روان‌درمانی تحلیلی چیست؟

نوشته

برای اینکه زندگی رضایتمندی داشته باشیم لازم است با احساساتی مقبول، با خود و دیگران ارتباطی سالم برقرار کنیم. پیش از این که سراغ تعریف روان‌درمانی تحلیلی برویم، بیایید کمی درباره‌ی کارکرد الگو‌های تثبیت شده صحبت کنیم.

فهرست مطالب

برای اینکه زندگی رضایتمندی داشته باشیم لازم است با احساساتی مقبول، با خود و دیگران ارتباطی سالم برقرار کنیم. انسان از زمانی که متولد می‌‌‌‌‌‌‌شود همواره در تلاش است تا بتواند نیازهای اساسی خود را رفع کند. استفاده از الگوهای ثابت و کارآمد به انسان کمک می‌کند تا در این مسیر گام بردارد. پیش از این که سراغ تعریف روان‌درمانی تحلیلی برویم، بیایید کمی درباره‌ی کارکرد الگو‌های تثبیت شده صحبت کنیم.

چرا به درمان نیاز پیدا می‌کنیم؟

الگوهای تثبیت شده‌‌‌‌‌‌‌ فکر، رفتار و احساسات ما را شکل می‌‌‌‌‌‌‌دهند. اما مشکل زمانی حاصل می‌‌‌‌‌‌‌شود که این الگوها کارآمدی خود را از دست داده و دیگر توانایی کمک به فرد را نداشته باشند. واکنش انسان به این گرفتاری چیست؟ غرق شدن در منجلابی از الگوهای تکراری که نه تنها کمک‌‌‌‌‌‌‌کننده نیستند بلکه بیش از پیش منجر به درگیری او می‌شوند.

در این موقعیت شخص احساس می‌‌‌‌‌‌‌کند که نیاز دارد از این الگوهای تکراری آسیب زا خارج شده و الگوی کارآمدی را جایگزین کند. اغلب تعارضات و مشکلات، ناشی از امیال و احساساتی است که خارج از حوزه‌‌‌‌‌‌‌ی آگاهی فرد قرار گرفته و برای او ملموس نیستند. این تعارضات نتیجه‌‌‌‌‌‌‌ای جز رنج را برای او به همراه ندارد. به همین دلیل افراد نسبت به جنبه‌‌‌‌‌‌‌هایی که باید مورد تغییر قرار بگیرد ناآگاه هستند.

اهداف درمان‌‌‌‌‌‌‌های روانی از جمله درمان‌‌‌‌‌‌‌های تحلیلی آزاد کردن انسان از همین درد و رنج است. فرایندی که طی آن دستیابی به حوزه‌ی ناخودآگاه میسر شده و این تعارضات و مشکلات تعدیل می‌‌‌‌‌‌‌شود.

وجه مشخصه درمان، صحبت کردن با درمان‌‌‌‌‌‌‌گری است که آموزش دیده تا به دقت بشنود و فکر کند. هدف از این درمان، فهمیدن الگوهای تکراری رفتارها و انگیزه‌‌‌‌‌‌‌ی پشت آنها است. در واقع روان‌‌‌‌‌‌‌درمان‌‌‌‌‌‌‌گرهای تحلیلی بیشتر الگوهای ارتباطی فرد را در رابطه با افرادی که در زندگی فعلی او هستند، در گذشته بوده‌‌‌‌‌‌‌اند و در رابطه با درمانگر تکرار می شوند را به مراجع نشان می‌‌‌‌‌‌‌دهند و از این طریق امکان تغییر در زندگی حال را به وجود می‌‌‌‌‌‌‌آورند.

روان‌درمانگر تحلیلی چطور درمان می‌کند؟

برای پرداختن به مسائلی که ریشه در ناخوداگاه دارد، نوعی از درمان به نام درمان‌‌‌‌‌‌‌های روان‌‌‌‌‌‌‌تحلیلی پدید آمد. درمان‌‌‌‌‌‌‌های تحلیلی به دنبال خلق راه‌‌‌‌‌‌‌های جدید تفکر، احساس، و رفتار بوده و هدف آن ارتقای کیفیت زندگی است. درمان تحلیلی این فضای امن را ایجاد می‌‌‌‌‌‌‌کند که مراجع از طریق آن و با همراهی روان‌درمانگر از پوسته‌‌‌‌‌‌‌ی نامنعطف احساسات سرکوب شده یا الگوهای ثبت‌‌‌‌‌‌‌شده رهایی یافته و در مسیری سالم قرار گیرد.

در درمان تحلیلی رفتارهای قابل مشاهده و پاسخ‌‌‌‌‌‌‌های آشکار افراد تابعی از عوامل درونی و ناخوداگاه است که دست‌‌‌‌‌‌‌یافتن به آن‌ها نیازمند بررسی‌‌‌‌‌‌‌های عمیق بوده که با کمک یک درمانگر آموزش دیده امکان پذیر می‌‌‌‌‌‌‌شود. برای درک بهتر این مطلب از مثالی استفاده می‌کنیم که در کتاب راهنمای روان‌‌‌‌‌‌‌درمانی تحلیلی و توسط دکتر دبورا کابانیس مطرح شده است:

«روان‌‌‌‌‌‌‌درمانگر تحلیلی مانند لوله‌‌‌‌‌‌‌کشی است که از او می خواهید تا سقف درحال چکه کردن شما را تعمیر کند. شما چکه‌‌‌‌‌‌‌های آب را می بینید اما قادر به دیدن منشأ آن نیستید؛ می‌‌‌‌‌‌‌توانید قطرات آب را در سطلی جمع کنید، اما این کار باعث متوقف شدن جریان آب نمی‌‌‌‌‌‌‌شود. لوله کش می‌‌‌‌‌‌‌داند ترک لوله جایی پشت گچ است که فعلا نمی‌توان آن را دید. اگرچه لوله‌‌‌‌‌‌‌کش، نسبت به درمانگر تحلیلی دارای مزیتی است؛ او می‌تواند سقف را بشکند تا لوله‌‌‌‌‌‌‌ی خراب را پیدا کرده و آن را تعمیر کند. اما روان‌‌‌‌‌‌‌درمانگر تحلیلی با روان یک انسان کار می‌‌‌‌‌‌‌کند و نه با یک سقف گچی؛ در نتیجه برای جستجو و مرمت آنچه در زیر سطح است، به ابزاری بسیار ظریف‌‌‌‌‌‌‌تر نیاز دارد.»

تکنیک‌‌‌‌‌‌‌های روان‌‌‌‌‌‌‌تحلیلی نیز به همین منظور طراحی شده‌‌‌‌‌‌‌اند تا به مراجعین کمک کنند نسبت به محتوای ناهشیار خود آگاهی بیشتری یافته یا با پشتیبانی از عملکرد وی زمینه را برای بهبود فراهم کند.

روان‌درمانی تحلیلی چیست؟

در کتاب راهنمای بالینی روان‌‌‌‌‌‌‌درمانی تحلیلی از دکتر کابانیس بیان شده است:

«روان‌‌‌‌‌‌‌درمانی روان‌‌‌‌‌‌‌پویایی یک گفتمان درمانی مبتنی بر این ایده است که افراد تحت تأثیر افکار و احساساتی قرار می گیرند که خارج از آگاهی آنها است. از جمله اهداف این نوع درمان کمک به افراد برای تغییر روش‌‌‌‌‌‌‌های متداول تفکر و رفتار است که به مراجع کمک می‌‌‌‌‌‌‌کند طی ارتباط با درمانگر اطلاعات بیشتری در مورد نحوه کار ذهن خود و یا حمایت مستقیم از عملکرد ذهن را کسب کنند.»

در ادامه ویدیوی دکتر کابانیس را می‌بینید:

درمان روان‌‌‌‌‌‌‌تحلیلی شکلی از «درمان گفتاری» است که ابتدا فروید آن را مطرح کرد و کارکرد آن در نهایت منجر به درمان ذهن می‌‌‌‌‌‌‌شود. اما روان‌‌‌‌‌‌‌پویشی (psychodynamic) چطور؟ روان‌‌‌‌‌‌‌پویایی به معنای نیروهای پویا و در حال حرکت ذهن است. زمانی که فروید این مفهوم را مطرح کرد تصور بر این بود که ذهن ماهیتی ساکن دارد. اما طبق نظریه‌‌‌‌‌‌‌ی فروید ذهن ماهیتی پویا همراه با عناصری دارد که متشکل از آرزوها و ممنوعیت‌‌‌‌‌‌‌هایی است که با انرژی زیادی درحال حرکت هستند.

این آرزوها عمدتا در محدوده‌‌‌‌‌‌‌ی ناهشیاری قرار گرفته و توانایی این را دارند که به حیطه‌‌‌‌‌‌‌ی هشیاری نیز ورود پیدا کنند. پس نتیجه گرفت عمده‌‌‌‌‌‌‌ی انرژی روانی و منشا رفتارهای انسان در خارج از آگاهی او قرار دارد. اصولا این عناصر ناهشیار در ارتباط با مراقبین اولیه‌‌‌‌‌‌‌ی زندگی به خصوص والدین شکل می‌‌‌‌‌‌‌گیرد و تا بزرگسالی هم ادامه پیدا می‌‌‌‌‌‌‌کند. درنتیجه این عناصر ناهشیار ریشه در نیازهای عاطفی ما از زمان تولد دارد.

ماهیت ناخودآگاه چیست؟

در تعریف فروید، ذهن ناخودآگاه به عنوان مخزنی از احساسات، افکار، اسرار و خاطرات تعریف می‌‌‌‌‌‌‌شود که خارج از حیطه‌ی آگاهی است. مجموعه ی امیال و احساسات سرکوب شده، ممنوعه و تخیلاتی که ممکن است بیش از حد تحریک کننده یا ترسناک باشند در مخزن نامتناهی ناهشیار جمع‌‌‌‌‌‌‌آوری شده و باقی می‌‌‌‌‌‌‌ماند. حضور آنها در بخش خودآگاه می‌‌‌‌‌‌‌تواند شرم یا انزجار را برای ما به همراه داشته باشد.

به همین سبب ما از انجام رفتارهای ممنوعی که امکان عملی شدن ندارند بازداشته می‌‌‌‌‌‌‌شویم. اما آیا احساسات حاصل از آن عمل هم از بین می‌‌‌‌‌‌‌رود؟ قطعا خیر. این احساسات سرکوب شده در منطقه‌‌‌‌‌‌‌ی ناهشیار ذهن باقی مانده اما دائما برای ورود به آگاهی فشار می‌‌‌‌‌‌‌آورند.

تکنیک های آشکار کننده و حمایت کننده در روان‌درمانی تحلیلی

هدف از اجرای تکنیک‌‌‌‌‌‌‌های درمانی این است که درمانگر به آنچه زیر سطح هشیاری قرار گرفته دست پیدا کند.
گاهی درمانگر اینطور تصور می‌‌‌‌‌‌‌کند که آگاهی بخشیدن به مراجع نسبت به آنچه ناخودآگاه است، باعث بهبود او می‌‌‌‌‌‌‌شود.

حالتی را تصور کنید که در آن مراجع بیان می‌کند هربار بعد از یک روز سخت کاری و درگیری با کارفرما، با همسرش دچار مشاجره و تندی می‌‌‌‌‌‌‌شود. اینجا ممکن است درمانگر تصمیم بگیرد مراجع را نسبت به این فرایند ناهشیار آگاه کند؛ که در این فرایند خشم ممنوع سرکوب شده‌‌‌‌‌‌‌ی او نسبت به کارفرما، به سوژه‌‌‌‌‌‌‌ی مورد نظر، یعنی همسرش، رخ می‌‌‌‌‌‌‌دهد. به این روند، تکنیک آشکار کننده (uncovering) گفته می‌‌‌‌‌‌‌شود.

درحالت دیگر ممکن است درمانگر تصمیم بگیرد از عملکرد مراجع حمایت کند. مثل موقعیتی که مراجع روی جذابیت های خود برای همسرش تاکید زیادی دارد اما از جانب او مورد خیانت واقع شده است. شاید در این موقعیت امکان مواجهه با عناصر ناهشیار برای مراجع فراهم نباشد یا ظرفیت کافی برای او ایجاد نشده باشد. در این حالت افشاسازی مفید نخواهد بود. در این حالت درمانگر تصمیم می‌‌‌‌‌‌‌گیرد از احساسات و افکار مراجع پشتیبانی کند (supporting) بدون این که به دنبال پرده برداری از موارد ناهشیار باشد.

پس تا کنون با یک تکنیک مهم روان‌‌‌‌‌‌‌تحلیلی در برابر ناهشیار آشنا شدیم:

1) درک مسیرهایی که مراجع تحت تاثیر افکار و احساسات ناهشیار قرار دارد.
2) تصمیم درباره‌‌‌‌‌‌‌ی تکنیک پشتیبانی یا افشاسازی
3) انتخاب بهترین تکنیک جهت کمک به مراجع

باید در نظر داشت که ترکیب مناسب تکنیک‌‌‌‌‌‌‌های کشف و پشتیبانی از مراجعی به مراجع دیگر با توجه به مشکلات و نیازهای فردی متفاوت است.

اهمیت ارتباط درمانی در روان‌درمانی تحلیلی

رابطه درمانی یک قدم اساسی در روند بهبودی است و اهمیت بالایی در کسب اعتماد فرد مورد تحلیل دارد. شخصی که در جستجوی ‌یک درمانگر مناسب است، باید اطمینان داشته باشد که درمانگر او دانش، مهارت و تمایل به ارائه مراقبت‌‌‌‌‌‌‌های صحیح و کافی را دارد.

درمانگر باید رازدار و قابل اطمینان باشد تا مراجع نیز بتواند امور محرمانه خود را بازگو نماید و از آسیب یا استثمار به دست درمانگر ترسی نداشته باشد. ایجاد ارتباط درمانی مهم‌‌‌‌‌‌‌ترین زمینه برای استفاده از تکنیک‌‌‌‌‌‌‌های کشف و پشتیبانی است. مراجعین از طریق این ارتباط سالم و موثر با درمانگر، نسبت به روابط خود و او آشنایی بیشتری یافته و به درون‌‌‌‌‌‌‌نگری عمیق‌‌‌‌‌‌‌تری دست می‌‌‌‌‌‌‌یابند.

 

روان‌درمانی تحلیلی

 

توضیح فرایند درمان و اثربخش بودن تکنیک‌‌‌‌‌‌‌هایی که در آن به کار می‌‌‌‌‌‌‌رود برای مراجعین امری سودمند است که به روند بهبود آنها کمک می‌کند. نظریه‌‌‌‌‌‌‌های مختلفی درمورد اقدامی که منجر به درمان می‌‌‌‌‌‌‌شود وجود دارد؛ به این نظریه‌‌‌‌‌‌‌ها «اثربخشی درمانی» گفته می‌‌‌‌‌‌‌شود.

نقش عوامل مشترک در درمان‌تحلیلی

در درمان‌‌‌‌‌‌‌های تحلیلی عوامل مشترکی وجود دارد که تا حد زیادی با نتیجه‌‌‌‌‌‌‌ی درمان در ارتباط است.
عواملی که مختصرا شامل؛ رابطه‌‌‌‌‌‌‌ی امن بین درمانگر و مراجع، ایجاد انتظارات مثبت از درمان، هدف‌‌‌‌‌‌‌گذاری مشارکتی، آماده‌‌‌‌‌‌‌سازی نقش‌‌‌‌‌‌‌ها برای درمان و ارائه‌‌‌‌‌‌‌ی مبنایی منطقی برای درمان.

خودآگاه شدن ناخودآگاه

برخی متفکران چون زیگموند فروید معتقد هستند که انسان با کسب آگاهی نسبی راجع به خود متوجه می‌‌‌‌‌‌‌شود نیروهای متناقض و گسسته‌‌‌‌‌‌‌ی زیادی در او وجود دارد که انسجام و پیوستگی میان آنها برقرار نیست. برای درک بهتر نیروهای متناقض از یک مثال استفاده می‌‌‌‌‌‌‌کنیم:

مادری را تصور کنید که بعد از یک بارداری ناخواسته صاحب یک فرزند می‌‌‌‌‌‌‌شود؛ درحالی که تمام فرصت‌‌‌‌‌‌‌های شغلی و موفقیت خود را از دست داده است. نیروی قوی عشق مادرانه و محبت به فرزند از یک سو و از سمتی دیگر یک احساس خشم ممنوع و ناخوشایند نسبت به حضور ناخواسته‌‌‌‌‌‌‌ی کودکی که باعث از دست دادن موقعیت‌‌‌‌‌‌‌های زندگی شده، این نیروهای متناقض را ایجاد می‌‌‌‌‌‌‌کند.

حال برای آن‌‌‌‌‌‌‌ که انسان نوعی بتواند آرامش داشته باشد، باید برخی از آنها را سرکوب کند. البته این امور سرکوب شده از میان نمی‌‌‌‌‌‌‌روند؛ بلکه در قسمتی به اسم ناخودآگاه انباشته می‌‌‌‌‌‌‌شوند و انسان دسترسی کاملی به آنها ندارد که بتواند در آنها دخل و تصرفی به عمل آورد. یعنی به نوعی انسان در جبر قرار دارد. اما می‌‌‌‌‌‌‌تواند نسبت به ناخوداگاه، آگاه شود؛ یعنی آنکه متوجه شود چنین بخشی در او فعال است.

همین آگاهی باعث می‌‌‌‌‌‌‌شود که هر شخص حداقل از محتویات ساحت روان خود آگاه شده و با کمک یک متخصص بتواند ناخشنودی های روانی‌‌‌‌‌‌‌اش را تعدیل کند. برحسب نظریه‌ی فروید آثار پاتولوژیکی که در انسان ظاهر می‌‌‌‌‌‌‌شود ناشی از تاثیر موارد ناخودآگاهی است که قابل دسترسی نیستند.

فعالیت ابتدایی فروید برای هشیار کردن ناخودآگاه، هیپنوتیزم بود. اما بعدها متوجه شد صحبت آزادانه به راحتی باعث بالا آمدن احساسات ناهشیار می‌‌‌‌‌‌‌شود. پس افکار و احساسات خارج از حیطه‌‌‌‌‌‌‌ی آگاهی اغلب باعث رنج انسان می‌‌‌‌‌‌‌شود و آگاهی نسبت به این عوامل اثر درمانی دارد. این فرایند دقیقا مانند یک عفونت و چرک زیرپوستی است که اگر چه قابل مشاهده نیست اما درد ایجاد می‌کند و با جراحی و تخلیه‌‌‌‌‌‌‌ی عفونت می‌‌‌‌‌‌‌توان بهبودی حاصل نمود.

بنا بر عقیده‌ی فروید «اگر ناخودآگاه [محتوای ناخوداگاه] از طریق صحبت به هشیاری نیاید در تاریکی تکثیر می یابد». صحبت کردن در مورد آن‌ها می‌‌‌‌‌‌‌تواند ترس ما را کاهش دهد.

 

روان‌درمانی تحلیلی

 

ما تا زمانی که نسبت به این عوامل ناآگاه باشیم، از کنترل آنها نیز عاجز خواهیم بود؛ این موارد همچنان برای ما رنج تولید می‌کنند، اضطراب را در ما افزایش و احساسات ما را تحت تاثیر قرار می‌‌‌‌‌‌‌دهند. توضیح این مفهوم برای بیماران اثر درمانی دارد و پتانسیل روبه‌‌‌‌‌‌‌رویی با این عناصر را افزایش می‌‌‌‌‌‌‌دهد.

به نقل از فروید، بخش ناخودآگاه توسط فرایند اولیه اداره می‌‌‌‌‌‌‌شود، که غیر خطی و غیرکلامی است (مانند رویاها)، در حالی که بخش آگاه توسط فرایند ثانویه اداره می-شود، که خطی و کلامی است (مانند فکر آگاهانه).

بنابراین، برای درک افکار و احساسات ناخودآگاه، باید آنها را به شکلی ترجمه کنیم که بخش خودآگاه بتواند آنها را درک کند. ما این کار را با کلمات انجام می‌دهیم . می توانید کلمات را مانند قایقی بدانید که ایده‌‌‌‌‌‌‌هایی را بین قسمت های ناخودآگاه و خوداگاه ذهن حمل می‌‌‌‌‌‌‌کنند. همه ما این تجربه را داشته‌‌‌‌‌‌‌ایم؛ وقتی از کلمه‌ای برای شکل دادن به یک فکر ناتمام استفاده می کنیم، غالباً یک لحظه تجربه‌‌‌‌‌‌‌ی «آها» داریم. این تجربه بسیار موثر است و باعث کم شدن اضطراب می‌‌‌‌‌‌‌شود.

پشتیبانی از عملکرد در روان‌درمانی تحلیلی

طبق توضیحات دکتر کابانیس عملکرد انسان در پنج حوزه بررسی می‌‌‌‌‌‌‌شود :
خود
دیگری
سازگاری
شناخت
کار و سرگرمی

تعامل سازنده با درمانگر، آشکار شدن عوامل ناهشیار و رسیدن به درون‌‌‌‌‌‌‌نگری باعث می‌‌‌‌‌‌‌شود عزت نفس فرد افزایش یافته و فعالیت مثبت و سازنده‌‌‌‌‌‌‌تری در این حوزه‌‌‌‌‌‌‌ها داشته باشند. رابطه‌‌‌‌‌‌‌ی درمانی، حس حمایت شدن در مراجع را ایجاد می‌‌‌‌‌‌‌کند.

فعالسازی مجدد رشد

طی این روند رشد ذهنی و عاطفی در فرآیند درمان مجددا فعال می‌‌‌‌‌‌‌شود و این بار در مسیر جدیدتر و سالم‌‌‌‌‌‌‌تری قرار می‌‌‌‌‌‌‌گیرد. مراجع یاد می‌‌‌‌‌‌‌گیرد شیوه‌‌‌‌‌‌‌های جدیدی از تفکر درباره‌‌‌‌‌‌‌ی خود و تنظیم عزت نفس را بیاموزد و از راه‌‌‌‌‌‌‌های جدید ارتباط برقرار کردن با دیگران استفاده کند. در نتیجه انعطاف پذیری و سازگاری افزایش یافته و عملکرد شناختی فرد تقویت گردد.

در پایان باید این نکته ذکر شود که آگاه سازی بیمار نسبت به فرآیند درمان و روشن سازی تلاش های وی در جهت رسیدن بیشتر به خودآگاهی می‌‌‌‌‌‌‌تواند بسیار موثر باشد تا بطور نسبی از رنج خلاص شوند. اما نباید این نکته فراموش شود که تمام این موارد در گرو برقراری رابطه‌‌‌‌‌‌‌ی سالم و مطمئن با درمانگر رخ می‌‌‌‌‌‌‌دهد.

https://api.whatsapp.com/send?phone=989021110865

لازم به ذکر است برای دریافت مشاوره و نوبت روان‌درمانی از مرکز تجربه زندگی می‌توانید همین الآن فرم درخواست تراپی را پر کنید.

نوشته

مینا یوسفی

اشتراک گذاری

مطالب مشابه

این مقاله تأملی در باب ظرفیت و مشکلات برقراری و حفظ روابط عاشقانه و پرشور است و بر اساس نتایج سال‌ها کار تحلیلی با مراجعان مختلف نوشته شده است.

نوشته

این جستار با استفاده از پارادایمی روانکاوانه سعی بر روشن‌کردن رفتارها و تعاملات راس و ریچل در سریال «دوستان» و همچنین نحوه‌ی علاقه‌مند شدن آنها به یکدیگر را دارد.
از نظر زیگموند فروید، عشق صرفاً پیوند رمانتیک دو روح نیست، بلکه نمایشی پیچیده از نیروهای روانی است که ریشه در عمیق‌ترین خواسته‌ها و ترس‌های ما دارند.

نوشته

نظرات

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر