محققان آزمایش زندان استنفورد میخواستند نقش شرایط و محیط و به ویژه عامل قدرت را در رفتار آدمی سنجیده و به این سوال پاسخ بدهند که آیا قدرت دادن به برخی افراد در یک محیط خاص نسبت به افراد دیگر میتواند آنها را «بد» کند و باعث شود رفتاری از خود نشان بدهند که شاید در شرایط عادی و زندگی روزمرهشان هرگز از آنها نمیدیدیم؟ آیا در دنیای واقعی هم رفتار زندانبانان، ماموران خُرد و هر آن کس که اندک قدرتی دارد و موضعش را نسبت به دیگر شهروندان بالا میبیند، با انسانهای دیگر قابل توجیه است؟
آزمایش زندان استنفورد شاید بتواند پاسخی به این پرسشهایمان باشد.
بیراه نیست که آزمایش زندان استنفورد را یکی از پرحاشیهترین آزمایشهای دنیای روانشناسی بدانیم. آزمایشی که گرچه بیش از پنجاه سال از انجام آن میگذرد، هنوز مورد بحث است و در خصوص جنبههای مختلفش اختلاف نظر وجود دارد.
محققان آزمایش زندان استنفورد میخواستند نقش شرایط و محیط و به ویژه عامل قدرت را در رفتار آدمی سنجیده و به این سوال پاسخ بدهند که آیا قدرت دادن به برخی افراد در یک محیط خاص نسبت به افراد دیگر میتواند آنها را «بد» کند و باعث شود رفتاری از خود نشان بدهند که شاید در شرایط عادی و زندگی روزمرهشان هرگز از آنها نمیدیدیم؟ آیا در دنیای واقعی هم رفتار زندانبانان، ماموران خُرد و هر آن کس که اندک قدرتی دارد و موضعش را نسبت به دیگر شهروندان بالا میبیند، با انسانهای دیگر قابل توجیه است؟
آزمایش زندان استنفورد شاید بتواند پاسخی به این پرسشهایمان باشد.
آزمایش زندان استنفورد دقیقا چه بود؟
در سال ۱۹۷۱، فیلیپ زیمباردو، روانشناس و استاد دانشگاه استنفورد، به همراه همکارانش تصمیم گرفت آزمایشی انجام بدهد که در آن تاثیر زندانی شدن یا نگهبان زندان بودن را بر افراد بررسی کند. این مطالعه که حالا با عنوان «آزمایش زندان استنفورد» شناخته میشود، یکی از معروفترین و بحثبرانگیزترین آزمایشهای تاریخ روانشناسی است.
این آزمایش و مطالعه، از زمان انجام آن تاکنون مورد توجه جامعه روانشناسی بوده و در کتابهای درسی، مقالات و کلاسهای آموزشی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و حتی بر پایه آن فیلم ساخته شده است. اما اخیرا انتقاداتی نسبت به جنبههای مختلف این آزمایش و به ویژه اخلاقی بودن یا نبودن آن صورت گرفته که ارزش علمی این مطالعه را زیر سوال برده است.
زیمباردو همکلاسی سابق استنلی میلگرم، روانشناس اجتماعی بود که او را بیشتر با آزمایش معروف همنام خودش، یعنی آزمایش میلگرم میشناسیم. این آزمایش برای این طراحی شده بود که میل شرکتکنندگان در آزمایش را به اطاعت از قدرت و انجام اعمالی برخلاف تمایلات و اخلاقیاتشان بسنجد. این آزمایش در جولای ۱۹۶۱، درست سه ماه بعد از شروع دادگاه آیشمن -جنایتکار نازی- انجام شد و میلگرم میخواست به این سؤال بغرنج آن سالها پاسخ بدهد:
آیا آیشمن و میلیونها آلمانی دیگر تنها از دستورات پیروی میکردند، یا باید آنها را همدست جنایات شیطان بدانیم؟ چگونه یک شهروند عادی تنها با اطاعت از دستورات مافوقش به موجودی متفاوت تبدیل میشود؟
زیمباردو علاقهمند به گسترش تحقیقات میلگرم بود. او میخواست تأثیر متغیرهای موقعیتی را بر رفتار انسان بیشتر بررسی کند. او در این تحقیق میخواست ببیند که شرکتکنندگان وقتی در یک محیط شبیهسازی شده از زندان قرار میگرفتند، چطور از خود واکنش نشان میدادند. زیمباردو و همکارانش میخواستند ببینند آیا شرکتکنندگان در این آزمایش که اولا از آزمایشی بودن شرایطشان مطلع بودند و دوما از سلامت جسمانی و روانی برخوردار بودند، در شرایط آزمایشی از یک محیط زندانمانند، رفتارشان را تغییر میدادند؟
شرکتکنندگان در آزمایش
محققان برای پیشبرد این آزمایش، یک زندان ساختگی را در زیرزمین دانشکده روانشناسی دانشگاه استنفورد بنا کردند. سپس ۲۴ دانشجوی مقطع کارشناسی را که هنوز فارغالتحصیل نشده بودند، انتخاب کردند تا نقش زندانی و زندانبان را ایفا کنند.
شرکتکنندگان از میان یک گروه بزرگتر شامل 70 داوطلب انتخاب شده بودند. آنها سابقه جنایی، مشکلات روانشناختی و شرایط پزشکی قابل توجهی نداشتند. داوطلبان موافقت کردند که در ازای دریافت 15 دلار در روز، در یک دوره یک تا دو هفتهای شرکت کنند.
شرایط و قوانین
زندان شبیهسازی شده استنفورد شامل سه سلول دو در سه متری بود. در هر سلول سه زندانی نگهداری میشد و سه تختخواب داشت.
سایر اتاقها که در آن سوی سلولها قرار گرفته بودند، مختص نگهبانان و سرپرستان زندان بودند. یک اتاق کوچک به عنوان سلول انفرادی تعریف شده بود و اتاق کوچک دیگری هم نقش حیاط زندان را ایفا میکرد.
شرکتکنندهها به صورت تصادفی بین گروههای زندانی و زندانبان تقسیم شدند. در طول آزمایش، زندانیها مجبور بودند کل شبانهروز را در آن زندان ساختگی بمانند. زندانبانها هم به گروههای سه نفره تقسیم شدند و هر گروه هر روز در شیفتهای هشت ساعته نگهبانی میدادند. این زندانبانها میتوانستند در زمان اضافهشان تا شیفت بعدی، به خانه رفته و مجددا به زندان برگردند.
همچنین محققان با استفاده از دوربینها و میکروفونهای مخفی میتوانستند رفتار زندانیان و زندانبانها را زیر نظر بگیرند.
روند آزمایش
با شرکتکنندگان قبول شده برای ایفای نقش زندانی در این آزمایش، مانند هر جنایتکار دیگری رفتار شد. آنها بدون اخطار در خانههایشان دستگیر و به ایستگاه پلیس محلی منتقل شدند. از آنها انگشتنگاری و عکسبرداری شد و وارد زندان شدند. زندانیان را با چشمبند، به زندان جعلی استنفورد منتقل کردند.
روند فردیتباختگی افراد (deindividuation) از همینجا آغاز شد. هنگامی که زندانیان به زندان رسیدند، آنها را برهنه کردند، رویشان اسپری ضد شپش پاشیدند، تمام داراییهای شخصیشان را گرفتند و به آنها لباس و ملحفه زندان دادند. برای آنها لباس فرم صادر شد و از آن پس فقط با شمارههای اختصاص داده شده به آنها صدا زده میشدند.
ظهور اقتدار
تنها چند ساعت پس از شروع آزمایش، برخی از زندانبانها شروع به آزار و اذیت زندانیان کردند. در ساعت 2:30 بامداد، زندانیان با سوت زدن از خواب بیدار میشدند و روال هر چند ساعت یک بار تکرار میشد و زندانبانها این کار را میکردند تا به گفته خودشان کنترلشان را بر زندانیان، به آنها نشان دهند.
زندانیان نیز به زودی رفتارهای زندانیگونه را اتخاذ کردند. آنها اغلب در مورد مسائل زندان صحبت میکردند و یا به زندانبانها داستانهایی جعلی در مورد همدیگر میگفتند. آنها شروع به جدی گرفتن قوانین زندان کردند، گویی هر کار میکردند برای خوشایند زندانبانان بود و تخلف برای همهشان منجر به فاجعه میشد. حتی برخی علیه زندانیهایی که قوانین را رعایت نمیکردند، در کنار نگهبانان قرار گرفتند.
تنبیههای بدنی
در طول این آزمایش، زندانیها با توهینها و دستورهای مضحک و شرمآور مورد تمسخر قرار میگرفتند، وظایف بیهوده و ملالآور برای انجام دادن به آنها محول میشد و زندانبانها عموماً میکوشیدند صفات انسانی زندانیان را گرفته و آنها را از انسانیت ساقط کرده و به اصطلاح dehumanized کنند.
«دراز نشست» یک نوع معمول از تنبیه بدنی بود که توسط زندانبانها اعمال میشد. یکی از زندانبانها در حین انجام حرکات دراز نشست روی پشت زندانیان پا میگذاشت یا زندانیان دیگر را وادار میکرد که روی پشت همبندان خود بنشینند.
شروع یک شورش
از آنجایی که روز اول آزمایش بدون حادثه گذشت، زندانبانان برای شورشی که در صبح روز دوم شروع شد، آماده نبودند و غافلگیر شدند.
در روز دوم آزمایش، زندانیان لباسهایشان را درآوردند، شمارههایشان را پاره کردند و با قرار دادن تختهایشان مقابل در، خود را داخل سلولها حبس کردند. زندانبانها نیروهای کمکی را فراخواندند. سه نگهبانی که در حالت آمادهباش منتظر بودند، به زندان وارد شدند و نگهبانان شیفت شب داوطلبانه برای کمک ماندند.
زندانبانان برای سرکوب این شورش، با استفاده از یک کپسول آتشنشانی که جریان بسیار سرد دیاکسید کربن را شلیک میکرد، زندانیان را به زور از درها دور کردند. سپس نگهبانان به هر سلول نفوذ کردند، زندانیان را برهنه کردند و تختها را بیرون آوردند. رهبران شورش زندانیان به سلول انفرادی منتقل شدند. پس از این، نگهبانان عموماً شروع به آزار و اذیت و ارعاب زندانیان کردند. یکی از سه سلول زندان به عنوان «سلول تشویقی» تعیین شد. به سه زندانی که کمترین درگیری را در شورش داشتند، امتیازات ویژهای داده شد. نگهبانان یونیفورم و تختشان را به آنها پس داده و اجازه دادند موهایشان را بشویند و دندانهایشان را مسواک بزنند.
زندانیان تشویق شده میتوانستند در حضور سایر زندانیان که امتیاز غذا خوردن را موقتاً از دست داده بودند، غذای مخصوص بخورند. نتیجه آن اتفاق، شکستن همبستگی میان زندانیان بود.
طی چند روز بعد از شورش، روابط بین زندانبانان و زندانیان دگرگون شده و تغییر در یکی منجر به تغییر در دیگری شد. هرچه زندانیان وابستهتر میشدند، نگهبانان نسبت به آنها بیشتر تمسخر میکردند و این کار را به گونهای انجام میدادند که زندانیان دیگر شاهدش باشند. با گسترش این رفتارها، زندانیان روز به روز مطیعتر میشدند.
با تسلیم شدن زندانیان، زندانبانها پرخاشگرتر و قاطعتر شدند. آنها خواستار اطاعت هرچه بیشتر زندانیان بودند. زندانیان برای همهچیز به نگهبانان وابسته بودند، بنابراین سعی میکردند راههایی برای راضی نگه داشتن نگهبانها بیابند؛ برای مثال خبرچینی در مورد دیگر زندانیان.
کمتر از 36 ساعت پس از شروع آزمایش، زندانی شماره 8612 درگیر اختلال عاطفی حاد، تفکر آشفته، گریه غیر قابل کنترل و خشم شد. پس از جلسهای با زندانبانان که در آن به او گفتند ضعیف است، به او وضعیت «مخبر» را پیشنهاد کردند. شماره 8612 به میان زندانیان دیگر بازگشت و گفت: «نمیتوانید از اینجا بیرون بروید. نمیتوانید اینجا را ترک کنید.»
مدت کمی بعد از آن، زندانی شماره ۸۶۱۲ فریادهای دیوانهواری سر داد، دشنام داد و به چنان درجهای از خشم رسید که گویی غیر قابل کنترل بود. روانشناسان در این لحظه متوجه شدند که باید او را از آزمایش خارج کنند.
نتایج تحقیق
آزمایش زندان استنفورد در ابتدا قرار بود به مدت ۱۴ روز طول بکشد. با این حال به دلیل اتفاقاتی که برای دانشجویان شرکتکننده رخ داد، ناچار شدند آزمایش را پس از شش روز متوقف کنند. در طول آزمایش، زندانبانها خشن و بدرفتار شده بودند و زندانیان به تدریج از خودشان نشانههایی از استرس و اضطراب شدید را نشان میدادند.
برخی از مواردی که در طول آن شش روز مشاهده شد، شامل موارد زیر بود:
- درحالیکه زندانیان و زندانبانان اجازه داشتند به هر شکلی که میخواهند باهم تعامل داشته باشند، با این حال تعاملات مشاهده شده در میانشان خصمانه یا حتی غیرانسانی بود.
- نگهبانها شروع به رفتارهای پرخاشگرانه و توهینآمیز با زندانیان کردند، درحالیکه زندانیها به تدریح منفعل و افسرده شدند.
- پنج نفر از زندانیان شروع به تجربه احساسات منفی شدید از جمله گریه و اضطراب حاد کردند و باید هرچه زودتر آزمایش را ترک میکردند.
به نظر میرسید حتی خود محققان هم از مشاهده واقعیات ماجرا فاصله گرفته بودند. زیمباردو که نقش رییس زندان را ایفا میکرد، رفتار توهینآمیز نگهبانان زندان را نادیده میگرفت. تا اینکه یک دانشجوی فارغالتحصیل با نام کریستینا مسلش (همسر زیمباردو) به شرایط موجود در آن زندان شبیهسازی شده و اخلاقی بودن ادامه آزمایش اعتراض کرد.
تاثیرات
آزمایش زندان استنفورد خیلی زود پس از انتشار نتایج آن معروف شد و به صورت گسترده در کتابهای درسی و دیگر نشریات مورد استناد قرار گرفت. به گفته زیمباردو و همکارانش، آزمایش زندان استنفورد نقش قدرتمندی را که موقعیت میتواند در رفتار انسان ایفا کند، برجسته میکند.
در این آزمایش، از آنجا که زندانبانان در موقعیت قدرت قرار گرفته بودند، شروع به بروز رفتاری کردند که معمولاً در زندگی روزمره یا موقعیتهای دیگر از خود نشان نمیدادند. زندانیان هم که در موقعیتی قرار گرفته بودند که در آن کنترلی روی شرایط نداشتند، مطیع و افسرده شدند.
در سال 2011، مجله فارغالتحصیلان استنفورد به افتخار چهلمین سالگرد انجام این آزمایش، مروری دوباره بر آن داشت. این مقاله حاوی مصاحبههایی با چندین نفر از جمله زیمباردو و سایر محققان و همچنین برخی از شرکتکنندگان در این مطالعه بود. ریچارد یاکو، یکی از زندانیان این آزمایش، معتقد بود که این آزمایش تاثیر قدرتی را که نقشها و انتظارات اجتماعی میتوانند در رفتار یک فرد ایجاد کنند، نشان میدهد.
فیلم سینمایی آزمایش زندان استنفورد
بر اساس آزمایش زندان استنفورد، در سال ۲۰۱۵ یک فیلم سینمایی هم ساخته شد که خود زیمباردو در کنار تیم تالبوت در نگارش آن نقش داشته و کارگردانش کایل پاتریک آلوارز است.
در این فیلم بازیگرانی چون ازرا میلر، مایکل آنگارانو، تای شریدان و بیلی کروداب ایفای نقش کردهاند و امتیاز آن در بانک جامع اطلاعات اینترنتی فیلمها (IMDB) ۶.۸ از ۱۰ است.
برای دانلود رایگان فیلم آزمایش زندان استنفورد (The Stanford Prison Experiment) به همراه زیرنویس فارسی آن، به کانال تلگرام مجله تجربه زندگی به آدرس t.me/elcmag مراجعه کنید.
موج انتقادها از آزمایش زندان استنفورد
در سالهای پس از انجام آزمایش زندان استنفورد، انتقادات زیادی به این مطالعه وارد شده است. برخی از این موارد عبارتند از:
مسائل اخلاقی
آزمایش زندان استنفورد اغلب به عنوان نمونهای از تحقیقات غیراخلاقی ذکر میشود. امروزه نمیتوان این آزمایش را توسط محققان تکرار کرد، زیرا استانداردهای تعیین شده توسط قوانین اخلاقی متعدد از جمله کد اخلاق انجمن روانشناسی آمریکا را رعایت نمیکند.
عدم تعمیمپذیری
منتقدان دیگر معتقدند که این مطالعه به دلیل عوامل مختلف، فاقد قابلیت تعمیم است. نمونه غیرنماینده شرکتکنندگان در آزمایش (که عمدتاً مردان سفیدپوست و از طبقه متوسط جامعه بودند) تعمیمپذیری نتایج آزمایش را برای جمعیت وسیعتر جامعه دشوار میکند.
فقدان رئالیسم
این مطالعه همچنین به دلیل فقدان اعتبار زیستمحیطی آن مورد انتقاد قرار میگیرد. اعتبار زیستمحیطی به میزانی از واقعگرایی اشاره دارد که طبق آن یک چیدمان آزمایشی شبیهسازی شده، با موقعیت دنیای واقعی که میخواهد از آن تقلید کند، مطابقت دارد.
درحالیکه محققان تمام تلاش خود را برای بازسازی محیط زندان انجام دادند، تقلید کامل از همه متغیرهای محیطی و موقعیتی زندگی در زندان به سادگی ممکن نیست. از آنجایی که ممکن است عواملی مرتبط با محیط و موقعیت وجود داشته باشد که بر نحوه رفتار شرکتکنندگان تأثیر بگذارد، ممکن است واقعاً نشاندهنده آنچه ممکن است خارج از آزمایشگاه اتفاق بیفتد، نباشد.
همچنین بررسیهای جدیدتر روی آزمایش و مصاحبه با شرکتکنندگان، مسائل عمدهای را در مورد طراحی، روشها و رویههای تحقیق نشان داده است که اعتبار، ارزش و حتی صحت مطالعه را زیر سؤال میبرد. این گزارشها، از جمله بررسی سوابق مطالعه و مصاحبههای جدید با شرکتکنندگان، برخی از یافتهها و فرضیات کلیدی در مورد مطالعه را نیز مورد تردید قرار داده است. برای مثال گفته شده که یکی از شرکتکنندگان حال بد خود را جعل کرده است تا بتواند آزمایش را ترک کند، زیرا نگران عقب ماندنش از کلاس و نمرات درسیاش بوده است. دیگر شرکتکنندگان هم اعتراف کردهاند که رفتارشان را در جهت «کمک» به آزمایش، جهت میدادند.
شواهد جدید همچنین حاکی از آن است که آزمایشکنندگان رفتارهای زندانبانها را تشویق کرده و در جهت تقویت اعمال توهینآمیز و سوق دادن آنها به رفتار خشن علیه زندانیان نقش داشتند.
در سال 2019، یک ژورنال روانشناسی آمریکایی مقالهای را منتشر کرد که این آزمایش مشهور را بیبهره از شایستگی علمی توصیف کرد و به این نتیجه رسید که آزمایش زندان استنفورد یک مطالعه فوقالعاده ناقص بود که باید خیلی زودتر از اینها تمام میشد.
با این حال زیمباردو در بیانیهای که در وبسایت رسمی این آزمایش منتشر شده است، معتقد است که این انتقادات نتیجهگیری اصلی مطالعه را تضعیف نمیکند؛ اینکه نیروهای موقعیتی میتوانند اقدامات فردی را هم به صورت مثبت و هم به صورت منفی تغییر دهند.
سخن آخر اینکه آزمایش زندان استنفورد هم در حوزه روانشناسی و هم در خارج از آن به خوبی شناخته شده است. در حالی که این مطالعه به دلایل بسیاری مدتها مورد بحث و بررسی بوده است، انتقادات اخیر در مورد رویههای این مطالعه، نور روشنتری را بر کاستیهای علمی آزمایش میتاباند.
یک پاسخ