پدر خودشیفته و تاثیر او بر فرزندان

نوشته

از آنجایی که والدین نقش پررنگی در شکل‌گیری شخصیت کودکان دارند، این بار در مجله تجربه زندگی به تأثیر پدر خودشیفته بر فرزندان می‌پردازیم.

فهرست مطالب

خودشیفتگی یک حرف زشت نیست؛ بسیاری از ما درجاتی از آن را در خود داریم. لازم نیست حتما به «اختلال شخصیت خودشیفتگی» دچار باشید تا رفتارهای نارسیستیک از شما سر بزند، در هر حال این رفتارها می‌توانند به دیگران آسیب بزنند.

 

  • از علائم یک پدر خودشیفته می‌توان به خودمحوری، غرور و کمال‌طلبی اشاره کرد. او انتقادپذیر نیست و شدیدا خشمگین می‌شود.
  • دختران پدران خودشیفته هرگز به اندازه کافی مورد توجه قرار نمی‌گیرند. پسران پدران خودشیفته احساس می‌کنند که هرگز نمی‌توانند از پس انجام کاری بربیایند.
  • برای در امان ماندن از آسیب‌های یک پدر خودشیفته، کودک باید توقعات و انتظارات خود را پایین نگه داشته و هرگز به پدر اجازه ندهد که ارزش او را پایین بیاورد.

نیمی از آسیب‌هایی که در این دنیا گریبان‌گیر افراد می‌شود، به واسطه اشخاصی که می‌خواهند احساس مهم بودن را تجربه کنند، ایجاد می‌شود. آن‌ها قصد آسیب رساندن به دیگران را ندارند، اما آسیبی که ایجاد می‌کنند گریبان‌گیر خودشان نمی‌شود. این افراد یا متوجه این آسیب‌ها نمی‌شوند و یا آن‌ها را توجیه می‌کنند، زیرا غرق در کشمکشی دائمی هستند که به آن‌ها یادآوری می‌کند فقط باید به فکر خود باشند.

– تی.اس.الیوت

به احتمال زیاد برایتان پیش آمده که با خودتان فکر کرده باشید که در بیست سالگی و با قطعیت بیشتر در سی سالگی، زندگی خود را سروسامان داده‌ و در شرایط ایده‌آلی به سر می‌برید؛ یک کسب‌وکار موفق برای خود دست‌وپا کرده‌اید، جایگاه اجتماعی مناسبی به دست آورده‌اید، در یک رابطه عاطفی متعهدانه و پایدار هستید، برای رسیدن به اندام موردنظر خود مرتب به باشگاه سر می‌زنید و یک زندگی اجتماعی پویا و پرجنب‌وجوش دارید.

اما شرایط فعلی شما، ذره‌ای به ایده‌آل ذهنی‌تان نزدیک نیست. شما برای خود فهرستی از دستاوردهای مورد نظرتان ایجاد کرده‌اید، برای دستیابی به تک‌تک آن‌ها امیدوار بوده‌اید، اما در نهایت موارد فهرست شما هنوز تیک‌نخورده باقی مانده‌اند.

اعتماد به نفس شما روز به روز کاهش می‌یابد، به گذشته نگاهی می‌اندازید، شرایط تربیتی خود را بازنگری می‌کنید و به پدر خود، این آقای معتمد به نفس، فکر می‌کنید. به نظر می‌رسد که او همه ایده‌آل‌های ذهنی شما را داراست: جذابیت، موفقیت و محبوبیت. به نظر می‌رسد که برخلاف شما، او هرگز گرفتار شک و تردید به خود نبوده است. او یک فرد سرزنده و بسیار اجتماعی به نظر می‌رسد، همه را می‌شناسد و به راحتی همۀ کارها را سروسامان می‌دهد. هرگز از بودن با او سیر نمی‌شوید.

چگونه کودکان صفات مربوط به خودشیفتگی را تجربه می‌کنند؟

فکرش را بکنید؛ آیا بین احساس اعتماد به نفس و غرور و تکبر او مرز باریکی وجود داشته است؟ آیا ممکن است که شما توسط فردی که نمودهای خودشیفتگی را در وجودش دارد بزرگ شده باشید؟ و اگر پاسخ به این سوال مثبت است، چرا این موضوع می‌تواند بسیار حائز اهمیت باشد؟

پدر خودشیفته

ما هیچ‌گاه خانواده‌هایمان را زیر سوال نمی‌بریم و خب طبیعی هم هست که این کار را نکنیم. هر خانواده، با مجموعه‌ای از قوانین نانوشته، رازها و الگوهای رفتاری متفاوت و نامحسوس خود می‌تواند در ابعاد کوچک به عنوان یک تجربۀ مطالعاتی جامعه‌شناختی محسوب شود. ما هیچ‌گاه پدر و مادرمان را زیر سوال نمی‌بریم و همواره قدردان آن‌ها هستیم، انگار که برای همه باید همین‌طور باشد و هیچ‌کس نباید نسبت به عملکرد پدر و مادر خود انتقادی داشته باشد. شاید پدرتان یک فرد خودشیفته بوده باشد، اما شما فرض را بر این گذاشته باشید که همه پدرها همین‌طور هستند.

در این بخش به نشانه‌هایی اشاره می‌کنیم که نشان می‌دهد که پدر شما گرایشاتی به خودشیفتگی داشته و یا آشکارا خودشیفته بوده است.

  • پدر شما بسیار خودمحور و مغرور بوده است. او احساس خودبزرگ‌بینی شدیدی داشت و به این باور رسیده بود که یک سر و گردن از دیگران بالاتر است و همواره فقط و فقط مستحق بهترین‌هاست.
  • پدر شما برای رسیدن به منافعش از مردم استفاده می‌کرد. او هر وقت که به نفعش بود، از مردم سوء استفاده می‌کرد و رفتاری استثمارگونه داشت. به نظر می‌رسید که همه سعی داشتند او را راضی نگه دارند یا برایش کاری انجام دهند، یا حداقل او از آن‌ها این‌طور انتظار داشت.
  • پدر شما فردی کاریزماتیک بوده است. همه دوست داشتند که با او وقت بگذرانند و او از اینکه مورد تحسین دیگران واقع شود، بسیار لذت می‌برد. او عاشق این بود که در مرکز توجه قرار بگیرد و احساسات مثبتی که این توجه‌ها به او تزریق می‌کردند، برایش بسیار دلنشین بود.
  • هیچ‌کس همچون پدر شما همچین قدرت خیال‌بافی نداشت. خودبزرگ‌پنداری و پرطمطراقی برایش بسیار فریبنده و جذاب بود و خیالبافی‌های او در خصوص موفقیت، اعتبار و منزلت و استعداد و درخشندگی نیز با بزرگ‌نمایی همراه بود. او اغلب درباره دستاوردهای خود اغراق می‌کرد و جاه‌طلبی‌ها و اهدافش در مسیری غیرواقعی قرار می‌گرفت.
  • پدر شما به راحتی انتقادها را نمی‌پذیرفت. هیچ رفتاری نمی‌توانست همچون انتقاد کردن او را اذیت کند. او در برابر انتقادات بسیار آسیب‌پذیر بود و اغلب منتقدان خود را از زندگی‌اش حذف می‌کرد و یا سعی در صدمه زدن به آن‌ها داشت.
  • عصبانیت پدر شما واقعا ترسناک بوده است. بعضی از افراد در مواقع عصبانیت داد و فریاد می‌کنند. اما پدر شما می‌توانست با عصبانیتش به شما آسیب بزند و کاری کند که به خاطر سردی رفتارش تا استخوان یخ بزنید.
  • ممکن است که پدر شما گوشه‌گیر و بی‌احساس بوده باشد. افراد خودشیفته در ابراز همدلی به دیگران ضعیف هستند. آن‌ها اغلب احساسات دیگران را نادیده می‌گیرند و با سردی به دیگران واکنش نشان می‌دهند. البته این افراد نسبت به احساساتی که خودشان تجربه ‌کردند، بسیار حساس هستند.
  • پدر شما زیاد دوروبرتان نبوده است. او در محیط‌های خارج از خانواده احساس رضایت و خشنودی زیادی را تجربه می‌کرد. برخلاف او، پدران دیگر زمان زیادی را به معاشرت با خانواده‌هایشان اختصاص می‎‌دادند. به علاوه، او میل زیادی به تجربۀ شور و هیجان داشت و به نظر می‌رسید که بیشتر نگران این است که دیگران دربارۀ او چه فکر می‌کنند تا اینکه فرزاندانش نسبت به او چه احساسی دارند.
پدر خودشیفته
  • پدرتان در برخورد با شما هر کاری را که دلش می‌خواست، انجام می‌داد. خودشیفته‌ها اغلب اوقات نمی‌توانند خودشان را در موقعیت طرف مقابل قرار دهند. او کارهایی را با شما انجام می‌داده که خودش از آن‌ها لذت می‌برده است. هرچند شاید شما نیز از آن‌ها لذت برده باشید.
  • پدرتان تمایل داشت که شما از دید دوستان و همکارانش عالی به نظر برسید. تنها زمان‌هایی که این فرصت برایش فراهم می‌شد که درباره شما صحبت کند و به توانایی‌هایتان ببالد، شما تبدیل به مهم‌ترین فرد زندگی او می‌شدید. شاید غم‌انگیز به نظر برسد، اما واقعیت دارد.
  • شما آنچه را که نیاز داشته‌اید از او دریافت نکرده‌اید. شاید از بُعد مادی نیازهای شما برآورده شده باشد، اما به طور نامحسوس احساس محرومیت می‌کردید. به عنوان مثال شما به توجه و محبت او نیاز داشتید، اما گهگاهی فقط در زمان‌هایی که برای او نفع داشته است، آن را دریافت می‌کردید. در واقع نیازهای عاطفی شما در دنیای او هیچ جایگاهی نداشته است.

زمانی که این ویژگی‌ها را مرور می‌کنید، ممکن است که برخی از آن‌ها را تجربه و عمیقا درک کرده باشید و برخی دیگر دربارۀ شما صادق نباشد. برخی ممکن است بسیار درست به نظر برسند، درحالی‌که برخی اصلا درست نباشند. به همین دلیل است که تاکید می‌کنیم داشتن برخی از صفات خودشیفتگی به معنی داشتن اختلال شخصیت خودشیفته نیست.

مسئله تشخیصی موجود در طبقه‌بندی اختلالات شخصیتی

خودشیفتگی کلمه زشتی نیست، در واقع، صفات خودشیفتگی معمولاً در اکثر ما یافت می‌شود. هیچ مورد آزاردهنده‌ای دربارۀ آن وجود ندارد. شدیدترین میزان آن منجر به اختلال شخصیت خودشیفته خواهد شد. استفاده از این برچسبِ بحث‌برانگیز اغلب مفید و کاربردی خواهد بود. به عنوان مثال، دسته‌بندی‌های تشخیصی ما از این اختلالات شخصیتی تا حدودی قراردادی و سلیقه‌ای است و نمی‌توان همچون تشخیص‌های پزشکی که در خصوص بیماری‌هایی مانند شکستگی استخوان ران یا گلوکوم صورت می‌گیرد، به بیماران این گرو‌ه‌ها برچسب زد. مطالعه و ثبت این اختلالات آسان‌تر است.

اختلالات شخصیتی به ما کمک می‌کند تا نوع نگرش خود را دربارۀ یک فرد سازماندهی کنیم، اما نگرش ما می‌تواند با تصویر واقعی یک فرد پیچیده فاصله زیادی داشته باشد. در واقع خودشیفتگی یک ویژگی کشنده نیست، اما می‌تواند آنقدر بیمارگونه شود که منجر به بروز صفات یک اختلال شخصیتی شود.

در چاپ چهارم کتاب راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM IV-TR)، صفات اختلال شخصیت خودشیفته (NPD) به این صورت تعریف می‌شود: الگوی فراگیر بزرگ‌نمایی (در خیال یا رفتار)، نیاز به تحسین، عدم ابراز همدلی، که از اوایل دوران بزرگسالی شروع شده و در زمینه‌های مختلف نمود پیدا می‌کند… نشانه‌های آن عبارتند از:

  • میل به تحسین شدن
  • داشتن احساس استحقاق و برتری
  • داشتن رفتار استثمارگرایانه
  • ناتوانی در ابراز همدلی
  • داشتن احساس حسادت
  • تکبر و خودبزرگ‌بینی

یکی دیگر از ویژگی‌های رایج خودشیفته‌ها، بی‌توجهی به حد و مرزهای شخصی دیگران است. خودشیفته‌ها هیچ‌گاه لزوم وجود حد و مرزها را درک نمی‌کنند و این موضوع با ناتوانی آن‌ها در درک اینکه دیگران مسئول برآورده کردن خواسته‌ها و نیازهای آن‌ها نیستند، همراه است. یک فرد خودشیفته اغلب با دیگران، به ویژه کسانی که به او نزدیک هستند، طوری رفتار می‌کند که گویی آن‌ها وظیفه برآورده کردن نیازها و انتظارات او را دارند.

اکنون که ویژگی‌های یک پدر خودشیفته دستتان آمده است، بیایید به تاثیری که او ممکن است بر فرزندانش داشته باشد، نگاهی بیندازیم.

چگونه یک پدر خودشیفته می‌تواند به فرزند پسر یا دخترش آسیب برساند؟

والدین خودشیفته اغلب به فرزندان خود آسیب می‌رسانند. به عنوان مثال، ممکن است حد و مرزها را نادیده بگیرند، فرزندان خود را با تهدید به عدم دریافت مهر و محبت کنترل کنند (تا زمانی که این شیوه کارساز باشد) و با این طرز تفکر که نیازهای خودشان در اولویت است، از برآوردن نیازهای فرزندان خود غافل شوند.

از آنجایی که وجهه و محبوبیت عمومی برای افراد خودشیفته بسیار مهم است، ممکن است فرزندان خود را کمال‌طلب بار بیاورند. فرزندان یک پدر خودشیفته نیز به نوبه خود می‌توانند به خاطر تلاش برای ارتقای استعدادها، ویژگی‌های ظاهری، هوشمندی و ذکاوت و یا کاریزمای خود، زیر بار فشار بروند. هیچ فرقی نمی‌کند؛ این فرزندان چه خواسته‌های پدر را برآورده کنند و چه نکنند، در هر صورت به ضررشان تمام می‌شود؛ چرا که در هر صورت آن‌ها برنده نخواهند بود.

به طور کلی، در این بخش می‌خوانیم که چگونه یک پدر خودشیفته می‌تواند بر فرزند دختر یا پسر خود تأثیر بگذارد.

دختران پدران خودشیفته معمولاً  آنچه را که نیاز دارند، از پدرانشان دریافت نمی‌کنند و همواره احساس «اشباع نشدن» دارند. آن‌ها به اندازه کافی از معاشرت با پدرشان سیر نمی‌شوند و باید با خواهر و برادرشان برای وقت‌گذرانی با پدرشان به رقابت بپردازند. زمانی که یک کودک خردسال هستید، پدر درباره زیبایی شما صحبت می‌کند، اما با بزرگتر شدنتان او از هر فرصتی برای نظر دادن درباره وزن و رفتارهای شما استفاده می‌کند.

حتی اگر به موفقیت‌هایی دست یافته باشید، احتمالاً نگرانی‌های تحمیل شده را تا بزرگسالی با خود حمل می‌کنید. با وجود چنین پدری، این موفقیت‌ها هرگز کافی نیست. در برقراری ارتباط عاطفی با مردان (یا زنان)، اغلب احساس آسیب‌پذیری و شکنندگی می‌کنید و همواره نگران هستید که به خاطر شخص دیگری رها شوید. برای این افراد، اجتناب از تعهدِ آمیخته با اضطراب یا ایفای نقش خودشیفته، هر دو راه‌حل‌های طبیعی شما برای حفظ روابط هستند. این رفتارها قابل درک بوده و برای محافظت از خود بروز پیدا می‌کنند. (اما در هر صورت شما بازنده خواهید بود.)

یک دختر به عشق‌ورزی و تعریف و تمجید پدرش نیاز دارد. این رفتارها او را تأیید کرده و به او کمک می‌کند تا عمیقا احساس منحصر به فرد بودن داشته باشد. پدران سالم این موهبت را به دخترانشان هدیه می‌دهند. شما منحصر به فرد هستید و به خاطر وجودتان سزاوار دریافت عشق و محبت هستید.

در مجله این مقاله را بخوانید: تعریف مهربانی و مهرطلبی و تفاوت آن‌ها

پسران پدران خودشیفته هرگز احساس نمی‌کنند که می‌توانند از پس انجام کاری بربیایند. پدر آنقدر روحیه رقابتی دارد که حتی با شما هم به رقابت می‌پردازد. (یا برعکس، توجه لازم را به شما نمی‌کند.) ممکن است که در مقابل پدر، شکست را پذیرفته باشید یا این احساس را تجربه کرده باشید که هرگز از پدرتان پیشی نخواهید گرفت. یا ممکن است برای شکست دادن پدر وارد بازی او شده و سخت تلاش کرده باشید تا توجه یا غرور پدرانه او را جلب کنید. می‌توان گفت که تا حدودی شما هرگز احساس کافی بودن نخواهید داشت و حتی زمانی که به موفقیت می‌رسید نیز احساس پوچی و معمولی بودن می‌کنید.

همان‌طور که دخترها برای اینکه احساس اعتبار کنند به تحسین پدرشان نیاز دارند، پسرها نیز نیاز دارند که پدرشان به آن‌ها ایمان داشته باشد.

پس چگونه می‌توان از آسیب‌ها و تاثیرات یک پدر خودشیفته در امان ماند؟

  • به یک درمانگر خوب مراجعه کنید. شما باید با این موضوع که پدرتان چه شخصیتی داشته و چگونه به شما صدمه زده است، کنار بیایید. به هر حال او پدر شماست و باید بتوانید بدون آسیب دیدن و با صرف نظر از ویژگی‌های اخلاقی‌اش، از حضور او لذت ببرید. قبول داریم که این کار قدم کوچک و راحتی نیست.
  • پدرتان را همان‌طور که هست بپذیرید. غرور و تکبر و همچنین نیاز دائمی و سیری‌ناپذیر او به تحسین نفس می‌تواند آزاردهنده باشد. اگر در ذهن خود جایگاه او را مشخص کنید، می‌توانید او را به چشم پدری دوست‌داشتنی اما آزاردهنده ببینید. تا زمانی که او قدرت صدمه زدن به شما را نداشته باشد، می‌توانید از این فرصت استفاده کنید.
  • اجازه ندهید که رفتارهای پدرتان شما را اذیت کند. اگر او دچار یک حملۀ عصبی شده است، شاید تصمیم مناسب این باشد که سوار ماشین شوید و آنجا را ترک کنید. محدودیت‌ها اغلب کارساز خواهند بود. باید به او بگویید که «پدر، این عملکرد شما سازنده و مفید نخواهد بود.»
  • اگر می‌بینید که رفتارهای پدرتان سمی یا خطرناک است، با او قطع ارتباط کنید. برخی از والدین خودشیفته تمایلات خشونتی یا توهین‌آمیز دارند. این تمایلات آن‌ها گاها با خودپسندی و حق به جانب بودنشان نیز همراه می‌شود. شما اکنون یک بزرگسال محسوب می‌شوید. مراقب سلامت جسم و روح خود باشید و احتیاط کنید.
  • انتظارات خود را واقع‌بینانه و پایین نگه دارید. انتظار نداشته باشید که رابطه‌تان با یک فرد خودشیفته متقابل و دوجانبه باشد. خودشیفته‌ها خودخواه هستند و نمی‌توانند برای نیازهای شما در حد نیازهای خودشان اهمیت قائل شوند. شما به عنوان یک فرد بزرگسال، می‌توانید از بروز این کشمکش‌ها و ناسازگاری‌ها با پدرتان اجتناب کنید. اما اگر با یک فرد خودشیفته ملاقات می‌کنید یا قصد ازدواج با آن‌ها را دارید، به احتمال زیاد از مواجهه با این قبیل رفتارهای آن‌ها خسته خواهید شد.
  • وقتی از یک فرد خودشیفته درخواستی دارید، باید بتوانید او را متقاعد کنید که این درخواست به نفع او نیز خواهد بود. منظور این نیست که صداقت نداشته باشید، اما گاهی باید برخی از افراد خودشیفته را با ترفندهایی تحت کنترل خود درآورد. وقتی از چنین شخصی می‌خواهید که کاری برای شما انجام دهد، باید شرایط را طوری جلوه دهید که به نظر برسد این درخواست به نفع اوست. این راه حل می‌تواند در مواجهه با پدرتان یا دیگران کارساز باشد.
  • هیچ‌وقت به یک فرد خودشیفته اجازه ندهید که ارزش شما را پایین بیاورد. خودشیفته‌ها فاقد توانایی ابراز همدلی و تایید دیگران هستند، بنابراین مراقب باشید که اطلاعات یا دستاوردهای مهم خود را با آن‌ها به اشتراک نگذارید. زیرا آن‌ها ارزش کار شما را پایین می‌آورند و به تصمیمات و عملکردهای شما احترام نمی‌گذارند. من بارها با این نتیجه معکوس مواجه شده‌ام.
  • گاهی اوقات تن دادن به خواسته‌ها و تبعیت از آن‌ها می‌تواند ساده‌ترین راه برای مقابله با والدین خودشیفته باشد. شاید برای پدر خودشیفته‌تان اهمیت زیادی قائل نباشید، اما با این وجود باز هم علاقه‌ای به حذف او از زندگی خود نداشته باشید. در هر صورت او پدر شماست و این واقعیت هیچ‌گاه تغییر نخواهد کرد. گاهی اوقات پیروی از خواسته‌های او آسان‌ترین راه ممکن بوده و به تلاش کمتری نیاز دارد. در حال حاضر شما یک فرد بالغ محسوب می‌شوید و دیگر زیر سقف او نیستید. شاید مبارزه کردن با او دیگر ارزشش را نداشته باشد.
  • به تدریج اختیار و اقتدار خود را به اثبات رسانده و او را به چالش بکشید. خودشیفته‌ها حرفشان را به کرسی می‌نشانند، زیرا دیگران (منفعلانه) این اجازه را برای آن‌ها صادر می‌کنند. گاهی اوقات لازم است که موضعی مقتدرانه را برای خود اتخاذ کرده و قاطعانه به او بفهمانید که رفتار تحقیرآمیز او غیر قابل تحمل است. شما دیگر کودک نیستید و طرد کردن یا خشم او نمی‌تواند به شما آسیب بزند. خودتان را برای پس زده شدن آماده کنید. افراد خودشیفته از انتقاد متنفرند.
  • برای افراد خودشیفته دلسوزی و ترحم کنید. غرور و تکبر آن‌ها نمی‌تواند احساس همدردی یا شفقت و دلسوزی ما را برانگیزد، اما در نهایت وقتی به آن فکر کنید، متوجه می‌شوید که کسی که دائماً به تعریف و توجه و تأیید نیاز دارد، زمانی آسیب‌دیده و نیازمند ترحم و دلسوزی است. حالا شما می‌توانید او را کمی بیشتر درک کنید و این عملکرد بسیار آرام‌بخش خواهد بود.

از بزرگسالان سالمی که در زندگیتان حضور داشته‌اند، قدردانی کنید

قبول داریم که بزرگ شدن تحت تأثیر یک پدر خودشیفته می‌تواند بسیار سخت باشد، اما نباید نقش افراد دیگری را که در این مسیر به شما کمک کرده‌اند، نادیده بگیرید. با نگاه کردن به افراد تاثیرگذار زندگی خود، می‌توانید متوجه شوید که پدربزرگ، مادربزرگ، مربی، معلم، درمانگر یا یک شخصیت مذهبی با تحسین و حمایت از شما چه نقشی مهمی را در زندگیتان ایفا کرده‌اند. شاید هم این وظیفه مهم بر عهده مادرتان بوده باشد.

خوبی‌های پدرتان را نیز در نظر بگیرید

امیدواریم که بتوانید به خوبی‌های درونی او نیز توجه کنید. به احتمال زیاد پدر خودشیفته شما ویژگی‌های خوب و مثبتی نیز دارد. توجه خود را به این ویژگی‌ها معطوف کنید و موارد منفی را دور بیندازید. به علاوه، به احتمال زیاد مردان و زنان خاصی در تربیت و پرورش شما نقش داشته‌اند. خوبی‌هایی را که از آن‌ها دریافت کرده‌اید، در وجودتان نهادینه کنید.

هرچند پدر شما چنین رفتارهای نارسیستیکی دارد، اما این به این معنی نیست که انسان کاملا بدی است. لازم است که یاد بگیرید از خودتان مراقبت کنید و مرزهای جدیدی برای رابطه‌تان تعیین کنید. اگر مایلید در این مسیر با همراهی یک درمانگر متخصص پیش بروید، به شماره واتساپ کلینیک تجربه زندگی (989021110865+) پیام بدهید.

مادران خودشیفته

بعضی از والدین آنقدر اغراق‌آمیز و خارج از اندازه بر کودک اعمال قدرت می‌کنند که کودک فضایی برای رشد و پیدا کردن خود نمی‌یابد. تأیید و تحسین فرزندان و یا فقدان آن، یکی از فاکتور‌های اصلی فرزندپروری صحیح است. اما بعضی از مادرها در این زمینه کوتاهی می‌کنند. حال باید با این مشکل چه کرد؟
برای مطالعۀ ادامه‌ی این مطلب در مجله تجربه زندگی، روی لینک زیر کلیک کنید:

مادر خودشیفته و تأثیر او بر فرزندان

نوشته

غزل برازنده

اشتراک گذاری

مطالب مشابه

این مقاله تأملی در باب ظرفیت و مشکلات برقراری و حفظ روابط عاشقانه و پرشور است و بر اساس نتایج سال‌ها کار تحلیلی با مراجعان مختلف نوشته شده است.

نوشته

این جستار با استفاده از پارادایمی روانکاوانه سعی بر روشن‌کردن رفتارها و تعاملات راس و ریچل در سریال «دوستان» و همچنین نحوه‌ی علاقه‌مند شدن آنها به یکدیگر را دارد.
از نظر زیگموند فروید، عشق صرفاً پیوند رمانتیک دو روح نیست، بلکه نمایشی پیچیده از نیروهای روانی است که ریشه در عمیق‌ترین خواسته‌ها و ترس‌های ما دارند.

نوشته

نظرات

3 پاسخ

  1. ممنونم.. با اینکه خوندنش لحظه‌های خیلی بدی رو برام تداعی می‌کرد اما دونستن این‌که پدرم کاملا خودشیفته بوده و هست کمکم می‌کنه بهتر بتونم احساساتم رو نسبت بهش مدیریت کنم. البته خیلی سخته و غمگین چون با اینکه ازش خشم دارم، دوستش هم دارم و برای عذابی که به خاطر این ویژگیش کشیده و می‌کشه ناراحتم. این احساسات دوگانه خیلی پیچیده و سختن.

  2. همه‌ی ما این احساس دوگانه رو تجربه می‌کنیم… تجربه‌ی همزمان این دو احساس می‌تونه سخت باشه و مواجهه با اون و کانتین کردنش در زندگی روزمره و به خصوص اتاق درمان، به ما ظرفیت می‌ده.. خوشحالم که این متن هم برای شما این کار رو کرد

  3. مقاله خیلی آگاه کننده و برای مخاطبان منجمله بنده آموزنده بود اما اگر عنوان مقاله در باره ی(والدین خودشیفته) مطرح میشد، بهتر بود. یعنی پدرو مادرها نه بصورت مجزا بلکه همزمان نوشته می‌شد. ضمناََ تاثیر مادرهای عصبی مثلاََ خودخواه و عصبی بر فرزندان خیلی بیشتر از پدرهای دچار هر نوع اختلال‌های عصبی است. چون مادرها بیشتر از پدرها نقش مراقب و تربیت را به دوش می‌کشند به همین دلیل معمولا بیش از پدرها با فرزندان نزدیکی و تعامل دارند بعلت اینکه پدرها نان آور خانواده اند و تامین هزینه های زندگی بر عهدهء آنهاست پس بیشتر اوقاتشان بیرون از خانه و دور از فرزندان میگذره و تاثیرخصوصیات خوب و بدشان روی فرزندها کمتره. و نیز از نظر طبیعی درصد شکننده گی، زودرنجی و حساسیت زنها(مادرها) نه حتماََ بلکه تخمیناََ بیش از مردها(پدران)است.
    (تشکر از مقالهء جذاب و خوبتان)

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر