برخلاف سایر روشهای درمانی که بیشتر بر رفتارهای بیرونی تمرکز دارند، روانکاوی کودک به دنیای پیچیده درونی کودک میپردازد. این روش از طریق بازی، نقاشی و گفتوگو، احساسات، افکار و ترسهای پنهان کودکان را کشف میکند.
مقدمه
روانکاوی کودک شاخهای از روانشناسی است که دنیای درونی کودکان و روند شکلگیری شخصیت آنها را بررسی میکند. این رویکرد معتقد است که بسیاری از مشکلات بزرگسالی، ریشه در تجربیات اولیه کودکی دارند. به کمک روانکاوی، میتوان دریافت که چرا کودکان به شیوهای خاص فکر و احساس میکنند و چگونه میتوان به رشد سالمتر آنها کمک کرد.
یکی از جنبههای مهم این رویکرد، بررسی رابطه کودک با والدین یا مراقبان اوست. تجربیات اولیه در این روابط تأثیر عمیقی بر شخصیت و تعاملات آینده او دارند. روانکاوی تلاش میکند با تحلیل این ارتباطات، شناخت بهتری از مشکلات کودک ارائه داده و مسیر رشد روانی او را هموار کند.
نگاهی به تاریخچه روانکاوی کودک
این حوزه با کارهای زیگموند فروید آغاز شد. فروید با تأکید بر نقش دوران کودکی در شکلگیری شخصیت و اختلالات روانی، بنیانهای نظری این حوزه را پایهگذاری کرد. اما آنا فروید، دختر او، از مهمترین افرادی بود که روانکاوی کودک را بهصورت عملی به کار گرفت. او در کتاب خود با عنوان “مقدمهای بر تکنیک تحلیل کودک” روشهایی برای تحلیل بازیهای کودکان ارائه داد و بر نقش ایگو و مکانیسمهای دفاعی تأکید کرد.
ملانی کلاین، یکی دیگر از پیشگامان این حوزه، دیدگاههای نوینی به روانکاوی کودک افزود. او معتقد بود که ناخودآگاه حتی در سالهای اولیه زندگی فعال است و بازی ابزاری قدرتمند برای تحلیل روانی کودکان محسوب میشود.
دونالد وینیکات با معرفی مفاهیمی مانند «مادر به اندازه کافی» و اهمیت بازی بهعنوان فضایی برای رشد خلاقیت، روانکاوی کودک را غنا بخشید.
جان بالبی نیز با نظریه دلبستگی نشان داد که رابطه اولیه کودک با مراقبان اصلی چگونه شخصیت و رفتار او را شکل میدهد. نظریات بالبی درباره دلبستگی و جدایی از ارکان اساسی درک اضطراب و مشکلات رفتاری در کودکان به شمار میرود.
رویکردهای معاصر روانکاوی کودک
رویکردهای امروزی، ایدههای کلاسیک را با نظریات جدید درباره عوامل زیستی، روانشناختی و اجتماعی ترکیب کردهاند. پژوهشگرانی مانند پیتر فوناجی و مری تارگت، مفاهیمی همچون ذهنسازی و تأثیر آن بر رشد شناختی و عاطفی کودکان را بررسی کردهاند.با وجود چالشها و انتقادهایی که به روانکاوی کودک وارد شده است، این روش همچنان یکی از ابزارهای مهم در کمک به کودکان دارای مشکلات روانی یا رفتاری و درک عمیقتر دنیای ذهنی آنها محسوب میشود.
چالشهای روان درمانی کودکان: فراتر از گفتوگوی کلامی
یکی از تفاوتهای اساسی در کار با کودکان و بزرگسالان، روش برقراری ارتباط است. بزرگسالان معمولاً در فضایی آرام و از طریق گفتوگو احساسات و مسائل خود را بیان میکنند. اما کودکان، به دلایلی مانند محدودیت در توانایی کلامی، درک کمتر از احساسات خود یا حتی ترس از بیان آنها، نمیتوانند از همان مسیر استفاده کنند. اگر صرفاً با پرسیدن سؤال یا گفتوگوی مستقیم به دنبال درک مشکلات کودکان باشیم، احتمالاً به نتیجه مطلوب نخواهیم رسید. بسیاری از کودکان در برابر پرسشهای مستقیم سکوت میکنند یا از صحبت درباره موضوعات مهم اجتناب میورزند. حتی اگر پاسخ دهند، ممکن است بحث به سمت مسائل حاشیهای منحرف شود یا بهسرعت از این فرآیند خسته شوند. برای ایجاد ارتباطی مؤثر و کمک به بیان احساسات و مشکلات کودکان، علاوه بر مهارتهای کلامی، باید از ابزارها و استراتژیهای مکمل نیز استفاده کرد.
بازی، یکی از اصلیترین این ابزارهاست. از طریق بازی، کودکان میتوانند بدون نیاز به بیان کلامی، احساسات و تعارضات درونی خود را نشان دهند .علاوه بر بازی، تکنیکهایی مانند قصهگویی یا سفرهای تخیلی نیز اثربخش هستند. این روشها نهتنها به کودک کمک میکنند تا احساسات خود را غیرمستقیم بیان کند، بلکه فضایی از اعتماد و تعامل ایجاد میکنند. ترکیب این ابزارها با مهارتهای کلامی درمانگر، چارچوبی درمانی را شکل میدهد که کودک در آن میتواند تغییرات روانی و عاطفی را تجربه کند.
درمان کودک: هدفی فراتر از گفتوگو
هدف اصلی در رواندرمانی کودکان، تسهیل تغییرات درمانی است. به همین دلیل، اصطلاح «درمان کودک» به این فرآیند اطلاق میشود. این مفهوم یادآور میشود که رواندرمانی کودکان تنها به گفتوگو محدود نمیشود، بلکه هدف آن ایجاد شرایطی است که کودک بتواند با بهرهگیری از روشهای مناسب، به سمت بهبود روانی حرکت کند.
اهداف رواندرمانی کودک
در فرآیند رواندرمانی کودکان، چهار سطح از اهداف وجود دارد که در تمام مراحل درمان باید مورد توجه قرار گیرند:
۱. اهداف بنیادی
این اهداف برای تمامی کودکان در درمان کاربرد دارند و شامل موارد زیر میشوند:
- کمک به کودک برای پردازش مسائل عاطفی دردناک
- دستیابی به هماهنگی بین افکار، احساسات و رفتارها
- ایجاد حس مثبت نسبت به خود
- پذیرش محدودیتها و نقاط قوت خود و داشتن احساس رضایت از آنها
- تغییر رفتارهای آسیبزا
- افزایش سازگاری و عملکرد کودک در محیطهای بیرونی (مانند خانه و مدرسه)
- فراهمکردن فرصتهایی برای دستیابی به مراحل مهم رشدی
۲. اهداف والدین
این اهداف معمولاً بر اساس رفتارهای فعلی کودک و انتظارات والدین تنظیم میشوند. برای مثال، اگر کودکی دیوارها را با مدفوع خود لکهدار کند، والدین ممکن است هدف خود را حذف این رفتار بدانند.
۳. اهداف تعیینشده توسط درمانگر
این اهداف با توجه به تحلیل درمانگر از دلایل رفتارهای کودک مشخص میشوند. برای مثال، اگر کودکی دیوارها را لکهدار کند، درمانگر ممکن است این رفتار را ناشی از مشکلات عاطفی بداند و تمرکز خود را بر حل این مسائل بگذارد.
۴. اهداف کودک
این اهداف از نیازها و مسائل مطرحشده توسط کودک در جلسات درمانی استخراج میشوند، هرچند کودک معمولاً قادر به بیان صریح آنها نیست. برای مثال، ممکن است درمانگر با هدف تقویت توانمندیهای کودک جلسهای را آغاز کند، اما کودک بخواهد درباره از دست دادن عزیزش صحبت کند. در این شرایط، درمانگر باید با احترام به نیاز کودک، به فرآیند سوگواری او توجه کند.
اهداف درمانی باید انعطافپذیر باشند و در طول درمان بازبینی شوند. مهارت کشف نیازهای واقعی کودک، به تجربه و تمرین نیاز دارد. در نهایت، اولویت با اهداف کودک است، اما اهداف والدین و درمانگر نیز باید در نظر گرفته شوند. تجربه نشان میدهد که با رعایت این فرآیند، اهداف بنیادی نیز بهطور خودکار محقق میشوند.
فرایند رواندرمانی کودکان
روانکاوان برای کمک به کودکان در بیان احساسات و پردازش تجربیاتشان از تکنیکهای مختلفی استفاده میکنند. این تکنیکها شامل بازی، تحلیل خواب، تداعی آزاد و نقاشی است. هر یک از این روشها به کودک امکان میدهد تا به شیوهای غیرمستقیم و مناسب با سن خود، احساسات درونیاش را بیان کند. در این فرآیند، درمانگر:
شناسایی الگوهای رفتاری و عاطفی: به بررسی رفتارها و احساساتی میپردازد که ممکن است تحت تأثیر تجربیات گذشته یا روابط خانوادگی باشند.
پردازش بحرانهای عاطفی: به کودک کمک میکند تا با چالشهایی مانند جدایی، فقدان یا تغییرات بزرگ در زندگی کنار بیاید.
تقویت خودشناسی و اعتماد به نفس: از طریق درمان، کودک به درک بهتری از خود میرسد و احساس ارزشمندی بیشتری پیدا میکند.
کار با والدین: والدین را نیز در این فرآیند مشارکت میدهند تا حمایت موثرتری از کودک داشته باشند و نیازهای او را بهتر درک کنند.
این فرآیند به کودک کمک میکند تا به رشد عاطفی و اجتماعی سالمتری دست یابد.
تکنیکهای مورد استفاده در روانکاوی کودک:
- بازیدرمانی :بازی به عنوان ابزاری قدرتمند برای بیان احساسات کودک استفاده میشود. از طریق بازی، کودک میتواند احساسات و تجربیات خود را به شیوهای غیرمستقیم نشان دهد و مشکلاتش را بازتاب دهد.
- نقاشی و هنردرمانی: نقاشی و هنر ابزارهایی مؤثر برای ابراز احساسات هستند. این روش به کودکان کمک میکند تا مفاهیم پیچیده یا احساساتی را که بیان آنها با کلمات دشوار است، به تصویر بکشند.
- تداعی آزاد: در این روش، کودک آزادانه درباره هر چیزی که به ذهنش میرسد صحبت میکند. این تکنیک به درمانگر کمک میکند تا افکار و احساسات ناخودآگاه کودک را کشف کند.
- داستانگویی: درمانگر از داستانها یا قصهها به عنوان ابزاری استفاده میکند تا کودک بتواند احساسات و مشکلات خود را بیان کرده و به درک بهتری از تجربیاتش برسد.
این تکنیکها به کودکان کمک میکنند تا با چالشهای عاطفی و رفتاری خود بهتر کنار بیایند، احساساتشان را پردازش کنند و مهارتهای اجتماعی و روانی موثرتری کسب کنند.
نشانههای نیاز کودک به رواندرمانی و مداخلات تخصصی
همانطور که قبلا اشاره کردیم، کودکان به طور معمول نمیتوانند احساسات، افکار یا مشکلات خود را به روشنی بیان کنند.
برای تشخیص نیاز به درمان در کودکان، توجه به نشانههای زیر ضروری است:
- رفتارهای غیرعادی: رفتارهایی مانند پرخاشگری، انزوا یا تکرارهای وسواسگونه.
- تغییرات عاطفی: احساساتی مانند افسردگی، اضطراب یا خشم شدید که به طور ناگهانی ظاهر میشوند.
- مشکلات اجتماعی: دشواری در ایجاد ارتباط با دیگران یا مشکل در برقراری دوستی.
- مشکلات تحصیلی: کاهش تمرکز یا افت عملکرد در مدرسه.
- نشانههای فیزیکی: شکایات جسمی مکرر مانند سردرد یا دلدرد بدون دلیل پزشکی مشخص.
اگر کودکی این نشانهها را نشان دهد، شروع رواندرمانی میتواند راهگشا باشد. بررسیها نشان میدهد که بیش از 16 درصد از کودکان 6 تا 18 ساله حداقل به یک اختلال روانی مبتلا هستند، اما نیمی از این کودکان هیچ درمانی دریافت نمیکنند. علاوه بر این، بسیاری از کودکان مبتلا به افسردگی، به اختلالات دیگری مانند اضطراب یا مشکلات رفتاری نیز دچار هستند.
سخن پایانی
روانکاوی کودک ابزاری کلیدی برای شناسایی و درمان مشکلات روانی در سنین پایین است. این فرآیند نه تنها به کودکان کمک میکند تا با چالشهای روانی خود کنار بیایند، بلکه به والدین و خانوادهها نیز امکان میدهد تا نقش حمایتی بهتری ایفا کنند. به این ترتیب، روانکاوی کودک میتواند در بهبود روابط خانوادگی، ارتقای سلامت روانی و اجتماعی، و پیشگیری از مشکلات جدیتر در آینده نقش مؤثری داشته باشد. توجه به سلامت روان کودکان، سرمایهگذاری برای آیندهای روشنتر و جامعهای سالمتر است.
سخن سردبیر:
این روش درمانی که در پاسخ به چالشهای روزافزون روانی کودکان و با توجه به اهمیت نقش آنان در شکلگیری شخصیت آینده به کار گرفته میشود، زمینهساز بهبود سلامت روانی و اجتماعی و تقویت حمایتهای والدین است. برای آغاز این مسیر همراهی و بهرهگیری از ابزارهای نوین نظیر بازیدرمانی، هنردرمانی و گفتوگوی درمانی جهت کاوش در عمق دنیای عاطفی و روانی کودکان،میتوانید فرم درخواست تراپی را تکمیل نمایید.
References:
Freud, S. (1905). Three Essays on the Theory of Sexuality.
Freud, A. (1927). Introduction to the Technique of Child Analysis.
Klein, M. (1932). The Psycho-Analysis of Children.
Winnicott, D. W. (1971). Playing and Reality.
Bowlby, J. (1969). Attachment and Loss.
Fonagy, P., & Target, M. (1997). Development of Mentalization and Its Role in Psychopathology.
Geldard K, Geldard D and Yin Foo R(2013), Counselling Children, 4th edition
Moore L(2021), Bellyache or Depression? How to Recognize Mental Health Conditions in Adolescents
Sosnoski K,(2021), All About Free Association Therapy
Haggerty J,(2021),History of Psychotherapy