حافظه همه چیز است؛ بدون آن، ما هیچ هستیم. اریک کاندل[1]
یک حافظه خوب غیرقابل بخشش است. جین آستین[2]
فراموشی برای یادگیری ضروری است. شاید برای نخستین بار باشد که این جمله را میشنوید. اغلب پس از ساعتهای متوالی درس خواندن یا تلاش برای حفظ کردن مطالب مهم، با خود میگوییم: «کاش هیچوقت فراموش نمیکردم.» در نگاه اول این حرف متناقض به نظر میرسد، اما واقعیت این است که فراموشی و حافظه ناقص میتوانند مزایای چشمگیری برای ما به همراه داشته باشند.
حافظه و فراموشی در یادگیری
فراموشی گزینشی، یعنی کنار گذاشتن نکات کماهمیت برای تمرکز بیشتر بر موارد حیاتی، بخشی ضروری از یادگیری است. ذهن ما توانایی ویژهای دارد که از میان خاطرات مشابه، «جانمایه» یا مفهوم کلی را بیرون بکشد و جزئیات خاص هر رویداد را نادیده بگیرد. همین امر باعث میشود که یادگیری ما عمیقتر شود و بتوانیم از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری کنیم.
با وجود این، حافظه انسانی بهطور وحشتناکی ناقص است: ما فراموش میکنیم، اشتباه به یاد میآوریم و حتی خاطراتی میسازیم که هرگز رخ ندادهاند. هر بار که چیزی را به یاد میآوریم، خاطره بازسازی میشود و در معرض تغییر قرار میگیرد. بنابراین برخلاف تصور رایج، حافظه مانند دوربین فیلمبرداری یا ذخیرهسازی رایانه عمل نمیکند. این تصور نادرست، وقتی برای یادآوری دقیق به حافظه تکیه میکنیم، پیامدهای منفی زیادی به همراه دارد؛ از جر و بحثهای خانوادگی درباره اینکه «چه کسی چه گفت»، گرفته تا شهادتهای عینی در دادگاه که گاه منجر به بحرانهای بزرگ میشوند.

بعد اجتماعی و روانی فراموشی
فراموشی فقط ضعف نیست؛ مزایای اجتماعی هم دارد. برای مثال، توانایی فراموش کردن طرد شدن یا انتقادها میتواند به حفظ روابط اجتماعی و حتی به شادی ما کمک کند. پژوهشها نشان دادهاند که انسانها اتفاقات ناخوشایند را سریعتر از رویدادهای خوشایند فراموش میکنند و گذشته را بهتر از آنچه بوده به یاد میآورند.
در یکی از پژوهشها، به شرکتکنندگان توصیفی داده شد که شامل صفات مثبت و منفی بود (مثلاً «صادق است اما بداخلاق»). وقتی افراد فکر میکردند این توصیف درباره خودشان است، کمتر صفات منفی را به یاد میآوردند. در مقابل، وقتی همان توصیف را به فرد دیگری نسبت میدادند، صفات منفی را بهتر به خاطر میسپردند. این نشان میدهد که ذهن ما تمایل دارد با فراموش کردن جزئیات منفی، تصویر مثبتتری از خود حفظ کند. چنین انعطافی در حافظه به ما کمک میکند در تعاملات اجتماعی موفقتر باشیم.
فراموش کردن خاطرات دردناک میتواند کارکردی سازگارانه داشته باشد. البته همه چیز فراموش نمیشود: ویژگیهای منفی قابل تغییر (مثل «خیلی سریع حرف میزنی») اغلب به اندازه صفات مثبت در ذهن میمانند. بنابراین حافظه انعطافپذیر ما نهتنها به سلامت روان کمک میکند بلکه امکان رشد و تغییر را نیز فراهم میسازد.

دیدگاههای فلسفی و فرهنگی درباره فراموشی
ترس از فراموشی در تاریخ اندیشه ریشهای عمیق دارد. در یونان باستان، افلاطون[3] فراموشی را با نیستی پیوند میزد. قهرمانان هومری با اعمال شجاعانه به «کلئوس» یا شهرت دست مییافتند تا از نابودی حاصل از فراموشی بگریزند. حتی یکی از «هفت مرد خردمند» گفته بود: «با کردار به یاد خواهی سپرده شد.» همه این تلاشها پاسخی به وحشت انسان از فراموشی بود.
اما در فرهنگهای دیگر، نگاهی مثبتتر وجود داشت. در مکتب دائوئیسم، فراموشی ستوده میشد و بهعنوان هنری والا شناخته میشد. ایده اصلی این بود که با فراموش کردن اخلاق، تاریخ و هنرها، میتوانیم لایههای زائد را کنار بزنیم و به خود واقعی برسیم. هانس گئورگ آدامر[4] نیز معتقد بود: «تنها از مسیر فراموشی است که ذهن امکان نوسازی کامل را مییابد.»
خاطرات غیرواقعی
گاهی خاطرات غیرواقعی همان اندازه شفاف یا پرجزئیاتاند که خاطرات واقعی. ممکن است دوستی خاطرهای از یک فیلم یا رمان برای شما تعریف کند، با همان شدت احساسی که از یک رویداد واقعی در زندگیاش یاد میکند.
ما به خاطرات واقعی نیاز داریم تا تصویری از خودمان در ذهن داشته باشیم و بر اساس تجربههای گذشته تصمیم بگیریم. اما خاطرات غیرواقعی هم کارکرد مشابهی دارند. پژوهشی در سال ۲۰۱۷ نشان داد موضوعاتی که افراد در زندگیشان مهم میدانند، معمولاً با داستانهای خیالی که بیشترین اثر را روی آنها گذاشتهاند همسو هستند.
در تجربه شخصی، کتاب داستان دو شهر از دیکنز که در نوجوانی خوانده بودید، تصویری ماندگار از فداکاری یک فرد برای دیگران به جا گذاشته است. همچنین، بسیاری از افراد خاطرات مربوط به فیلمها را با جزئیات بیشتری نسبت به کتابها به خاطر میسپارند، زیرا تصویرسازی قویتر فیلم در ذهن حک میشود.
رسانههای نوین و حافظه
در دهههای اخیر، بازیهای ویدئویی به دنیای خاطرات ما افزوده شدهاند. تفاوت اصلی این بازیها با فیلم یا رمان این است که بازیکن خود را در مرکز ماجرا میبیند و وقتی خاطرهای از بازی تعریف میکند، معمولاً از زاویه «من» سخن میگوید. این نزدیکی زبانی باعث میشود خاطرات بازیهای ویدئویی بیشتر شبیه خاطرات واقعی زندگی باشند.
کنترل یک شخصیت مجازی حتی شبیهسازیهای حرکتی مغز را فعال میکند. بسیاری هنگام بازی احساس میکنند خودشان خم میشوند یا میپرند. این همان تجسم حرکتی است که باعث میشود خاطرات بازی، معنادار و ماندگار باشند.

حافظه بیرون از مغز
حافظه همیشه در مغز ذخیره نمیشود. موجودی به نام «اسلایم مولد[5]» هنگام حرکت ردی از خود باقی میگذارد و بعدها از همان رد برای تصمیمگیری استفاده میکند. این همان نقشی را دارد که ابزارهایی چون دفترچه یا موبایل برای انسان ایفا میکنند.
حتی جالبتر اینکه اسلایم مولد میتواند تجربه را بدون داشتنش به دست آورد. وقتی یک سلول آموزشدیده با سلولی دیگر ادغام شود، سلول دوم هم رفتاری مشابه پیدا میکند؛ انگار خاطره را به ارث برده است. این نشان میدهد که حافظه میتواند از مغز فراتر رود و در تعامل میان بدن و محیط شکل بگیرد.
فراموشی فاجعهبار در هوش مصنوعی
در دنیای هوش مصنوعی پدیدهای به نام «فراموشی فاجعهبار» وجود دارد. وقتی یک شبکه عصبی مصنوعی مهارت جدیدی یاد میگیرد، دانش قبلیاش را از دست میدهد. این همان چیزی بود که کوهن و مککلوسکی در سال ۱۹۸۹ مشاهده کردند.
در مقابل، مغز انسان توانایی یادگیری مستمر دارد. هر تجربه جدید اتصالات عصبی را تغییر میدهد، اما یادگیریهای قبلی بهطور کامل پاک نمیشوند. به همین دلیل است که اگر یاد بگیرید اعداد را با «۲» جمع کنید، فراموش نخواهید کرد که روز قبل چگونه با «۱» جمع میکردید.
این مقایسه نشان میدهد که فراموشی برای ماشینها یک مشکل بزرگ است، اما برای انسان بخشی ضروری از روند زندگی است. ذهن درست به همان اندازه که باید، فراموش میکند تا بتوانیم ادامه دهیم.

جمعبندی
حافظه انسان، با همه کاستیها و خطاهایش، چیزی فراتر از یک مخزن ساده است. این فرایندی پویاست که به یادگیری، سازگاری، سلامت روان، روابط اجتماعی و حتی هویت ما معنا میدهد. فراموشی که در نگاه اول تهدید به نظر میرسد، در حقیقت بخش جداییناپذیر از همین فرایند است. در پایان باید بگویم ما همان چیزی هستیم که به یاد میآوریم.
سخن سردبیر
ما معمولاً فراموشی را دشمن یادگیری میدانیم؛ چیزی که باید با تمام نیرو با آن بجنگیم. اما همانطور که دیدید، فراموشی نهتنها ضعف نیست، بلکه بخش جداییناپذیر حافظه و شرط بالندگی آن است. اگر همهچیز را دقیق و بیکموکاست به یاد میآوردیم، ذهن ما از انبوه جزئیات خفه میشد و توانایی دیدن تصویر کلی را از دست میداد. درست به همین دلیل است که حافظه انتخاب میکند، بازسازی میکند، حذف میکند و حتی گاه خیال میسازد تا ما بتوانیم ادامه بدهیم.
فراموشی ما را سبکتر میکند، روابطمان را قابلتحملتر، و زندگیمان را پیشروندهتر. شاید همین انتخابهاست که از میان تجربهها، چیزی به نام «خود» را شکل میدهد. پس اگر روزی حس کردید چیزی را به خاطر نمیآورید، به جای سرزنش ذهن، آن را بخشی از حکمت پنهان حافظه بدانید؛ حکمتی که کمک میکند گذشته پشت سر بماند و آینده جای نفس کشیدن پیدا کند.
منابع
Memory lane: the perfectly imperfect ways we remember
Osman Gorkem Cetin. University Istanbul
Sam Dresser. Forgetting in ancient Greece and china
Matthew Sims. Slime mould and philosophy
Max Bennett. A brief history of intelligence
[1] Eric Kandel
[2] Jane Austen
[3] Plato
[4] Hans-Georg Gadamer
[5] Slime mold


