یونان باستان توسط قهرمان یونانی پرسئوس سر بریده شد. یک تفسیر روانکاوانه در مورد سر بریده و وحشت‌آور مدوسا به سادگی خودش را به ذهن متبادر می‌کند...

فهرست مطالب

فروید مقاله کوتاه «سر مدوسا» را در سال ۱۹۲۲ نوشت، اما تا زمان مرگش (۱۹۳۹) چاپ نکرد و مقاله در سال ۱۹۴۰ توسط وارثان او به چاپ رسید. دلیل امتناع فروید از انتشار این مقاله می‌تواند در جای دیگری قابل بررسی و تأمل باشد، اما به هر حال با در نظر گرفتن تبار یهودی فروید و ملاحظاتی که او را از انتشار کتاب «موسی و یکتاپرستی» هم در زمان حیاتش بازداشته بود، شاید بتوان به گمانه‌زنی‌هایی در این رابطه دست زد.
مِدوسا (Medusa; Μέδουσα) در زبان یونان باستان در لغت به معنای نگهبان، محافظ و در اسطوره‌های یونان با نام دیگر گورگو (Gorgo) یکی از سه گورگون هیولایی بود که به عنوان انسان‌های مؤنث بالدار که روی سرشان به جای مو مارهای سمی زنده داشتند، توصیف می‌شدند. کسانی که در چشم مدوسا خیره می‌شدند، تبدیل به سنگ می‌شدند.

مدوسا در اساطیر یونان باستان توسط قهرمان یونانی پرسئوس/پرسیوس/برساووش (Περσεύς; Perseus) سر بریده شد. نام پرسئوس در لغت ممکن است از یک فعل یونانی به معنای ویران کردن و تباه کردن و نابود کردن گرفته شده باشد یا به نقل از کارل دارلینگ باک، استاد زبان‌شناس و متخصص زبان‌های هندواروپایی، یک نام عامل به معنای غارتگر شهرها، یعنی یک سرباز اشغالگر باشد.

یک ریشه‌شناسی عامیانه یونانی، پرسئوس را با نام مردمان پارسی‌زبان یعنی پارس‌ها یا یک پارس مرتبط کرده است. هرودوت، تاریخ‌نگار یونانی، این داستان را با طراحی کردن یک پسر خارجی به نام پرسِس (Πέρσης; Perses) برای پرسئوس که اسطوره‌شناسی یونانی او را به عنوان نیای پارس‌ها شناخته است، روایت می‌کند. به نقل از هرودوت ظاهراً پارس‌ها هم این روایت را می‌دانستند، چراکه خشایارشای بزرگ (پسر داریوش بزرگ و آتوسا دختر کوروش بزرگ) تلاش کرد تا از این نام برای اخاذی از ساکنان شهر آرگوس در زمان حمله‌اش به یونان استفاده کند، اما در نهایت در انجام این کار ناکام شد.

سر بریده‌ی مدوسا در دست پرسئوس

پرسئوس از پدرش زئوس (پادشاه ایزدان یونان) یک شمشیر الماس و یک کلاهخود تاریکی برای پنهان شدن دریافت کرد، از هرمس (ایزد سرعت) یک جفت صندل بالدار برای پرواز کردن و از خواهرش آتنا (الهه خرد، جنگاوری، صنایع دستی و نگهبان شهر آتن با اصالت اولیه اژه‌ای (Aegeus) که نام شهر آتن را به افتخار او چنین گذاشتند) یک شال پوستین و زره براق اژیس (Aegis). او سپس به غار گورگون‌ها رفت و در غار بالای سر مدوسای خفته رسید. با دیدن بازتاب مدوسا در زره براقش، در امان نزدیک شد و سر مدوسا را قطع کرد.

او از آن پس از سر بریده مدوسا که قابلیتش را برای تبدیل کردن خیره‌شوندگان به سنگ حفظ کرده بود، به عنوان سلاحی برای سنگ کردن رقیبانش استفاده کرد، تا آنکه آن را به آتنا هدیه داد تا به عنوان نشان زرهی گورگون‌ها روی شال پوستینش قرار دهد که بر دوش و بازوها و روی سینه‌اش می‌آویخت.

سر مدوسا در چه سالی نوشته شد؟

فروید مقاله کوتاه «سر مدوسا» را در سال ۱۹۲۲ نوشت، اما تا زمان مرگش (۱۹۳۹) چاپ نکرد و مقاله در سال ۱۹۴۰ توسط وارثان او به چاپ رسید. دلیل امتناع فروید از انتشار این مقاله می‌تواند در جای دیگری قابل بررسی و تأمل باشد، اما به هر حال با در نظر گرفتن تبار یهودی فروید و ملاحظاتی که او را از انتشار کتاب «موسی و یکتاپرستی» هم در زمان حیاتش بازداشته بود، شاید بتوان به گمانه‌زنی‌هایی در این رابطه دست زد.

مقاله سر مدوسا از فروید

ما زیاد تلاشی برای تفسیر مضمون‌های اسطوره‌ای منفرد نکرده‌ایم، اما یک تفسیر در مورد سر بریده وحشت‌آور مدوسا به سادگی خودش را به ذهن متبادر می‌کند:

سر بریدن = اخته کردن. بنابراین هراس‌افکنیِ مدوسا یک هراس‌افکنی از اختگی است که با رؤیت چیزی پیوند خورده است. تحلیل‌های متعددی ما را با موقعیت این هراس‌افکنی آشنا کرده‌اند؛ این زمانی اتفاق می‌افتد که یک پسربچه، کسی که تاکنون برای باور کردن تهدید اختگی بی‌تمایل بوده، در یک نظر اندام تناسلی زنانه احتمالاً متعلق به یک فرد بزرگسال را رؤیت می‌کند که توسط مو احاطه شده؛ و در اصل اندام تناسلی زنانه مادرش را.

موهای روی سر مدوسا بارها در آثار هنری در قالب مارها به نمایش درآمده‌اند و این مارها بار دیگر از «گره‌خوردگی اختگی» سرچشمه می‌گیرند. این واقعیتی قابل توجه است که آن‌ها، هرچقدر هم که به خودی خود ترس‌آور باشند، در هر حال به واقع به عنوان یک فروکاهنده وحشت عمل می‌کنند، چراکه جانشین «قضیب/عورت/نری/پستان (penis; pes-; qadib; lingam)  شده‌اند؛ یعنی آنچه غیابش موجب وحشت می‌شود. این تأییدیه‌ای بر قانون فنی است که طبق آن تکثیر/چندگانه‌سازی نمادهای «قضیب/عورت/نری/پستان/دُم (خروس)/خروسک/نشان/دلالت‌گر» دلالت بر «اخته‌سازی/تخم(دان)کِشی/نسل‌کُشی/شمشیرکشی/چاقوکشی/سر بُریدن» (castration; kes-; qaṣṣar; śastra) ‌‌[یا ختنه‌کردن] دار[ن]د.

رؤیت سر مدوسا، تماشاگر را از وحشت خشک می‌کند، او را تبدیل به سنگ می‌کند. مشاهده کنید که ما اینجا بار دیگر همان سرمنشأ (اصل و نسب) گره‌خوردگی اختگی را داریم و همان دگرگونی عاطفه را! چون خشک شدن به معنای شق‌شدن/سفت‌شدن/راست‌شدن (erection) است. بنابراین خشک شدن در وضعیت اصلی به تماشاگر دلداری و آرامش خاطر می‌دهد. او همچنان مالک یک قضیب/نری/دم/خروسک است و خشک شدن به او از این بابت اطمینان خاطر می‌دهد. [چون در این حالت تمامیت بدنش قضیب/نری است.]

نماد وحشت توسط الهه باکره -آتنا- روی لباسش قرار گرفته است و به درستی، چون او به این شکل تبدیل به زنی دسترسی‌ناپذیر می‌شود و همه آرزومندی‌های جنسی را پس می‌زند، چراکه اندام تناسلی وحشت‌آور مادر را به نمایش می‌گذارد. از آنجا که یونانی‌ها اصولاً به شدت همجنس‌گرا بودند، اجتناب‌ناپذیر بود که در میانشان نمایندگی یک زن را به عنوان موجودی که چون اخته شده می‌ترساند و دفع می‌کند، بیابیم.

اگر سر مدوسا جای نمایندگی اندام تناسلی زنانه [و موهایی که احاطه‌اش کرده‌اند] را بگیرد، یا چه‌بسا اگر تأثیرهای وحشت‌آور آن اندام را از تأثیرهای لذت‌بخش‌شان تفکیک کند، ممکن است به یاد آورده شود که به نمایش درآوردن اندام‌های تناسلی در دیگر ارجاعات به عنوان یک رفتار بلاگردان شناخته شده است. آنچه در خویشتنِ فرد وحشت برمی‌انگیزد، همان تأثیر را روی دشمن که فرد علیه او از خودش دفاع می‌کند، ایجاد خواهد کرد. ما در اثر رابله، پزشک، ادیب، راهب و نویسنده بزرگ عصر رنسانس (François Rabelais) خواندیم که چطور وقتی زن فرجش را شیطان به نشان داد، او پا به فرار گذاشت.

اندام شق/راست مردانه هم تأثیری بلاگردان دارد، اما به لطف سازوکاری دیگر. به نمایش گذاشتن نری/قضیب (یا هریک از جانشینانش) معادل گفتن این حرف است: «من از تو نمی‌ترسم. با تو مقابله می‌کنم. من یک نری دارم.» پس این روش دیگری برای ترساندن روح شیطانی است.

برای آن که این فرضیه به شکل جدی اثبات شود، لازم خواهد بود تا سرمنشأ این نماد تفکیک شده از وحشت در اسطوره‌شناسی یونانی و همچنین قرینه‌های آن در دیگر اسطوره‌شناسی‌ها مورد بررسی قرار گیرند.

پی‌نوشت مترجم

۱. برای ترجمه برخی از مفاهیم کلیدی در مقاله فروید از ریشه‌شناسی دو زبان نیا-هندو-اروپایی یعنی زبان نیا-یونانی/هلنی و زبان نیا-هندو-ایرانی و همچنین زبان سامی عربی استفاده شده است.

۲. در اشاره فروید به هریک از جانشینان نری/قضیب، خشک شدن بدن زنی که سرش با موهای نمایان قابل رؤیت است (اخته نشده) به عنوان جانشینی برای مردی که نری دارد، در نظر گرفته می‌شود؛ چون یک زن همانند یک مرد می‌تواند کل بدن خودش را به عنوان نری در نظر بگیرد و از این رو می‌تواند از طرف یک مرد (یا یک زن) هم به عنوان نری در نظر گرفته شود.

نوشته

محمد پورفر

اشتراک گذاری

در باب

مطالب مشابه

این مقاله تأملی در باب ظرفیت و مشکلات برقراری و حفظ روابط عاشقانه و پرشور است و بر اساس نتایج سال‌ها کار تحلیلی با مراجعان مختلف نوشته شده است.

نوشته

این جستار با استفاده از پارادایمی روانکاوانه سعی بر روشن‌کردن رفتارها و تعاملات راس و ریچل در سریال «دوستان» و همچنین نحوه‌ی علاقه‌مند شدن آنها به یکدیگر را دارد.
از نظر زیگموند فروید، عشق صرفاً پیوند رمانتیک دو روح نیست، بلکه نمایشی پیچیده از نیروهای روانی است که ریشه در عمیق‌ترین خواسته‌ها و ترس‌های ما دارند.

نوشته

نظرات

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر