فیلم بیبی گرل به کارگردانی هالینا رین، داستان «رومی» زنی را روایت میکند که در ظاهر تمام مؤلفههای موفقیت اجتماعی را دارد؛ او همسری جذاب است که 2 فرزند نوجوان دارد و از جایگاه حرفهای قابلتوجهی برخوردار است. همکاران و اطرافیانش او را فردی منضبط و تاثیرگذار میدانند که همه امور زندگیاش را به خوبی سامان میدهد.
با این حال، آنچه از بیرون به عنوان نظم و موفقیت دیده میشود در درون او به بحران عمیقی ختم شده است. زن نمیتواند در رابطه زناشویی با شوهرش به لذت برسد و ناچار از پورنوگرافی استفاده میکند،پورنی که در آن رابطه قدرت و سلطهپذیری زن محوریت است. این دوگانگی میان تصویری که او از خود به جامعه نشان میدهد و تمایلات سرکوب شدهای که تنش درونیاش را رقم میزند، بستری برای یک تحلیل روانکاوانه فراهم میکند.
بازنمایی بحرانی پنهان در پس ظاهری موفق
نظریه فروید و لکان با وجود تفاوتهای درونی، هر دو به چرایی و چگونگی سرکوب و بازگشت امیال ناآگاه میپردازند. فروید از آغاز با مطرحکردن ایده سرکوب جنسی در دوران کودکی نشان داد که میلهای واپس رانده شده هرگز از بین نمیروند؛ بلکه در قالبهایی نمادین به زندگی فرد بازمیگردند. لکان با بازخوانی فروید به وسیله زبان و ساختار اجتماعی، توضیح میدهد که میل همواره در رابطه با «بزرگ دیگری» ــ همان نظم اجتماعی، هنجارها، قوانین و زبان ــ شکل میگیرد و سوژه هیچگاه کاملاً مالک میل خود نیست.
فیلم به کمک شخصیتپردازی یک زن پیوندی میان این دو نگاه نظری ایجاد میکند؛ زنی که ظاهراً کنترل و موفقیت را توأمان دارد اما در باطن نیازمند تجربههای مازوخیستی و خطر برای رسیدن به ارگاسم است. سکانسها و موقعیتهای متعددی در فیلم خوانش فراوانی را طلب میکند؛ وابستگی رومی به پورن سادومازوخیستی، رابطه پنهانیاش با مردی جوانتر (ساموئل)، مسئله پوشیدگی گردن، حضور در کلاب زیرزمینی، فضایی خارج از قیود اجتماع و چگونگی بازگشت به نظم روزمره بعد از تجربه لحظاتی از رهایی کامل.
از سرکوب فرویدی تا ژوئیسانس لکانی
فروید معتقد بود امیال جنسی از کودکی شکل میگیرند اما تحت فشارهای اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی سرکوب میشوند. این سرکوبها میل را از بین نمیبرند، بلکه آن را به ناخودآگاه میفرستند و از ابراز مستقیم بازمیدارند. در نتیجه، میل سرکوبشده از مسیرهای جانشین یا انحرافی خود را نشان میدهد. در رواننژندی هیستریک، فرد میان شخصیتی سازگار با هنجارها و فانتزیهای ممنوعه در ناخودآگاه دچار شکاف میشود. این دوگانگی در روابط انسانی و جنسی نمایان میشود. درگیری رومی با پورن و تمرکز او بر صحنههای سلطهپذیری، نشانهای از این واپسزنی و بازگشت آن در شکلی دیگر است.
در نظریه لکان، میل نه یک خواست طبیعی مستقل، بلکه برساختهای زبانی و اجتماعی در ارتباط با «بزرگ دیگری» است. از لحظه تولد، فرد وارد جهانی از قوانین و نشانههای اجتماعی میشود و میل او تحت تأثیر این ساختارها شکل میگیرد. رومی در محیطی فرقهای و خانهای اشتراکی بزرگ شده که در آن کنترل و قیدوبندهای شدید بر روابط انسانی حاکم بوده است. این شرایط مسیرهای ابراز میل را برای او محدود کرده است. بنابراین، جای تعجب ندارد که تنها در روابطی که در آن تسلط از دست او خارج باشد، امکان تجربه واقعی میل را بیابد.
مفهوم ژوییسانس لکان به تجربهای از لذت بسیار عمیق گفته میشود که فراتر از خوشی معمول است. این لذت وقتی حاصل میشود که فرد سعی دارد از محدودیتهای روزمره عبور کند تا به لذتی مطلق دست یابد؛ اما این تلاش همیشه با درد و نارضایتی همراه است زیرا واقعیت نمیتواند بهطور کامل آن را برآورده کند.
در فیلم بیبی گرل، ژوییسانس رومی به وضوح در چند لحظه برجسته ظاهر میشود. یکی از این لحظات زمانی است که رومی وارد کلاب زیرزمینی میشود. در این فضا که از قوانین و هنجارهای بیرونی فاصله گرفته، بند گردنش توسط ساموئل باز میشود؛ نماد رهایی از پوششها و قیدهای روزمره است. در همین لحظه، رومی به صورت آزادانه در رقص و حرکات جنسی شرکت میکند و تجربهای از لذت شدید اما همزمان با درد و ریسک از دست دادن کنترل به دست میآورد؛ همان تجربهای که لکان آن را ژوییسانس مینامد.
لحظهای دیگر از ژوییسانس در فیلم زمانی رخ میدهد که رومی، در مواجهه با پورنوگرافی و فانتزیهای سادومازوخیستی خود، تمایلش را به تجربهی رابطهای غیرمعمول و خارج از چارچوب زناشویی مرسوم آشکار میکند. او که در تلاش است از کنترلهای بیرونی فاصله بگیرد و به سرکوبشدهترین امیالش دست یابد، همزمان با خطرها و پیامدهای این تجربه نیز روبهرو میشود. این لحظه، تلفیقی از لذت مطلق و درد و نارضایتی را در او ایجاد میکند؛ همان تجربهی ژوییسانسی که لکان توضیح داده است و نشان میدهد سوژه هرگز نمیتواند آن را بهطور کامل در اختیار داشته باشد.
یکی دیگر از مفاهیم کلیدی لکان، ابژه کوچک a است. سوژه همیشه در جستوجوی چیزی است که تصور میکند «خلأ میل» او را پر میکند، اما میل ذاتاً ناتمام است و این ابژه همواره از دسترس او میگریزد. رومی ساموئل ــ مردی جوان و مغرور که زنان مسلط را جذب میکند ــ را چنین ابژهای میبیند. اما رابطه آنها پایدار نمیماند و در نهایت، رومی را دوباره به نقطه اول، یعنی تنش و بحران، بازمیگرداند.
بازگشت واپس راندهها، تجربه فانتزی و بحران میل
در آغاز فیلم بیبی گرل، رومی را میبینیم که با همسرش زندگی خوبی دارد. از نگاه دیگران، آنها خانوادهای خوشبخت هستند. رومی شغلی موفق و تأثیرگذار دارد و به نظر میرسد که زندگیاش را بهخوبی مدیریت میکند. بااینحال، مشکل جنسی او محور اصلی داستان است؛ او در رابطه با همسرش به ارگاسم نمیرسد. تماشای پورنوگرافی، بهویژه پورن سادومازوخیستی، نشان میدهد که در ناخودآگاهش تمایلاتی را پرورش داده که با الگوی رایج ازدواج مغایرت دارند.
از دیدگاه فروید، او با تماشای چنین محتوایی تلاش میکند امیال سرکوبشدهاش را از طریق فانتزی احیا کند. رومی میل به سلطهپذیری در برابر مردان دارد، اما در رابطه با همسرش، که مطابق هنجارهای اجتماعی است، نمیتواند این تمایل را ابراز کند. بارها از شوهرش میخواهد که در رابطه جنسی مسلط باشد، اما او به دلیل وابستگی عاطفی یا قیود اخلاقی، چنین چیزی را نمیپذیرد. این تفاوت میان زن و شوهر، از نگاه فروید، نمادی از تضاد میان نظم اجتماعی و میل سرکوبشدهای است که در جستوجوی تجربهای متفاوت از رابطه جنسی است.
دیدگاه لکان نیز مسیر مشابهی را نشان میدهد، اما او بر ساختارهای زبانی و اجتماعی تأکید دارد. رومی در محیطی پر از نظارت فرقهای رشد کرده و از کودکی آموخته که میلش در چارچوب قدرت و ممنوعیت معنا پیدا میکند. به همین دلیل، تنها در روابطی که نوعی تضاد یا محدودیت دارند، احساس هیجان و زندهبودن میکند. همانطور که در فیلم به شوهرش میگوید: «من باید زندگیم در خطر باشه که لذت ببرم.» رابطه آنها قانونی، عادی و متعادل است، اما این نظم و نبود ممنوعیت، میل شدید او را از بین میبرد و رسیدن به لذت را برایش دشوار میکند.
وابستگی به پورنوگرافی و نمادپردازی سرکوب
هنگامی که رومی در ابتدای فیلم بیبی گرل، تنها با کمک پورن سادومازوخیستی به ارگاسم میرسد، میتوان این پرسش را طرح کرد که چرا رابطه متعارف یا عاشقانه او را برنمیانگیزد؟
براساس نظریه فروید سرکوب امیال پرخاشگرانه که از کودکی در رومی نهادینه شده، امروز در قالب پذیرش تحقیر و خشونت فرد مسلط بروز میکند؛ زیرا در ناخودآگاه او از راهی معکوس میکوشد انرژی پرخاشگرانه را به صورت تحقیر بر خود اعمال کند. به عبارت دیگر اگر فرد اجازه نداشته باشد پرخاشگریاش را بر دیگری اعمال کند، ممکن است رانش پرخاشگرانه به سوی خودش بازگردد و به لذت مازوخیستی بیانجامد.
در عین حال از منظر لکانی، رومی با تماشای این نوع پورن به دنبال ردیابی و تحقق فانتزیهایی است که در آن ابژه کوچک a جلوه پیدا میکند؛ یعنی در خیال او قدرت سلطهگر به شکلی ظاهر میشود که میل را شعله ور میسازد. تماشای پورن، اجازه میدهد میل بدون اینکه ضرورتاً در نظم واقعیت تحقق پیدا کند در سطح نمادین یا خیالی ارضا شود. اما چون این فانتزی به زندگی واقعی وارد نمیشود، رومی به آرامش پایدار نمیرسد و دچار شکاف میان فانتزی و واقعیت میشود.
ماجرای ساموئل: ابژه کوچک a و تشدید میل
ساموئل جوانی است که رومی به واسطه مواجهه ای ساده ــ وقتی او را در حال آرام کردن سگی فراری میبیند ــ به او علاقه مند میشود. این علاقه به سرعت شکل جنسی میگیرد و رومی تصور میکند در حضور ساموئل میتواند به صورت تمام عیار از قیودش آزاد و به دست او آرام بگیرد. ساموئل از یک نظر یادآور کسی است که اقتداری خام دارد؛ دقیقاً همان چیزی که شوهر مهربان و اخلاقی اش فاقد آن است. طبق نظریه لکان، ابژه کوچک a چیزی است که سوژه گمان میکند خواستهاش را برآورده میکند؛ بنابراین رومی با دیدن ساموئل گمان میبرد او «کمبود» درونی را با او پر خواهد کرد.
در صحنه های کلیدی فیلم پیوندی بین رومی و ساموئل شکل میگیرد که در آن سلطه و قدرت ساموئل در رابطه جنسی آشکار است. برخلاف رابطه رومی با شوهرش این بار موانع اخلاقی و رسمی وجود دارد: ساموئل کارآموز رومی در شرکت است و رابطه آنها از هر نظر غیرقانونی و غیرمتعارف بهحساب میآید. اما دقیقاً همین مسئله، میل رومی را تشدید میکند؛ زیرا ممنوعیت به تعبیر لکانی، محرک قدرتمندی برای ژوئیسانس است.
کلاب زیرزمینی و لحظه برهنهشدن گردن
یکی از سکانسهای مهم فیلم بیبی گرل ، سکانس کلاب زیرزمینی است که رومی در آن به ساموئل میپیوندد. در این کلاب، هیچ نظمی شبیه اجتماع بیرونی برقرار نیست و رقصها و رفتارهای جمعی کاملاً خارج از قید و بندهای معمول رخ میدهند. رومی که تا پیش از این در اکثر سکانس ها گردنش را با دستمالی میپوشاند و پوششی رسمی دارد، این بار اجازه میدهد بند گردنش توسط ساموئل باز شود و در رقصی پرحرارت و بدون کنترل شرکت میکند؛ پس از آن با بدنی خیس از عرق و نگاهی تب دار در آغوش ساموئل آرام میگیرد. از نگاه نمادشناسی گردن پوشیده نشانه سرکوب میل است، تعادلی بین سر و پایین تنه، تعادلی بین تفکرات حاصل از جامعه پذیری و شهوت. لحظه بازشدن آن نشانه رهایی از هنجارهای بیرونی و ورود به فضایی خاموش شبیه ناخودآگاه دارد.
در این فضا رومی برای لحظاتی کاملاً خود را در اختیار ساموئل قرار میدهد و با فراغت بال تن را به رقص و حرکات جنسی میسپارد. گویی حضور بزرگ دیگری در این مکان باطل شده و سوژه امکان مییابد میل سرکوب شدهاش را آزاد کند. این تجربه همان لحظه ژوئیسانس در معنای لکانی است؛ لذتی که از حد لذت معمول فراتر میرود و آمیخته با نوعی ریسک است. رومی چنان غرق در این وضعیت میشود که مقطعی از فیلم اوج کشمکش درونیاش را نشان میدهد: اگرچه او مدتی از چارچوب زندگی روزمره دور میشود اما طبعاً نمیتواند همیشه در این کلاب یا در کنار ساموئل باقی بماند و باید به زندگی واقعی بازگردد.
مازوخیسم، رانه مرگ و نیاز به خطر
مازوخیسم در روانکاوی به تمایل فرد برای یافتن لذت از تجربه درد، تحقیر یا رنج گفته میشود. به عبارت ساده، وقتی فرد نتواند احساس پرخاشگری یا انرژی تهاجمیاش را به بیرون ابراز کند، آن را به سمت خودش معکوس کرده و از تجربه درد یا تحقیر، رضایت یا لذت میگیرد. این پدیده نشاندهندهی ناهنجاری در رابطه بین لذت و رنج است که در ساختار روانی فرد نهفته میشود.
یکی از دیالوگهای کلیدی زمانی است که رومی اعتراف میکند برای لذت بردن، زندگیاش باید در خطر باشد. این جمله نشان میدهد که جنبه مازوخیستی لذت برای او صرفاً به درد فیزیکی یا تحقیر روانی محدود نیست، بلکه نیازمند موقعیتی است که در آن موقعیت اجتماعی یا امنیت او را تهدید میشود. فروید در «ماورای اصل لذت» به مفهوم رانه مرگ اشاره میکند: تمایل ناخودآگاه انسان به خطر، درد یا تخریب خود که گاه فراتر از جستوجوی لذت ساده عمل میکند. در اینجا رومی دقیقاً با درگیر شدن در رابطهای نامشروع، ورود به کلاب زیرزمینی و پذیرش تحقیر جنسی دست به اقداماتی میزند که میتواند بنیان زندگی معمول او را در معرض ویرانی قرار دهد.
لکان نیز ضمن بازخوانی این ایده فرویدی، معتقد است ژوئیسانس میتواند با درد و خطر همراه شود؛ زیرا سوژه برای فراتررفتن از لذت ساده مجبور است از مرزهای هنجاری بگذرد. لحظهای که رومی از کنترل اجتماعی گذر میکند هرچند کوتاه، شیرین و سرشار از هیجان است اما به سرعت این شرایط او را در معرض فروپاشی هویت پیشین قرار میدهد چهره خسته و نگرانی فرزندش در لحظه ورودش به خانه موید این نگاه است. رومی که زمانی در مقام مدیری توانمند ظاهر شده و خانوادهای آراسته دارد، اکنون میان نقش پیشین و فانتزی تازه اش سردرگم است.
نظم اجتماعی، نقشهای خانوادگی و بحران سوژه
فیلم بیبی گرل علاوه بر تمرکز بر درگیری درونی زن، زمینهای اجتماعی و خانوادگی را نیز ترسیم میکند. رومی باید مادر باشد، همسری وظیفه شناس و همچنین زنی موفق در حرفهاش. این هنجارها به او دیکته میکنند که چگونه رفتار کند، لباس بپوشد، ارتباط برقرار کند و حتی چگونه میلش را مدیریت کند. رومی در عرصه کار نوعی نگاه مکانیکی به همه امور دارد و محصولات شرکتش نیز نوعی مکانیزاسیون خدمات است که نماد جهان مدرن و اتوماسیون شده است. گویی حتی روابط انسانی هم به شکلی کنترل شده و از پیش تعیین شده باید پیش برود. اما همین جهان منظم و سرد، جایی برای بروز شور درونی و تمایلات واقعی فرد باقی نمیگذارد.
در حوزه خانوادگی رومی نسبت به فرزند نوجوانش، بیتوجه و حتی گاه بیتفاوت به نظر میرسد. او سیگار کشیدن و خیانت فرزندش را میبیند، اما واکنش جدی نشان نمیدهد. گویی میل و بحران درونیاش چنان او را مشغول کرده که دیگر نمیتواند در نقش متعارف مادری وارد شود. از یک دیدگاه روانکاوانه این امر میتواند نوعی مکانیسم دفاعی باشد: او که خود را در عرصه میل دچار تعارض و تنش میبیند، دیگر توان و تمایلی برای ورود به مسئولیتهای خانوادگی ندارد و نوعی کنارهگیری به شکل بیتفاوتی در پیش میگیرد.
دوراهی میل یا بازگشت به نظم
فیلم بیبی گرل بدون ارائه پایانی قطعی، تناقض رومی را میان زندگی روزمره و میل سرکوبشدهاش نشان میدهد. از یک سو، فانتزیهای سلطهپذیری که در کودکی و تحت فشارهای محیطی و فرقهای شکل گرفتهاند، او را به جستوجوی لذتی سوق میدهند که در چارچوب ازدواج و هنجارهای اجتماعی نمیگنجد. از سوی دیگر، نقشهای تثبیتشدهای که از او زن، مادر و فردی موجه ساختهاند، مانع از ابراز آشکار تمایلاتش میشوند. او میان این دو قلمرو ــ سرکوب اجتماعی و رهایی فردی ــ در نوسان است و هر بار که آزادی را تجربه میکند، با پیامدهای اخلاقی و حقوقی آن روبهرو میشود.
از نگاه فروید، این بازتابی از بازگشت امیال سرکوبشده است. رومی که زنی کنترلگر و موفق به نظر میرسد، در واقع قربانی سرکوبی عمیق است. تمایلات مازوخیستی او نتیجه این سرکوب بوده و میل به خطرجویی نیز او را به تجربههای پرریسک سوق میدهد. در نظریه لکان، میل او در ارتباط با «دیگری بزرگ» شکل گرفته است. عبور از مرزهای جامعه و هنجارهای تثبیتشده، اگرچه به لذت میانجامد، اما موقعیت اجتماعیاش را تهدید میکند.
رومی از شوهرش میخواهد هنگام رابطه از پورن استفاده کند یا بالش روی صورتش بگذارد تا فانتزیاش را در چارچوب زناشویی تجربه کند. اما شوهر، به دلیل باورهای اخلاقی و احساس عشق، نمیتواند در این نقش قرار بگیرد. این ناتوانی، رومی را بیش از پیش به سوی ساموئل و فضاهای زیرزمینی میکشاند.
پرسش پایانی این است که آیا او میتواند میان میل فردی و هنجارهای اجتماعی تعادل ایجاد کند؟ فیلم پاسخی قطعی نمیدهد. رومی از رابطه با رئیسش امتناع میکند، اما مشخص نیست این تصمیم نشانه تغییری پایدار است یا تنها وقفهای موقت در مسیر میل سرکوبشدهاش.
نتیجهگیری
در نگاه کلیتراین تناقض را میتوان بحران زن مدرن نیز نامید؛ زنی که از یک طرف توانسته است در عرصههای شغلی و اجتماعی توانمند شود، اما از طرف دیگر، همچنان با سرکوب میل و هنجارهای اخلاقی-فرهنگی کلنجار میرود. جامعه مدرن هرچند برخی آزادیهای ظاهری را میپذیرد، اما میل عمیق و فرارونده ای را که با ریسک و سلطهگری آمیخته است، تاب نمیآورد. به همین دلیل بحران هویتی رومی در فیلم تجسمی از بحران گسترده تری است که میان هویت زن شاغل، مادر، همسر و در عین حال صاحب تمایلاتی ممنوع در جریان است.
سخن سردبیر
فیلم بیبی گرل اثری جسورانه است که با روایتی روانکاوانه، مرزهای سرکوب و میل را به چالش میکشد. این تحلیل نشان میدهد که چگونه هنجارهای اجتماعی و ساختارهای نهادینهشده، فرد را در دوراهی سرکوب یا رهایی قرار میدهند. روایت رومی نهتنها تجربهای شخصی، بلکه بازتابی از تنشهای پنهان در زندگی مدرن است. آیا او میتواند تعادلی میان خواستههای درونی و نظم بیرونی بیابد؟
منابع
Freud, S. (1895). Studies on hysteria (J. Strachey, Trans.). Hogarth Press.
Freud, S. (1905). Three essays on the theory of sexuality (J. Strachey, Trans.). Basic Books.
Freud, S. (1920). Beyond the pleasure principle (J. Strachey, Trans.). W. W. Norton & Company.
Freud, S. (1924). The economic problem of masochism. In J. Strachey (Ed. & Trans.), The standard edition of the complete psychological works of Sigmund Freud (Vol. 19). Hogarth Press.
Lacan, J. (1977). Écrits: A selection (A. Sheridan, Trans.). W. W. Norton & Company.
Lacan, J. (1981). The four fundamental concepts of psychoanalysis: The seminar of Jacques Lacan, Book XI (J.-A. Miller, Ed.; A. Sheridan, Trans.). W. W. Norton & Company.
Lacan, J. (1992). The ethics of psychoanalysis: The seminar of Jacques Lacan, Book VII (D. Porter, Trans.). Routledge.