‌توماس آگدن (روان‌کاو شاعر) کیست؟

نوشته

فهرست مطالب

توماس آگدن[1] از چهره‌های مشهور روان‌کاوی معاصر است که به دلیل علاقه عمیق به روان‌کاوی و ادبیات و ایجاد ارتباط عمیق میان این دنیاها در نظریه پردازی روان‌کاوی خود تحسین شده است.

‌‌توماس متولد ۴ دسامبر۱۹۴۶ است، وقتی به سه‌سالگی رسید، مادرش تحت درمان روان‌کاوی قرار گرفت و این سرآغاز آشنایی‌اش با روان‌کاری بود. در هفت‌سالگی اشک‌های مادرش را دید که برای مرگ روان‌کاوش گریه می‌کرد. در نوجوانی شروع به مطالعه‌ی روان‌کاوی و ادبیات کرد و بعد از دبیرستان  از کالج امهرست[2] لیسانس هنر گرفت. سپس تصمیم گرفت سال‌های باقی‌مانده‌ی زندگی را وقف آرزوی کودکی‌‌اش، یعنی کاوش در پیچیدگی‌های ذهن انسان و روان‌درمانی کند. ابتدا در دانشگاه ییل پزشکی خواند چون در آن زمان تنها راه وارد شدن به روان‌کاوی، داشتن مدرک پزشکی ‌بود، سپس تحصیلاتش را تا مقطع دکتری ادامه داد. پس از تحصیل در رشته‌ی پزشکی تصمیم گرفت رزیدنتی روان‌پزشکی را در دانشکده‌ی پزشکی دانشگاه ییل و مؤسسه‌ی روان‌کاوی سان‌فرانسیسکو بگذراند.

آگدن در ادامه‌ی مسیر روان‌کاو شدن توانست به عنوان دستیار روانپزشک در کلینیک تویستاک[3] لندن مشغول به کار شود. او روان‌کاوی را در مؤسسه‌ی روان‌کاوی سانفرانسیسکو آموخت و در حال حاضر بیش از ۲۵ سال است که از مدیران مرکز مطالعات پیشرفته‌ی اختلالات سایکوتیک، عضو هیئت علمی مؤسسه‌ی روان‌کاوی سان‌فرانسیسکو و روان‌کاو ناظر و مربی در مؤسسه‌یروان‌کاوی کالیفرنیای شمالی است.

همچنین عضو هیئت‌تحریریه‌ی مجله‌ی بین‌المللی روان‌کاوی و گفتگوهای روان‌کاوی است ‌و تا کنون سه رمان و دوازده عنوانکتاب در حوزه‌ی روان‌کاوی منتشرکرده است. آثار او به‌ترتیب انتشار از این قرارند:

  • همانندسازی فرافکنانه و فنون روان‌درمانی (۱۹۸۲)[4]
  • ماتریس ذهن: روابط موضوعی و گفت‌وگوی روان‌کاوانه (۱۹۸۶)[5]
  • کرانه‌ی ابتدایی تجربه (۱۹۸۹)[6]
  • سوژه‌های روان‌کاوی (۱۹۹۴)[7]
  • خیال‌پروری و تأویل: لمس یک حس انسانی (۱۹۹۷)[8]
  • مکالماتی در مرز رویابینی (۲۰۰۱)[9]
  • هنر روان‌کاوی: دیدن رویاهای نادیده (۲۰۰۵)[10]
  • بازکشف روان‌کاوی: اندیشیدن و رویا دیدن، آموختن و از یاد بردن (۲۰۰۹)[11]
  • بازخوانی خلاقانه: مقالاتی در باب آثار دوران‌ساز روان‌کاوی (۲۰۱۲) [12]
  • گوش روان‌کاو و چشم منتقد: بازاندیشی روان‌کاوی و ادبیات (۲۰۱۳)[13]
  • رمان: بخش‌های جدامانده (۲۰۱۴)[14]
  • رمان: دستان گرانش و بخت (۲۰۱۶)[15]
  • مطالبه‌ی زندگی نزیسته: تجاربی در روان‌کاوی (۲۰۱۶)[16]
  • زندگی در اتاق درمان: یک حساسیت تحلیلی جدید (۲۰۲۱)[17]
  • رمان: این کار خواهد کرد… (۲۰۲۱)[18]

 

آثار آگدن به زبان‌های متعددی ‌منتشر شده‌اند و طیف وسیعی از موضوعات روان‌کاوی را در بر  می‌گیرند که نشان‌دهنده‌ی علاقه‌ی عمیق او به این حوزه است. زندگی حرفه‌ای ‌توماس آگدن نمونه‌ای از تعهد عمیق به درک روان انسان و تقویت تمرین روان‌کاوی است. نوشته‌های او بر متخصصان و پژوهشگران حوزه‌ی روان‌کاوی در سراسر جهان تأثیر گذاشته و به تکامل پیوسته‌ی نظریه و درمان روان‌کاوی کمک بسیاری کرده است.

 

آگدن و نظریه‌ی روابط موضوعی

اصطلاح «نظریه‌ی روابط موضوعی» نخستین‌بار توسط ویلیام رونالد فربرن[19]، روان‌کاو اسکاتلندی، بیان‌ ‌شد و روان‌کاوان بریتانیایی مثل دونالدد وینیکات[20]، مایکل بالینت[21]، هری گانتریپ[22]، جان ساترلند[23]، مسعود خان[24]، پاتریک کیسمنت[25] آن را به کار بردند و اخیراً نیز روان‌کاوان آمریکایی مانند کریستوفر بولاس[26]، ‌توماس آگدن و جیل و دیوید شارف[27] هر یک به ‌زعم خود بر این نظریه افزوده‌اند.

 این دسته از نظریه‌پردازان با گروه دیگری که روابط موضوعی را مکمل مدل سائق/ ساختاری فروید می‌دانند (مانند ادیت جیکوبسن[28]، مارگارت ماهلر[29] و اتو کرنبرگ[30])، تفاوت دارند، همچنین بین این گروه و نظریه‌پردازانی که روابط موضوعی را نتیجه‌ی فانتزی‌های ناهشیارِ متأثر از سائق‌های مرگ و زندگی می‌دانند (ملانی کلاین[31] و ویلفرد بیون[32] و هانا سیگل[33])، تفاوت‌هایی وجود دارد، زیرا این نظریه‌پردازان مانند فروید[34] مفهوم سائق را مبنای رشد و تحول در نظر می‌گیرند.

بنابراین نظریه‌های روابط موضوعی به دو دسته‌ی کلی تقسیم می‌شوند:

اول، نظریه‌هایی که از ایده‌ی رانه‌های فرویدی فاصله می‌گیرند و در تاریخ روان‌کاوی بریتانیا به گروه مستقل یا میانه موسوم‌اند.ودوم، آن‌هایی که مدل رانه/ ساختاری فروید را سازمان‌ محوری رشد و تحول آدمی قرار داده‌اند.

بنا بر نظریه‌ی گروه مستقل یا میانه،‌ انگیزه‌ی اصلی نوزاد نیاز به رابطه با شخصی دیگر است و نه میل به ارضای رانه‌ها. ناهشیار در نظریه‌ی روابط موضوعی، خزانه‌ی پیش‌ساخته‌ی لیبیدوی غریزی نیست، بلکه فرض می‌شود از تجارب ایگو در رابطه‌اش با موضوع‌های اصلی (مراقبان اولیه) پدید می‌آید و رانه‌ها ‌از طریق تجارب ارتباطی فرد با موضوع‌ها معنا پیدا می‌کنند. به بیان دیگر، ناهشیار همان خزانه‌ی بخش‌های واپس‌رانده‌ی ایگو و موضوع‌های اولیه و عواطف همایند با آن‌هاست.

آگدن کار خود را با شرح و تأویل آرای کلاین، بیون و وینیکات و تأثیر آن‌ها بر درمان روان‌کاوی آغاز کرد و در بسط و فهم عمیق‌ترمواضع دوگانه‌ی کلاین (موضع اسکیتزوید ــ پارانویید و موضع افسرده) و نظریه‌ی وینیکات در باب وضعیت متناقض انسانی،سهمی عمده داشته است. او ابداعات نظری ارزشمندی به دنیای روان‌کاوی ارائه کرد که ازجمله می‌توان به «موضع اوتیستیک ــ مجاور»[35]، «ضلع سوم روان‌کاوی»[36]، «گونه‌های تفکر» و «خیال‌پروری»[37] اشاره کرد.

موضع اوتیستیک ــ مجاور

آگدن در سال ۱۹۸۹ موضعی را متصور شد که پیش از مواضع دوگانه‌ی کلاین قرار داشت،آن را موضع اوتیستیک ــ مجاور نامید. به این معنی که دو موضع پارانویید ــ اسکیزویید[38] و موضع افسرده‌وار[39] پس از موضع اوتیستیک ــ مجاور پدیدار می‌شوند.

در نگاه او این موضع، حالتی وجودی است و به ‌هیچ وجه ماهیت بین شخصی ندارد و بر حواس بدنی و تعامل آن‌ با دنیای اشخاص و اشیا مبتنی است.

موضع اوتیستیک ــ مجاور شیوه‌ای حسی و پیش‌نمادین از خلق تجربه در روان انسان است. به عبارت دیگر این موضع، ‌مبنای فهم و تصور اولیه‌ی ساحت درون و تجربه‌ی خود است؛ به طوری که سطح پوست را مرزی در نظر می‌گیرد که در دو سوی آن، تصور ابتدایی از من ــ غیر من پدید‌ می‌آید. نوزاد از طریق پوست خود، تجربه‌ی در آغوش گرفته ‌شدن و مراقبت را متوجه می‌شود که این تأییدی بر ‌نظر فروید است که می‌گوید نخستین ایگو، ایگوی بدنی است.

در نهایت از دید آگدن ‌انسان‌ها بسته به زمینه‌ی تجربه و ‌احساساتشان، بین این سه موضع در نوسان‌اند. از نظر کلاین‌ نیز انسان هیچ‌گاه در وضعیت سیال و ذهنی و حالت وجودی خود صلب و ثابت نمی‌شود.

آگدن این موضع را مکانیسمی دفاعی در نظر می‌گیرد که در آن، ذهن برای مقابله با اضطراب سعی می‌کند با تمرکز بر ابژه‌های آشنا در محیط اطراف، سپری در برابر واقعیت آشوبگون یا ناشناخته ایجاد کند تا احساس امنیت و کنترل داشته باشد.

این موضع دفاعی نیز مانند باقی مواضع دفاعی در کوتاه‌مدت باعث احساس موقت ایمنی می‌شود اما در واقع توانایی فرد را برای درگیر شدن با مفاهیم انتزاعی و عمیق شدن در احساسات محدود می‌کند. اتکای بیش از حد به موقعیت اوتیستیک ــ مجاور  فرد را از کاوش در دنیای درونی خود یا درک عمیق رابطه‌ی خود و دیگران بازمی‌دارد.

بنابراین از نظر آگدن تجربه‌ی انسانی محصول رابطه‌ی دیالکتیک میان سه ساحت تجربه است؛ موضع اوتیستیک ــ مجاور که برای انسجام و پیوستگی حسی تجربه است؛ موضع پارانویید ــ اسکیزویید که منبع اصلی بی‌واسطگی ملموس و غیرنمادین است؛و موضع افسرده‌وار که واسطه‌ی اصلی ذهن تاریخمند و غنای تجربه‌ی نمادین انسانی است.

 از این منظر، اختلال روانی، فروپاشی غنا و چندلایگی تجاربی است که میان این قطب‌ها به وجود می‌آید. این فروپاشی ممکن است در جهت قطب اوتیستیک ــ مجاور یا قطب پارانویید ــ اسکیزویید، یا قطب افسرده‌وار باشد .پیامد فروپاشی به ‌سوی قطب اوتیستیک ــ مجاور، محبوس شدن در تلاشی ماشین‌وار و بی‌روح است و با تکیه‌ بر مواضع دفاعی اوتیستیک، برای گریز از وحشتی بی‌شکل و بی‌صورت و بی‌نام به کار‌می‌رود؛ درست مثل اختلالات سایکوتیک. پیامد فروپاشی در جهت قطب پارانویید ــ اسکیزویید، گرفتار آمدن در دنیای غیرذهنی و غیرشخصی افکار و احساساتی است که صرفاْ هستند و روی می‌دهند و نمی‌توان به آن‌ها فکر کرد یا معنا داد؛ درست مثل اختلالات مرزی. پیامد فروپاشی در جهت قطب افسرده‌وار نیز گونه‌ای انزوای خودخواسته ازاحساسات بدنی و فاصله‌ ‌گرفتن از بی‌واسطگی تجارب زیسته و محروم کردن خود از خودانگیختگی و سرزندگی است؛ درست مثل اختلالات نوروتیک.

خیال‌پروری

مفهوم خیال‌پروری ‌توماس آگدن نظریه‌ای عمیق و ذهنی است که به قلب فرایند درمانی اشاره می‌کند، ‌اما دیگر پیروان بیون خیال‌پروری را کارکردی روان‌کاوانه می‌دانند که خودانگیخته و به شکل تصور عاطفی ظاهر می‌شود. آگدن معتقد است نیازی به تأویل و دگرگونی خیال‌پروری نیست زیرا گاهی دگرگونی مواد ذهنی نشده، به نمادها و ساختارهای جدید نیاز به دربرگیر‌ی ذهن آگاهی دارد. از دید اوزمانی که دگرگونی مواد ذهنی توسط نمادها و ساختارهای جدید می‌شوند.آن‌ها را نادیده می‌گیرد. به باور ‌او ‌رویا دیدن به‌تنهایی می‌تواند در انسان تغییر ایجاد کند.

به ‌بیان ‌دیگر، خیال‌پروری به ظرفیت پذیرا بودن و باز بودن روان‌کاو اشاره‌ دارد و امکان ظهور افکار و تصاویر و احساساتی را فراهم می‌کند که با محتوای کلامی بیمار مرتبط نیستند. روان‌کاو در این حالت می‌تواند در فرایندهای ناخودآگاه بیمار مشارکت کند و درکی عمیق‌تر از دنیای درونی بیمار داشته باشد. آگدن می‌گوید خیال‌پروری محصول تعاملیِ بیناذهنی و ناهشیار است که آن را ضلع سوم روان‌کاوی بیناذهنی می‌نامد. از دید او خیال پروری روان‌کاو فقط یک تجربه‌ی شخصی‌ نیست بلکه این خیال پروری از طریق ‌رابطه‌ای تحلیلی شکل‌ ‌می‌گیرد که از تعامل بیمار و روان‌کاو پدید ‌می‌آید. این ضلع سوم نه کاملاً متعلق به بیمار است و نه روان‌کاو، بلکه سطحی عمیق از درگیری با ناخودآگاه بیمار است و روان‌کاو را قادر می‌سازد در رویا‌پردازی بیمار شرکت کند کهتنها با ارتباط کلامی یا تداعی ‌آزاد نمی‌تواند به آن برسد.

ضلع سوم روان‌کاوی

آگدن با ارائه‌ی مفهوم ضلع سوم روان‌کاوی از روان‌کاوی یک‌نفره و دونفره فراتر می‌‌رود و نظریه‌ی دیالکتیکی بیناذهنی را ارائه می‌کند. (ریس، ۱۹۹۹) نیز معتقد است کار او چرخشی پدیدارشناختی در روان‌کاوی تلقی می‌شود که از ساختارشکنی هگلیِ[40]روان‌کاوی کلاسیک فراتر می‌رود و به فلسفه‌ی بیناذهنی مرلوپونتی[41] نزدیک می‌شود .

“His theoretical development is seen as a phenomenological turn, moving beyond Hegelian deconstruction towards a synthesis reminiscent of Merleau-Ponty’s phenomenology of intersubjectivity (Reis, 1999).”

آگدن معتقد است این مفهوم از تعامل ذهن بیمار و روان‌کاو و ساحت هشیار و ناهشیار این دو حاصل می‌شود. از این منظر، رابطه‌ی درمانی هویتی مستقل دارد که بر جلسه‌ی درمانی تأثیر می‌گذارد.

این مفهوم دیدگاه‌های سنتی دوتاییِ درمان (روان‌کاو و بیمار) را به چالش می‌کشد و در عوض ساختار سه‌گانه‌ای (روان‌کاو و بیمار و ضلع سوم روان‌کاوی) پیشنهاد می‌کند که در آن سوبژکتیویته‌ی سوم از تعامل بین آنالیست و آنالیزان ناشی می‌شود.

به ‌بیان ‌دیگر، روان‌کاو و بیمار هر یک درک خاص خود را از این ضلع دارند و آگدن معتقد است که این ضلع سوم بیشتر از ناهشیار و هشیار بیمار سرچشمه می‌گیرد تا درمانگر. در غیاب این ضلع، نه روان‌کاوی هست و نه بیماری، و هیچ‌ عمل روان‌کاوانه‌ای ‌رخ نمی‌دهد. روان‌کاو و بیمار آن را در بستر سرگذشت و شخصیت و ساخت روانی خود تجربه می‌کنند و بنابراین هرکدام درک متفاوتی از ضلع سوم روان‌کاوی دارند.

آگدن با استفاده از این مفهوم برای موضوع انتقال و انتقال‌ متقابل، چارچوبی مفهومی ایجاد می‌کند که روان‌کاو به کمک آن با دقت به واقعیت بالینی بیناذهنی گوناگونی توجه می‌کند و می‌تواند به آن فکر کند، چه این واقعیت به‌ظاهر چرندیات نارسیسیستیک ذهن بیمار باشد و چه احساسات روان‌کاو که ظاهراً هیچ ربطی به بیمار ندارد، یا هر موضوع روان‌کاوانه‌ی دیگری که آفریده‌ی بیناذهنی زوج روان‌کاوی است (آگدن، ۱۹۹۴، ص۹۴).

سه گونه تفکر

روان‌کاوی معاصر عرصه‌ی تفکر درباره‌ی فکر است[42]. روان‌کاوی معاصر ‌بیشتر ‌به این توجه می‌کند که انسان چگونه می‌اندیشد تا این‌که به چه چیزی می‌اندیشد یا به عبارت دیگر، فرایند روانی را مهم‌تر از محتوای روانی می‌داند. این نگرش بر راهیابی روان‌کاوان به موضوعات بالینی بسیار اثرگذار بوده است. به باور آگدن این پدیده حاصل آرای وینیکات و بیون است؛ زیرا وینیکات بیشتر به ظرفیتِ بازی‌کردن توجه می‌کرد تا محتوای نمادین بازی، بیون نیز بیشتر در فرایند رویابینی/ تفکر کاوش کرد تا معنای نمادین رویاها و تداعی‌ها.

سه نوع تفکر، یعنی تفکر جادویی و تفکر رویاگونه و تفکر دگرگون‌ساز، ‌وجوه همایند هر تفکری هستند که با هم و بر هم و از هم پدید می‌آیند. به ‌بیان‌دیگر هیچ‌یک از این سه نوع تفکر به‌تنهایی شکل نمی‌گیرند و میان آن‌ها رابطه‌ای دیالکتیک برقرار است.

مقصود از تفکر جادویی، تفکری مبتنی بر فانتزی قدرت مطلق در خلق واقعیت روانی است که فرد آن را واقعی‌تر از واقعیت عینی و خارجی می‌داند. این شیوه‌ی تفکر را می‌توان در دفاع‌های منیک مشاهده کرد ‌که باعث از بین ‌رفتن فرصت آموختن از تجارب زیسته‌ی انسانی می‌شود و موضوع‌های بیرونی و واقعی را برای شخص از بین می‌برد.

تفکر رویاگون به تفکری اشاره می‌کند که در فرایند رویابینی رخ می‌دهد و شگفت‌انگیزترین و ژرف‌ترین شیوه‌ی فکرکردن انساناست که هم در دنیای بیداری روی می‌دهد و هم در خواب. در این نوع تفکر، فرد همزمان و از چشم‌اندازهای گوناگون به تجربه‌ی خود معنا می‌بخشد و آن را می‌بیند. آگدن معتقد است انسان به‌تنهایی می‌تواند تفکر رویاگون داشته باشد اما از یک سطح به بعد، به شخص دیگری نیاز دارد تا بتواند با او درباره‌ی تجارب هیجانی آشفته‌ساز و دشوار خود به ژرف‌ترین شکل ممکن فکر کند و آن‌ها را در رویا ببیند.

تفکر دگرگون‌ساز، حالت دیگری از تفکر رویاگون است که در آن فرد شیوه‌ی نظم‌دهی تجارب خود را از اساس دگرگون می‌کندو شیوه‌ی جدیدی را می‌آفریند که در آن نه‌تنها معنایی جدید، بلکه حالاتی جدید از احساسات و رابطه با موضوع و کیفیات هیجانی و بدنی خلق می‌شوند.

نتیجه‌گیری

دیدگاه ‌توماس ‌آگدن ما را به پذیرش پیچیدگی دنیای روان خود دعوت می‌کند و چالشی را پیش رویمان می‌گذارد تا فراتر از توضیحات ساده و تفاسیر ناخودآگاه نگاه کنیم و از لایه‌های درهم‌تنیده‌ی غنیِ روان استفاده کنیم و همچنین افراد را تشویق می‌کند که  ماهیت چندوجهی تجارب انسانی را با ذهنی باز بپذیرند.

‌توماس آگدن در سال ۲۰۰۶ کارها و فعالیت‌هایش را این‌گونه شرح داده است: «مضمونی که آثارم را به هم‌ پیوند می‌دهد این است که در دنیای روان‌کاوی نه هوادار و مبلغ مکتبی بوده‌ام و نه مخالف و دشمن مکتبی. و خودم را نه متفکری یکه‌تاز وتک‌افتاده، بلکه اندیشمندی مستقل می‌دانم.» (آگدن۲۰۰۶، ص۴۲۱).

 

سخن سردبیر

در این مقاله،به بررسی اندیشه‌های توماس آگدن پرداختیم تا دریچه‌ای نو به دنیای روان‌کاوی معاصر بگشاییم. آگدن، با نگاهی خلاقانه و ژرف‌اندیش، مرزهای سنتی این حوزه را گسترش داده و مفاهیمی را مطرح کرده است که درک ما از روان انسان را دگرگون می‌کند.امیدواریم این مطالب بتواند بینشی تازه برای خوانندگان فراهم کند و زمینه‌ای برای تأمل و گفتگوهای عمیق‌تر در این حوزه باشد.

منابع

moonassi.All rights reserved 2025©

ماتریس ذهن؛ روابط موضوعی و گفت‌وگوی روان‌کاوانه، ترجمه‌ی علیرضا طهماسب، مجتبی جعفری
Ogden T. H. (1997). Reverie and interpretation.The Psychoanalytic quarterly,66(4), 567–595
Ogden T. H. (1996). The perverse subject of analysis.Journal of the American Psychoanalytic Association,44(4), 1121–1146.
Ogden T. H. (2024). Transformations at the Dawn of Verbal Language.Journal of the American Psychoanalytic Association, 30651241257263. Advance online publication.
Ogden T. H. (2006). On teaching psychoanalysis.The International journal of psycho-analysis,87(Pt 4), 1069–1085
The Analytic Third: Working with Intersubjective Clinical Facts 4324/9780429480515-5
Ogden T. H. (1991). Analysing the matrix of transference.The International journal of psycho-analysis,72 ( Pt 4), 593–605
Ogden T. (1997). Reverie and metaphor. Some thoughts on how I work as a psychoanalyst.The International journal of psycho-analysis,78 ( Pt 4), 719–732
Ogden T. H. (1994). The analytic third: working with intersubjective clinical facts.The International journal of psycho-analysis,75 ( Pt 1), 3–19
Ogden T. H. (1989). On the concept of an autistic-contiguous position.The International journal of psycho-analysis,70 ( Pt 1), 127–140
Ogden T. H. (1985). On potential space.The International journal of psycho-analysis,66 ( Pt 2), 129–141
Ogden T. H. (2007). On talking-as-dreaming.The International journal of psycho-analysis,88(Pt 3), 575–589.
Ogden T. H. (2004). This art of psychoanalysis. Dreaming undreamt dreams and interrupted cries.The International journal of psycho-analysis,85(Pt 4), 857–877.

پانویس

[1] Thomas Ogden
[2] Amherst College
[3] Tavistock
[4] Projective Identifcation and Psychotheraoeutic Technique
[5] The Matrix of the Mind: Object Relations and the Psychoanalytic Dialogue
[6] The Primitive Edge of Experience
[7] Subjects of Analysis
[8] Reverie and Interpretation: Sensing Something Human
[9] Conversations at the Frontier of Dreaming
[10] This Art of Psychoanalysis: Dreaming Undreamt Dreams and Interrupted Cries
[11] Rediscovering Psychoanalysis: Thinking and Dreaming, Learning and Forgetting
[12] Creative Readings: Essays on Seminal Analytic Works
[13] The Analyst’s Ear and the Critic’s Eye: Rethinking Psychoanalysis and Literature
[14] The Parts Left Out. A Novel
[15]The Hands of Gravity and Chance. A Novel
[16]Reclaiming Unlived Life: Experiences in Psychoanalysis.
[17] Coming to Life in the Consulting Room: Towards a New Analytic Sensibility
[18] This Will Do… A Novel
[19] William Ronald Dodds Fairbairn
[20] Donald Woods Winnicott
[21] Michael Balint
[22] Harry Guntrip
[23] John Derg Sutherland
[24] Mohammed Masud Raza Khan
[25] Patrick Casement
[26] Christopher Bollas
[27] Jill Savege Scharff and David Scharff
[28] Edith Jacobson
[29] Margaret Mahler
[30] Otto Friedmann Kernberg
[31] Melanie Reizes Klein
[32] Wilfred Bion
[33] Hanna Segal
[34] Freud
[35] autistic-contiguous position
[36] The perverse subject
[37] Reverie
[38] schizoid-paranoid position
[39] Depressive Position
[40] Hegel
[41] Merleau-Ponty
[42] of thinking about thinking

نوشته

عارف جعفری

اشتراک گذاری

مطالب مشابه

نظرات

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر