بررسی نقش فرهنگ، زبان و ذهن ناخودآگاه در افزایش اختلالات روانی

نوشته

فهرست مطالب

در سال‌های اخیر، میزان شیوع اختلالات روانی در ایران به‌شدت افزایش یافته است. گزارش‌های رسمی از افزایش افسردگی، اضطراب، و نوسانات شخصیتی در میان گروه‌های مختلف اجتماعی خبر می‌دهند. درحالی‌که عوامل اقتصادی و اجتماعی نقش مهمی در این مسئله دارند، بررسی دقیق‌تر نشان می‌دهد که این بحران را نمی‌توان صرفاً به مشکلات معیشتی یا ساختاری نسبت داد. روانکاوی و روان‌شناسی اجتماعی نشان می‌دهند که سه عامل کلیدی—ذهن ناخودآگاه، فرهنگ و زبان—نقشی اساسی در شکل‌دهی به وضعیت سلامت روان در ایران ایفا می‌کنند.

در این مقاله، با تکیه بر نظریات زیگموند فروید، ژاک لاکان و روان‌شناسان اجتماعی انتقادی، تلاش می‌شود تا نقش این سه مؤلفه در شکل‌گیری و افزایش اختلالات روانی در جامعه ایران مورد بررسی قرار گیرد. درک این عوامل می‌تواند مسیر تازه‌ای برای تحلیل روان‌شناختی جامعه ایرانی و ارائه راهکارهای مؤثر برای بهبود سلامت روان فراهم کند.

 

ذهن ناخودآگاه: ریشه تعارضات روانی در ایران

از دیدگاه فروید، بسیاری از اختلالات روانی ریشه در سرکوب امیال، خواسته‌ها و تعارضات در سطح ناخودآگاه دارند. فروید ناخودآگاه را به‌عنوان مخزنی از احساسات و خاطرات سرکوب‌شده توصیف می‌کند که در صورت عدم پردازش، به شکل اضطراب، افسردگی و رفتارهای ناهنجار اجتماعی بروز پیدا می‌کنند. در جامعه‌ای مانند ایران که در آن، همزمان با فشارهای اقتصادی و اجتماعی، ساختارهای فرهنگی نیز افراد را از بیان بسیاری از احساسات بازمی‌دارند، امکان بروز تعارضات ناخودآگاه بیشتر می‌شود.

فرهنگ سرکوب هیجانات در تاریخ ایران، یکی از عوامل کلیدی در شکل‌گیری اضطراب و افسردگی پنهان است. در دوران قاجار، آموزه‌هایی مانند «رضا به قض»”، «قناعت» و«تسلیم در برابر سرنوشت» به‌عنوان ارزش‌های اخلاقی ترویج می‌شدند. این آموزه‌ها باعث شکل‌گیری ذهنیتی شدند که در آن، فرد در برابر ناملایمات زندگی نه‌تنها واکنش نشان نمی‌دهد، بلکه سرکوب احساسات و پذیرش منفعلانه شرایط را نوعی فضیلت می‌داند. این الگوی فرهنگی در دوران پهلوی و پس از انقلاب نیز، به شکل‌های دیگری بازتولید شد. در دوران مدرنیزاسیون رضا شاه، ایدئولوژی جدیدی جایگزین شد که سرکوب احساسات را در قالب انضباط اجتماعی و پیشرفت مدرن ترویج می‌کرد. پس از انقلاب اسلامی، ساختار فرهنگی جدید، ارزش‌های دیگری را جایگزین کرد، اما همچنان، سرکوب هیجانی و اولویت منافع جمعی بر فردگرایی حفظ شد.

نتیجه‌ چنین فرآیندی، افزایش استفاده از مکانیسم‌های دفاعی جمعی مانند انکار، فرافکنی و جابجایی هیجانی در جامعه ایران است. فردی که نمی‌تواند خشم خود را نسبت به یک مسئله اجتماعی ابراز کند، ممکن است این هیجان را در روابط شخصی، به‌صورت پرخاشگری پنهان یا خودتخریبی نشان دهد. این مسئله در ساختارهای خانوادگی ایرانی به‌وضوح دیده می‌شود. والدین احساسات سرکوب‌شده‌ی خود را ناآگاهانه به فرزندان منتقل می‌کنند و این چرخه، مشکلات روانی را در نسل‌های بعدی تقویت می‌کند.

 

فرهنگ و تعارضات روانی: میان سنت و مدرنیته

ژاک لکان بر این باور است که فرهنگ و ساختارهای اجتماعی، نقشی بنیادین در شکل‌گیری ناخودآگاه و هویت فردی ایفا می‌کنند. در ایران، فرهنگی که به‌طور تاریخی بر احترام بی‌چون‌وچرا به خانواده، پیروی از سنت‌ها و پرهیز از انتقاد علنی تأکید دارد، زمینه‌ساز تعارضات روانی شده است. این ارزش‌ها، هرچند در ایجاد همبستگی اجتماعی نقش داشته‌اند، اما در بسیاری از موارد با نیازهای فردی انسان در تضاد قرار گرفته‌اند.

یکی از پیامدهای این تناقض، نقش‌های جنسیتی سخت‌گیرانه در فرهنگ ایرانی است. مردان از کودکی آموخته‌اند که ابراز احساسات نشانه‌ی ضعف است، درحالی‌که زنان تحت فشار کمال‌گرایی افراطی قرار دارند. این عدم‌تطابق میان هویت فردی و نقش‌های اجتماعی، می‌تواند منجر به سرکوب هیجانی و بروز اختلالات روان‌تنی مانند اضطراب و افسردگی مزمن شود.

دوگانگی هویتی در ایران، مسئله‌ای است که در سطوح مختلف اجتماعی نمود پیدا کرده است. مدرنیزاسیون و ارزش‌های سنتی، دو نیروی متناقض در ذهنیت جمعی ایرانیان بوده‌اند. از یک‌سو، آموزش و رسانه‌های مدرن، مفاهیمی مانند فردگرایی، آزادی شخصی و حقوق بشر را ترویج می‌کنند، اما از سوی دیگر، ساختارهای اجتماعی و خانوادگی، همچنان بر ارزش‌های سنتی و جمع‌گرایانه تأکید دارند. این شکاف، به‌ویژه در ادوار گذشته نیز بیشتر هم‌شده است، جایی که بسیاری از افراد دچار بحران هویت شده و در تلاش برای یافتن جایگاه خود در میان ارزش‌های متناقض گرفتار شدند.

این بحران هویتی را می‌توان در رفتارهای اجتماعی و سیاسی ایرانیان در دهه‌های اخیر مشاهده کرد. بسیاری از جوانان در تلاش برای یافتن هویتی باثبات، میان پذیرش ارزش‌های مدرن و پایبندی به سنت‌های گذشته در نوسان بوده‌اند. نتیجه‌ی این دوگانگی، افزایش رفتارهای جبرانی، مانند مهاجرت، مصرف‌گرایی افراطی، و حتی گرایش به ایدئولوژی‌های افراطی، برای فرار از این تعارضات درونی بوده است.

نقش زبان در ناخودآگاه جمعی و سلامت روان

ژاک لاکان تأکید می‌کند که زبان نه‌تنها وسیله‌ای برای ارتباط، بلکه چارچوبی است که افکار و احساسات انسان را محدود و شکل می‌دهد. در جامعه‌ای مانند ایران، ساختارهای زبانی در مقاطع مختلف تاریخی تحت‌تأثیر ایدئولوژی‌ها، سنت‌ها و سانسورهای فرهنگی قرار گرفته‌اند. این تغییرات باعث شده است که زبان، نه‌تنها وسیله‌ای برای بیان احساسات، بلکه عاملی برای سرکوب یا تقویت هیجانات باشد.

در فرهنگ‌های غربی، اصطلاحاتی مانند «خودمراقبتی»(self-care) و «هوش هیجانی»(emotional intelligence) به‌عنوان واژگان رایج پذیرفته شده‌اند. در مقابل، زبان فارسی کمتر معادل‌های دقیقی برای این مفاهیم دارد یا آن‌ها را در فرهنگ عمومی نهادینه نکرده است. به‌جای این اصطلاحات، واژگانی مانند «آبرو»، «صبر»، «رضا به قضا» و «تحمل سختی» در گفتمان فرهنگی ایران پررنگ‌تر هستند.

تأثیر روان‌شناختی این محدودیت زبانی چیست؟

زمانی که واژگان مشخصی برای توصیف احساسات یا نیازهای روانی وجود نداشته باشد، افراد در درک و پردازش تجربیات هیجانی خود دچار مشکل می‌شوند. فقدان واژگان مناسب برای بیان اضطراب، افسردگی یا حتی خشم، می‌تواند باعث سرکوب این احساسات در سطح ناخودآگاه شود. چنین سرکوبی در بلندمدت، به بروز اختلالات روان‌تنی، افسردگی‌های مزمن و ناتوانی در مدیریت روابط اجتماعی منجر می‌شود.

تحلیل روان‌شناسی اجتماعی انتقادی نیز نشان می‌دهد که کنترل زبان، یکی از ابزارهای کنترل اجتماعی است. میشل فوکو استدلال می‌کند که “قدرت، از طریق زبان و گفتمان خود را بازتولید می‌کند.” در ایران، تغییرات زبانی در دوره‌های مختلف تاریخی—از دوران قاجار تا پهلوی و پس از انقلاب—نشان‌دهنده‌ی همین فرآیند است. کاهش استفاده از اصطلاحات مربوط به فردگرایی، و تأکید بر واژگان جمع‌گرایانه، به‌طور ناخودآگاه بر نحوه‌ی تجربه‌ی احساسات و واکنش‌های هیجانی افراد تأثیر گذاشته است.

چگونه می‌توان این عوامل را مورد توجه قرار داد؟ 

۱. توسعه‌ی زبان روان‌شناختی و آموزش عمومی

ایجاد و گسترش واژگان مناسب برای بیان احساسات و تجربیات روان‌شناختی می‌تواند به افراد کمک کند تا بهتر بتوانند هیجانات خود را درک و ابراز کنند. این امر نیازمند برنامه‌ریزی آموزشی در سیستم مدارس و رسانه‌هاست تا نسل جدید بتواند زبان هیجانی غنی‌تری داشته باشد.

۲. بازنگری در ارزش‌های فرهنگی و هویتی

باورهای سنتی که سرکوب هیجانی را تشویق می‌کنند، نیاز به بازنگری دارند. این بازنگری نباید به‌معنای رد کامل سنت‌ها باشد، بلکه باید تعادلی میان ارزش‌های مدرن و سنتی ایجاد شود که در آن، سلامت روانی فردی در کنار انسجام اجتماعی حفظ شود.

۳. ایجاد فضاهای امن برای گفتگو و پردازش هیجانات

یکی از دلایل سرکوب هیجانات در ایران، نبود فضاهای امن برای بیان احساسات و مشکلات است. گروه‌های حمایتی، جلسات مشاوره‌ی روان‌شناختی و حتی شبکه‌های اجتماعی می‌توانند بستری برای پردازش هیجانات و کاهش فشارهای روانی ایجاد کنند.

ضرورت درک چندلایه‌ای اختلالات روانی در ایران

افزایش اختلالات روانی در ایران تنها به فشارهای اقتصادی یا اجتماعی محدود نمی‌شود، بلکه ریشه‌های عمیق‌تری در ناخودآگاه فردی و جمعی، فرهنگ و زبان دارد. فرهنگ سرکوب هیجانی، دوگانگی هویتی ناشی از تغییرات اجتماعی، و محدودیت‌های زبانی در پردازش احساسات، همگی از عواملی هستند که در افزایش اضطراب، افسردگی و بحران‌های روانی نقش دارند.

برای مواجهه‌ی مؤثر با این بحران، باید نگاه سنتی به سلامت روان تغییر کند و تمرکز بیشتری بر درک روان‌شناختی عمیق جامعه صورت گیرد. پرسش اساسی اینجاست: آیا جامعه‌ی ایران می‌تواند به نقطه‌ای برسد که افراد، میان خواسته‌های فردی و انتظارات اجتماعی تعادل برقرار کنند؟ شاید پاسخ به این پرسش، کلید حل بسیاری از بحران‌های روانی و اجتماعی آینده باشد.

سخن سردبیر

اختلالات روانی در ایران را نمی‌توان صرفاً به مشکلات اقتصادی یا اجتماعی محدود کرد. همان‌طور که در این مقاله بررسی شد، عوامل عمیق‌تری مانند ناخودآگاه جمعی، فرهنگ سرکوب هیجانی و محدودیت‌های زبانی در درک و بیان احساسات، نقشی اساسی در شکل‌گیری بحران سلامت روان ایفا می‌کنند.

درک این ابعاد پیچیده می‌تواند راهی برای بازاندیشی در رویکردهای فردی و اجتماعی به سلامت روان باشد. تغییر در زبان، بازنگری در ارزش‌های فرهنگی و ایجاد فضاهای امن برای بیان احساسات، گام‌هایی ضروری برای بهبود این وضعیت است. پرسش اساسی اینجاست: آیا جامعه ایران آماده‌ی پذیرش و اصلاح این الگوهاست؟ پاسخ به این پرسش می‌تواند مسیر آینده‌ی سلامت روان در ایران را مشخص کند.

منابع

Freud, S. (1915). The Unconscious. The Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud.
Lacan, J. (1977). Écrits: A Selection. Translated by Alan Sheridan. Norton & Company.
Fink, B. (1997). The Lacanian Subject: Between Language and Jouissance. Princeton University Press.
Erikson, E. H. (1968). Identity: Youth and Crisis. Norton & Company.
Bauman, Z. (2000). Liquid Modernity. Polity Press.
Giddens, A. (1991). Modernity and Self-Identity: Self and Society in the Late Modern Age. Stanford University Press.
Marcuse, H. (1964). One-Dimensional Man: Studies in the Ideology of Advanced Industrial Society. Beacon Press.
Foucault, M. (1975). Discipline and Punish: The Birth of the Prison. Translated by Alan Sheridan. Pantheon Books.
Althusser, L. (1971). Ideology and Ideological State Apparatuses. In Lenin and Philosophy and Other Essays.
Foucault, M. (1980). Power/Knowledge: Selected Interviews and Other Writings, 1972-1977. Pantheon Books.
Butler, J. (1997). Excitable Speech: A Politics of the Performative. Routledge.
Sapir, E. (1929). The Status of Linguistics as a Science. Language, 5(4), 207–214.
Abrahamian, E. (2008). A History of Modern Iran. Cambridge University Press.
Katouzian, H. (2009). The Persians: Ancient, Mediaeval and Modern Iran. Yale University Press.

نوشته

مهرزاد وکیل‌‌زند

اشتراک گذاری

مطالب مشابه

نظرات

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر