معرفی کتاب مادر و کودکش از سلمان اختر

نوشته

کتاب مادر و کودکش که یکی از کتاب‌های ارزنده در موضوع دلبستگی و تحول کودک محسوب می‌شود، می‌تواند علاوه بر دانشجویان علاقه‌مند به روانکاوی و درمانگران حوزه تحلیلی و کودک، برای مادران و کسانی که با کودکان در محیط‌های درمانی سر‌وکار دارند نیز مفید و خواندنی باشد.

فهرست مطالب

کتاب «مادر و کودکش: جنبه‌های بالینی دلبستگی، جدایی و از دست دادن» (The Mother and Her Child: Clinical Aspects of Attachment, Separation, and Loss) که پروفسور سلمان اختر ویراستار اصلی و نویسندۀ فصل نخست آن است، بر شکل‌گیری خود فرد در بستر رابطه اولیه مادر و کودک تمرکز دارد. این کتاب با ترجمه دکتر زهرا قنبری و دکتر تکتم کاظمینی توسط نشر ارجمند منتشر شده است.

کتاب شامل ده فصل است و بر نقش حیاتی و منحصر‌به‌فرد مادر در تحول دنیای روانی کودک تمرکز دارد و با گردآوری مطالعات روانکاوان و پژوهشگران برجسته کودک، پیوند کودک با مادر، رازهای دلبستگی ایمن و خطرات دلبستگی ناایمن را تبیین می‌کند و همچنین به مسائلی از جمله جدایی از مادر، فقدان و منابع جانشین مادر در زمان غیبت فیزیکی یا هیجانی او اشاره می‌کند.

نویسنده کتاب مادر و کودکش، پروفسور سلمان اختر

سلمان اختر، روانکاو هندی متولد ژوئیه 1946 است. او نویسنده و استاد روان‌پزشکی در کالج پزشکی جفرسون در فیلادلفیای آمریکاست و در همین مرکز به ارائۀ سوپرویژن روانکاوی مشغول است. او در هیئت تحریریه نشریه بین‌المللی روانکاوی و مجله انجمن روانکاوی آمریکا نیز فعالیت داشته و در حال حاضر نیز سردبیر نقد کتاب برای مجله بین‌المللی مطالعات روانکاوی کاربردی است.

مهاجر از دیدگاه روانکاوی سلمان اختر
پروفسور سلمان اختر

پروفسور اختر یکی از پرکارترین روانکاوان حال حاضر جهان است و تاکنون بیش از 300 کتاب و مقاله را تالیف و ویرایش کرده است.

آثار پروفسور سلمان اختر

از جمله آثار متعدد سلمان اختر می‌توان به کتاب‌های زیر اشاره کرد:

  • شرم: حیطه‌های تحولی، فرهنگی و بالینی (Shame: Developmental, Cultural, and Clinical Realms)
  • گوش دادن روانکاوانه (Psychoanalytic Listening)
  • برادران و خواهران: جنبه‌های تحولی، پویایی و تکنیکی روابط همشیر‌ها (Brothers and Sisters: Developmental, Dynamic, and Technical Aspects of the Sibling Relationship)
  • دیکشنری روانکاوی (Comprehensive Dictionary of Psychoanalysis)
  • مهاجرت و هویت (Immigration and Identity: Turmoil, Treatment, and Transformation)
  • منابع رنج: ترس، حرص، گناه، فریب، خیانت و انتقام (Sources of Suffering: Fear, Greed, Guilt, Deception, Betrayal, and Revenge)
  • مسائل زندگی و مرگ: تأملات روانکاوی (Matters of Life and Death: Psychoanalytic Reflections)

از میان آثار دکتر اختر علاوه بر کتاب مادر و کودکش، کتاب‌های گوش دادن روانکاوانه ترجمه سوسن حاجی‌زاده و کتاب شرم: حیطه‌های تحولی، فرهنگی و بالینی ترجمه مجتبی تاشکه، محمود دهقانی و میثم بازانی به فارسی ترجمه شده است.

نگاهی بر مباحث کتاب مادر و کودکش از سلمان اختر

فصل اول: «مادر چه کاری انجام می‌دهد؟»

در فصل اول کتاب با عنوان «مادر چه کاری انجام می‌دهد؟» به وظایف دوازده‌گانه مادر از منظر روانکاوی اشاره می‌شود. در یکی از این نقش‌ها با عنوان «آشناسازی کودک با دنیای درونی‌اش» نویسنده عنوان می‌کند که مادر چراغ راه کودک است و تجربه درونی او را برایش روشن می‌کند و از طرفی می‌تواند توانمندی‌های بالقوه کودکش را نیز ببیند.

همچنین سلمان اختر معتقد است یکی از مهم‌ترین وظایف مادر «رها کردن کودک» است. این رها کردن نه تنها معطوف به زمان بزرگسالی و ترک خانه برای تحصیل است، بلکه این رها کردن حتی در زمان نوزادی نیز باید وجود داشته باشد و مادر زمان‌هایی را به دلمشغولی‌های خود سپری کند تا فضای روانی برای تنهایی آرام و خلاقانه نوزاد فراهم شود. به تدریج در سن 9 تا 14 ماهگی، مادر با دادن اجازه خودمختاری بیشتر به کودک و کاوش دنیا به دور از او، این فضای روانی را برای استقلال کودک بیشتر می‌کند.

فصل دوم: «پیوند ایمن، شکل‌گیری دلبستگی»

فصل دوم کتاب با عنوان «پیوند ایمن» به شکل‌گیری دلبستگی و مراقبت مادرانه‌ی به اندازه کافی خوب می‌پردازد. دلبستگی ایمن کودک با مادر، به تنظیم هیجان، شکل‌گیری اعتماد، مشارکت در روابط دوستانه، اعتماد به نفس و تحول مهارت اجتماعی کودک منجر خواهد شد.

این فصل از کتاب شواهدی مبنی بر اینکه چگونه نقص در تعامل دونفره (مادر و کودک) می‌تواند بر پیوند ایمن تاثیر بگذارد، ارائه می‌کند و همچنین به مطالعۀ فرزندخوانده‌هایی می‌پردازد که منبع دلبستگی اولیه آن‌ها کاملا غایب یا بی‌ثبات بوده است.

در این فصل به این مسئله نیز اشاره می‌شود که خاطره سوءاستفاده‌ها، خشونت‌ها، ضربه‌های روانی و یا ظلم‌های واقعی نسل‌های قبلی نیست که بر امکان شکل‌گیری پیوند ایمن اثر گذاشته، بلکه عامل آن عاطفۀ فراموش شده این قبیل رخدادها است، یعنی انکار و سرکوب شرم و احساس بی‌ارزشی که محرک تکرار این رویداد است.

فصل سوم: «پیوند‌های ایمن، سیستم خانواده‌گستر و ساخت اجتماعی-فرهنگی نظریه دلبستگی»

این فصل از کتابِ مادر و کودکش، به بررسی سیستم‌های خانواده غیر‌سنتی مثل خانواده‌هایی که چند مراقب دارند، کودکانی که دوره نوزادی خود را در یک محیط پرورشگاهی سپری کرده‌اند و یا کودکانی که بعد از شکل‌گیری دلبستگی در خانه‌های رضاعی نگه‌داری شده‌اند، می‌پردازد.

در بسیاری موارد، کودکان به رغم اختلال و آشفتگی در روابط اولیه با مادر، قادر به برقراری روابط با دیگران هستند. در واقع بسیاری از کودکان با قابلیت انعطاف‌پذیری خود می‌توانند بر درد فقدان و ضربۀ روانی و توانایی رشد با وجود مشکلات در پیوند‌های اولیه دلبستگی غلبه کنند

همچنین نویسنده مطرح می‌کند که بیشتر قصه‌ها و فیلم‌های عامیانه محبوب کودکان این پیام را منتقل می‌کنند که می‌توانند با فقدان والدین خود کنار بیایند. این قصه‌ها به‌طور مستقیم کودک را با یکی از ترس‌های عمیقش یعنی از دست دادن دلبستگی به والد اولیه خود مواجه می‌کنند. در حقیقت این داستان‌ها به آن‌ها می‌آموزند که این فقدان قابل سوگواری و تحمل است و گرچه هیچ‌کس جانشین مادر نمی‌شود، آن‌ها می‌توانند جایگزین‌(ها)یی برای او پیدا کنند که عملکردهای مادرانه مورد نیازشان را انجام می‌دهد.

بسیاری از فیلم‌های والت دیزنی و داستان‌های شاه و پری پر از هم‌سرایی حیوانات و حتی اشیای بی‌جان است که با کودک احساس همدلی می‌کنند، او را پند می‌دهند و به عنوان مشوق‌های شادی برای کودک و نوجوان عمل می‌کنند.

فصل چهارم و پنجم: «جدایی و دلبستگی» و «دلبستگی مادر-نوزاد»

در فصل چهارم و پنجم، تحول دو خواهر را که در مرکز کودکان مسترز نیویورک مورد ارزیابی و مشاهده قرار گرفتند، از کودکی تا بزرگسالی، از طریق دو دیدگاه روانکاوی یعنی نظریۀ دلبستگی جان بالبی و نظریه جدایی-تفرد ماهلر بررسی می‌کند.

در این فصل داستان خانواده‌ای را داریم که پیچیدگی‌های فرآیند تحول را نشان می‌دهند. نظریه جدایی-تفرد و دلبستگی، هر دو بر نحوه شکل‌گیری اولین رابطه مادر و کودک می‌پردازند. مبنای نظریۀ جدایی-تفرد مارگارت ماهلر در زمینه مطالعه تولد روان‌شناختی نوزاد است؛ به این معنا که چگونه یک کودک در حضور مادرش به حسی از جدایی دست می‌یابد.

علاقه اصلی او این بود که تحول کودک را از زمانی که در آغوش گرفته می‌شود تا زمانی که توانایی حرکت پیدا می‌کند، بفهمد. مبنای نظریه دلبستگی جان بالبی نیز این است که درک کند در هنگام جدایی کودک از مادر چه اتفاقی می‌افتد.

فصل ششم: «درمان والد-کودک، در جستجوی مادر گمشده»

فصل ششم با عنوان «درمان والد-کودک» به گزارش یک مورد بالینی و ارائۀ تاریخچه او می‌پردازد؛ کودکی که با مشکل تکانش‌گری و عدم کنترل خشم به روانکاو ارجاع داده می‌شود.

در این فصل نویسنده با تکنیک‌های روانکاوی و نیز استفاده از نوار‌های ویدئویی جلسات، به مشاهده و تبیین مراجع کودک می‌پردازد.

فصل هفتم: «استفاده از ویدیو در تحقیقات و کارهای بالینی مربوط به نوزادان»

در فصل هفتم نیز به معرفی و توضیح تعدادی از پژوهشگرانی پرداخته می‌شود که از فیلم و ویدئو در اقدامات درمانی خود برای کودکان و نوزادان استفاده کردند و موجب پیشرفت و وسعت بخشیدن به تفکر ما در خصوص تحول کودکان شدند.

فصل هشتم و نهم: «فقدان‌های دوران کودکی، خاطرات دوران بزرگسالی» و «در نبود مادر»

این بخش از کتاب، این پرسش را در ذهن برمی‌انگیزد که زمانی که میان نوزاد و بزرگسال دلبستگی وجود ندارد یا از نوع ناایمن است، دلبستگی نوزاد به نوزاد چه جایگاهی در تحول دارد؟ در این فصل‌ها به بررسی دوره کودکی و بزرگسالی کودکانی که در نوزادی از خانواده‌هایشان جدا شده و وقتی زیر یک سال بودند به اردوگاه ترزین فرستاده شدند، و کودکان یتیم می‌پردازد.

زندگی کودکان ترزین نشان می‌دهد که محرومیت زودهنگام از مادر به این معنا نیست که امکان ندارد چنین افرادی والدینی باکفایت و همدل شوند. رفتار چنین کودکانی نشان می‌دهد که در نبود دلبستگی مطمئن به شخص مراقب، روان انسان این پتانسیل را دارد که این کمبود را جبران کند؛ بدین ترتیب که او برای کسب تجاربی که برای تحول لازم است، به هم‌سال‌های در دسترس خود روی می‌آورد.

این مشاهدات به ما می‌گوید که بین دلبستگی به شخص مراقب و آنچه رقابت خواهر و برادری می‌نامیم، رابطه نزدیکی وجود دارد. در ‌واقع رقابت بین خواهر و برادر‌ها، رقابتی بر سر عشق و توجه شخص مراقب است. هنگامی که هیچ دلبستگی به فردی بزرگسال وجود ندارد یا تنها دلبستگی ناایمن وجود دارد، آن وقت به نظر می‌رسد که رقابت خواهر و برادری وجود نخواهد داشت.

تنها زمانی که یک کودک دلبستگی به شخص مراقب را تجربه می‌کند، سایر کودکان به رقبای بالقوه او تبدیل می‌شوند. همچنین از منظر نظریۀ بالبی، هنگامی که یک کودک با مرجع مادرانه پیوند برقرار می‌کند، شعف ناشی از این جریان باعث اضطراب جدایی و اندوه شده و فرآیند‌های سلسله‌وار سوگواری آغاز می‌شود.

از نظر بالبی، توانایی سوگواری کردن مستلزم وجود سبکی از دلبستگی است؛ حال این سبک دلبستگی می‌تواند ایمن، ناایمن، اجتنابی یا آشفته باشد. از آنجا که توانایی سوگواری کردن به فقدان دیگران مهم محدود نمی‌شود، برای غلبه بر نا‌امیدی‌ها و جدایی‌های روزمره هم اساسی است. این عملکرد ذهنی، نقش حیاتی در روان انسان ایفا می‌کند.

فصل دهم: «قبل از خویشتن و ثبات شیء»

این فصل که فصل آخر کتاب مادر و کودکش است، به قلم دکتر حسین اعتضادی، روانکاو ایرانی نوشته شده و بر استفاده از سنت کثرت‌گرایی و یکپارچگی در دیدگاه‌‌های مختلف برای تسهیل پیشرفت و تکامل علم و روش‌های درمانی تاکید دارد.

سخن پایانی

کتاب مادر و کودکش که یکی از کتاب‌های ارزنده در موضوع دلبستگی و تحول کودک محسوب می‌شود، می‌تواند علاوه بر دانشجویان علاقه‌مند به روانکاوی و درمانگران حوزه تحلیلی و کودک، برای مادران و کسانی که با کودکان در محیط‌های درمانی سر‌وکار دارند نیز مفید و خواندنی باشد. این کتاب علاوه بر استفاده از مفاهیم و تکنیک‌های تخصصی روانکاوی و ارائه موارد بالینی، اطلاعات لازم را برای مادران جوان نیز فراهم می‌کند.

نوشته

بهاره رئیس‌نیا

اشتراک گذاری

در باب

مطالب مشابه

این مقاله تأملی در باب ظرفیت و مشکلات برقراری و حفظ روابط عاشقانه و پرشور است و بر اساس نتایج سال‌ها کار تحلیلی با مراجعان مختلف نوشته شده است.

نوشته

این جستار با استفاده از پارادایمی روانکاوانه سعی بر روشن‌کردن رفتارها و تعاملات راس و ریچل در سریال «دوستان» و همچنین نحوه‌ی علاقه‌مند شدن آنها به یکدیگر را دارد.
از نظر زیگموند فروید، عشق صرفاً پیوند رمانتیک دو روح نیست، بلکه نمایشی پیچیده از نیروهای روانی است که ریشه در عمیق‌ترین خواسته‌ها و ترس‌های ما دارند.

نوشته

نظرات

مشتاق خوندن نظرات شماییم

برای درج نظر